برای این ماه بایستی یک کتاب با موضوع جامعه شناسی میخوندم. با شک و تردید بسیار داشتم لیست کتابها را بررسی میکردم که یک عنوان آشنا به چشمم خورد. مدتی قبلتر از این داشتم در یک شعبه نشر چشمه قدم میزدم که یک عنوان چشمم رو گرفت خیابان گاندی ساعت ۵ عصر کتاب رو برداشتم و مطالعه پشت جلدش که داستان قتلی هولناک در دهه ۷۰ رو روایت میکنه. چون من خودم متولد اواخر دهه ۷۰ هستم قبل از آشنا شدن با این کتاب چیزی از داستان شاهرخ و سمیه نمیدونستم. وقتی کتاب صوتی خیابان گاندی ساعت ۵ عصر رو در طاقچه دیدم مطمئن شدم که این کتابیه که برای این ماه میخوام بخونم. نسخه صوتی کتاب خیابان گاندی ساعت ۵ عصر با صدای نویسنده اون یعنی محور فردوسی منتشر شده و البته اگر اشتباه مهرواره صدای اشکان عقیلی پور هم در اون به گوش میخوره.
طبق عادت همیشگی اول از کیفیت کتاب صوتی بگم که، اجرای مهروار فردوسی بسیار دلچسب بود و لحن روایی خوبی داشت در عین حال فضاسازی کتاب و روایت ماجرا ها از سوی راوی این کتاب صوتی رو به یک تجربه بینظیر تبدیل کرد.
اما از خود کتاب بگم. برام خیلی جالب بود که حتی امروز در سال ۱۴۰۲ خوانشهای بسیار متضادی از این داستان میشه. محور فردوسی در این کتاب به جای صرفاً روایت کردن ماجرای قتل و داستانهای حول اون به ابعاد جامعه شناسی این پدیده هم پرداخته و در جستارهای مختلفی در مورد وقایع حکمفرما بر جامعه اون زمان هم صحبت کرده. این خیلی حیرت انگیزه که همونطور که در دهه ۷۰ مردم نظرات متفاوت و حتی بسیار رادیکالی در مورد این داستان داشتند و واکنش بسیار تندی نسبت بهش نشون میدن امروز هم چنین نظرات رادیکالی وجود داره و با مراجعه به بخش نظرات این کتاب در اپلیکیشنهای کتابخوان مختلف میتونید تقابل این اندیشهها رو به چشم ببینید. این مسئله به خودی خود نشون میده که جامعه ما اساساً دچار تحول عجیب غریبی از اون زمان تا به امروز نشده حداقل جامعهای که در این فضا حضور دارن و این کتابها رو مطالعه میکنن. داستان عشق سمیه و شاهرخ و قتل خواهر و برادر سمیه در آغاز تحولات فرهنگی در ایران پیامد هایی رو با خودش داشت که ردپای اون رو تا همین امروز هم در جامعه میتونیم ببینیم. همون طور که در یکی از جستار های کتاب درباب فضیلت فقر و تقبیح ثروت و زندگی تجملاتی صحبت شده. برخلاف شاید خیلی از خواننده های کتاب و کساتی که در سایت ها و اپ های مختلف نظرات خودشون رو بیان میکردن، من از دید سیاسی اجتماعی به داستان دو نوجوانی که تدبیری برای عشقشون نشد و نهایتا خواهر و برادر خردسال دختر قربانی این داستان شدن، استقبال میکنم. داستان های جنایی این چنینی در سراسر دنیا فراوون هستن و شاید هر روز و هر هفته در گوشه ای از همین سرزمین هم اتفاقی اینچنینی در شرف رخ دادن باشه. چیزی مه رویکرد مارو میتونه بهتر بکنه درک بیشتر از ابعاد کلان ماجراست.
به نظر من ما هنوز درگیر تعصباتی هستیم که از دهه هفتاد در عقاید و باور های خودمون داریم و شاید هنوز هم حاضر نیستیم بپذیریم که ایدئولوژی خودمون ممکنه نقایصی داشته باشه.
پیشنهاد میکنم بدون بررسی کردن نظرات مخاطبان کتاب رو مطالعه بکنین و بعد از مطالعه سراغ نظرات برین.
شباهت ها شمارو شگفت زده میکنه