ویرگول
ورودثبت نام
ارحام
ارحام
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

مینیمالیست، روش و تکنیکی برای آرامش (بخش سوم)

هفته کاری جدید شروع شده! بخشی از تسک‌هام رو انجام دادم و ظهر دوشنبه س، میریم برای بخش سوم...

قانون پنجم) یکی بیاد، دَه تا بِره

مینیمالیست بودن به این مَعنا نیست، که هیچ چیزی جَدیدی نَخَری! معنی مینیمالیست بودن اینِ که، تو هــر چیزی رو، با یک نیت مشخص انجام میدی و در جهتِ عَکسِش، دقیقا تهاجمی و عمدی رها میکنی.

یا هر دو رو بطور همزمان انجام میدی !!!

وقتی، برای اولین بار شروع کردم به ساده کردن، واقعا غَرق شُده بودم، غَرق توی اینهمه چیزی که میخواستــــــم بزارم کنار؛ هنوز نمی‌تونستم جلوی خرید کردنهای عَمدیم رو بگیرم؛ به همین دلیل، قانون یکی بیاد، دَه تا بِره رو اجرا کردم.

سیستم، یکبار ورود و یکبار خروج که در کلوپ‌ها و اماکن نظامی، برای مدیریت افراد حاضر در اون ساختمان اجرا میشه، باعث شد که بدونم رَوِشَم، حتما جواب میده،البته با این تفاوت که افراد، تبدیل به اقلام شدن و به ترتیب یک وسیله که بخرم، باید دَه تا وسیله بِره دنبال کارش :)

خُوب خُوب خُوب ...

اون تی شرت جدید رو میخوای؟ با دَه تا لباسی که نمیخوای خداحافظی کن یا بفروشش یا بده به خیریه.

اون همزن برقی جدید رو میخوای؟ با دَه تا وسیله بلااستفاده که نمیخوای خداحافظی کن یا بده به خیریه.

این قانون به من کمک کرد تا، عادات روزانه م رو تغییر بِدم. مثل "بازی ۳۰ روزهِ مینیمالیسم" که به خیلیها کمک کرده تا زندگی راحتتری رو تجربه کنن.

!!!
!!!

قانون ششم) قانون مَحضِ اِحتیاط

این قانون رو میخوام با یه خاطره شروع کنم، خاطره‌ی یک سفر دو هفته‌ای، قرار بود به بانکوک برم و مقــــــداری لوازم تزئینی و زیورآلات و سنگ بخرم برای یکی از دوستانم، سه روز مونده به سفر در حال بستن چمدونم بودم.

کلی شلوارک و شلوار و کفش و سندل و چِرتُ و پِرت گذاشتم داخل چمدونم.(این موضوع مربوط به ۱۴ سال قبلِ) تو این سفر، من بصورت اتفاقی با آقایی، که کارش تجارت سنگ‌های قیمتی بود، آشنا شدم؛ خیلی جالب بود!

من با یک چمدون نسبتا بزرگ، رسیدم به فرودگاه بانکوک و از اونجا عازم هُتلم شدم (هُتل آدریاتیک پَلِـس)، زمان خروجم از فرودگاه، اون آقا رو دیدم که با یک کیف گردنی کوچک از درب فرودگاه با من خارج شد و کاملا اتفاقی با هم، همزمان وارد یک هتل شدیم!!!

تو لابی نشستیم تا یکم خستگی‌مون در بیاد، که اون آقا گپی زد و از هدفم پرسید و گفت ...

جیم : احتمالا برای گشت و گذار اومدی؟

من : نه، من برای خرید اومدم، چه عجیب که فکر کردید من برای گردش اومدم...

جیم : چون، تو فرودگاه دیدم با یک چمدان نسبتا بزرگ اومدین، درست نمیگم؟؟

من : آره‌ه‌ه‌ه ... اونو همینطوری مَحضِ اِحتیاط آوردم، چون بالاخره یکسری چیزها، مَحضِ اِحتیاط لازم میشه! راستی، شما از فرودگاه اومدید، من اونجا شما رو دیدم، اما فکر کنم ساکنِ بانکوک هستین؟

جیم : نه، من تاجر سنگ هستم و برای خرید سنگ و زیورآلات اومدم تایلند و حدودا بیست روزی هستم.

