آیا تا این لحظه به میزان اهمیت وسایلت، در برابر هر چیز دیگهای تو زندگی دقت(فکر) کردی؟ من شرط می بندم که ارزششون خیلی کمتر از چیزیه که تصور میکنی. بزن بریم سراغ اصل مطلب ...
خُوب ، این قانون تقریبا شبیه قانونهای دیگه س. نه، اینطور نیست!!! اسمش رو میزاریم قانونِ ۱۰/۱۰، برای درک بهتر موضوع رو سریع میگم، چند لحظه وقت بزار و یک لیست از ۱۰ تا دارایی گرون قیمتت که توی دهه گذشتـــــــه داشتی یا داری رو لیست کن. مثل: خونه، ماشین، طلا ملا و از اینجور چیزا، یادت نره فقط ۱۰ تا رو لیست کن ...
حالا برو سراغ لیست بعدی، ۱۰ تا چیزی که بیشترین ارزش رو به زندگی تو اضافه کردن رو بنویسن، با خودت بایــد خیلی صادق باشی، این لیست میتونه شامل تجربیاتی مثل: تماشای بازی مهم فوتبال یا دیدن غروب خورشید بـا یکی از عزیزترین افراد زندگیت باشه یا ...، شام خوردن کنار والدینت و ...
وقتی این لیستها رو داری تهیه میکنی، اگر خیلی رو راست باشی، به احتمال زیاد توی این ۲ تا لیست، هیچ چیز مشترکی پیدا نمیشه!!!
همین چند وقت پیش بود که من و پری، سعی کردیم یکسری وسیله اضافی رو آنلاین بفروشیم، تو هرجاییکه فک کنی آگهی گذاشتیم، حتی تو ساختمون هم به چندتا از دوستامون گفتیم، بدشانسیِ دیگه ...
شاید عکس خوب نذاشتیم، شاید موقع خوبی برای فروش نبوده و شاید هزارتا احتمال دیگه ... اما، به احتمال زیاد، ما قیمت وسایلمون رو خیلی گرون کردیم، چون همه ما قربانی هزینههای اشتباهمون هستیم، هزینههایی که توشون غرق میشیم.
طبق یک تحیقیق عملی که خیلی سال پیش چاپ شده، فکر کنم کاترین لومر یا بلومر بود که این موضوع رو نوشته بود، "sunk-cost" که توش میگفت:
"افراد زمانی که به یک رفتار یا تلاش در نتیجه منابع سرمایه گذاری شده قبلی (زمان، پول یا تلاش) ادامه می دهند، اشتباها هزینه غرق شده را مرتکب می شوند."
ساده بخوام توضیح بدم، منظورش این بود که، افراد برای کاهش هزینهشون کاری رو میکنن یا ادامه میدن که دیگر مزیتی براشون نداره!!! و همین تبدیل میشه به یک اشتباه، چون به مرور باعث نارضایتی شما میشه.
میدونم یکم بی سر و ته شد، اما توی موضع خودم به این موضوع ادامه میدم، مثلا در مورد پریسا و مـــــن، نِگه داشتن صندلی ها تا ابد، قطعا ما رو ناراضی و ناراحت میکنه، مطمئناً، ما ممکنه X تومن یا دلار برای صندلی هـا پول داده باشیم، و از نظر روانی سختِ که قبول کنیم، اونا دیگه ارزشی ندارن که ما براش پرداخت کردیم. در واقع صندلی ها فقط ارزشی رو دارند که کسی حاضر براشون بپردازه، اون مبلغ ممکنه کسری از مبلغ پرداختی اصلی ما باشه یا حتی ۰ تومن یا دلار!!!
بهترین قانونی که دیدم و تحقیق کردم، همین قانون مهلت فروش بود، چون یجوری عمل میکنه که ما رو از غرق شدن تو هزینههای اشتباهمون، نجات میده.
قطعا سخته، اما هر زمان که سعی میکنم چیزی رو بفروشم،۳۰ روز به خودم فرصت میدهم تا هر کاری که میتونم انجام بدم، حراج آنلاین، فروش به همسایهها، سپردن به مغازههای دست دوم فروشی، چمیدونم، یهو دیدی رفتم تو کوچه داد زدم، بدووو بیا حراجش کردم ... آتیش زدم به مالم ...
اگر در طول ماه، چیزی فروخته نشد، به تدریج قیمت رو کم میکنم، اما اگر بعد از ۳۰ روز، هنوز هم موفق نشدم، باید قبول کنم که یه چیز بی ارزش، فضای مهم زندگیم رو اِشغال کرده، فضای مهمی از ذهنم و خونه م.
توی روز ۳۱ ام با دوستام صحبت میکنم، مخصوصا اونهایی که خیریهای رو میشناسن، اونجاس که میدونم دارم کار بهتری میکنم، با این کار اون وسیله برای یک یا چند نفر، ارزش بوجود میاره ...
بنظرم این موضوع برای شما هم میتونه ارزشمند باشه، امتحانش کنین، بد نمیبینین .........
و مرسی از اینکه تا اینجا با من همراه بودین، اگر بنیاد خیریهای رو میشناسین و دوست دارین بقیه هم با اون آشنا بشن، این پایین کامنت کنین، شاید به یکی دیگه کمک کنه تا فضای ذهنش رو خالی کنه و کار مثبتی انجام بده.
بخش بعدی رو میتونی از اینجا بخونی، مرسی که وقت گذاشتی و با من همراه شدی، خوشحال میشم نظرِت رو بدونم ?