من : هااان ؟!!!!

خوب خیلی صحبتمون رو اینجا نمی‌نویسم، چون چند نوبت دیگه هم، جیم رو دیدم و برام جای تعجب بود که چطور با یک کیف کوچک، برای بیش از ۲۰ روز، اومده یه کشور دیگه!!! البته بعد تو یک جمله برام توضیح داد.

من چیزهایی که لازم دارم رو همراهم دارم، یک سَندل، یک شلوار نخی، یک پیراهن خُنَک، یک کلاه حصـــــــــیری و یک عینک دودی.

راست میگفت، اما من اسیر یک چمدون بزرگ بودم که فقط و فقط، مَحضِ اِحتیاط توش پُر بود از چیزهایی کــــه حتی توی این سفرم نگاهشون هم نکردم! (چه کلمه احمقانه‌ایه این مَحضِ اِحتیاط).

البته من تا سالهای بعد، هنوز درکی از مینیمالیست و مینیمالیسم نداشتم، خوشحالم چندسالی هست پیـــداش کردم.

دیوید فاستر والاس، سال ۱۹۹۶ یک جمله جالب میگه که "هر چیزی که من تا بحال رها کردم، اثر یک پَنجِه روش هست" که البته برای اکثر ما هم صادقِ، چون دل کندن از وسایل بدرد نخورمون، هر روز سخت‌تر میشه، پس هر چی زودتر دِل بِکنیم، خیلی بهتره ... ما به ندرت از وسایل خودمون استفاده میکنیم، اونها یک جا میشینن و فقط فضا رو اِشغال میکنن! ما رو سَنگین میکنن، اگر وقت بزاریم و اقلام و وسایلِ مَحضِ اِحتیاطمون رو حذف کنیـــــم، من اطمینان دارم که سبک‌تر، آزادتر و با آرامش بیشتری قدم برمیداریم.

شاید خاطره سفرِ من، شما رو یاد سفرهای شمال و ... بیاندازه، که صندوق عقب ماشینمون، چمدونمون یا ساک دستیمون، همیشه تا گَلو پُرِ، در صورتیکه؛ به احتمالِ زیاد، ۸۰ درصدشون، حتی یکبار هم تو طول سفر، استفاده نمیشن و فقط جا اشغال کردن!!؟

قطعا، شما هم از این خاطرات دارین؟ برام بنویسین ...

در جایی خوندم، که مینیمالیست‌های قدیمی‌تر، قانونی به اسم ۲۰/۲۰ دارن "بیست بیست"، یعنی هر چـــــیزی رو که رها میکنیم، قطعا میتونیم با ۲۰ دلار، تو فاصله ۲۰ دقیقه‌ای جاییکه هستیم، پیدا کنیم و جایگزین کنیم.

قطعا این مورد برای ۹۹٪ ما صادقِ، چون واقعا چیزی که رها میکنیم رو، مجدد لازم نداریم، پس رها میکنیم مـیره.

نکته: من نمیدونم ۲۰ دلار دقیقا تو ایران چه عددی میشه، اما با یک بررسی متوجه شدم میشه تقریبا ۶۰۰،۰۰۰ت! که برای بخش اول قانون ۲۰/۲۰ فکر میکنم صادق باشه، معمولا چیزهایی که واقعا به کارمون نمیاد رو میتونیم با این مبلغ، اگر جایی واقعا لازم بود جایگزین کنیم، پس نگران نباشین و رها کنین تا آرامش پیدا کنین.

بخش بعدی رو میتونی از اینجا بخونی، مرسی که وقت گذاشتی و با من همراه شدی، خوشحال میشم نظرِت رو بدونم ?

سبک زندگیسفرخارجمینیمالیستمینیمالیسم
مینیمالیست، برنامه‌نویس، آشپز، عاشق خانواده و شکلات، مستقر در فرنگ ☺️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید