ویرگول
ورودثبت نام
آرین مقبلی
آرین مقبلی
خواندن ۱۰ دقیقه·۸ ماه پیش

سنجه‌های کاربردپذیری

یکی از دغدغه‌های هر طراحی ارائه بی عیب و نقص از محصول است. اما بین یک یا چند ایده و طرح کدامیک بهترین نتیجه برای پیاده‌سازی است؟ با شناخت سنجه‌های کاربردپذیری،‌ و اندازه‌گیری میزان کاربردپذیری می‌توانیم با کمترین ریسک و خطا به نسخه قابل قبول برای اجرا برسیم.

سلام، من آرین مقبلی، طراح محصول و مدیر هنری هستم و دوست دارم هر چیزی در مورد دیزاین (مخصوصا طراحی محصولات دیجیتالی) رو به زبان ساده برای علاقه‌مندان به این حوزه بازگو کنم.

طراحی رابط‌کاربری، یک زبان جهانیه که می‌تونه احساسات انسانی را برای موبایل، کامپیوتر یا هر محصول الکترونیکی ترجمه کند. این دستگاه‌ها ساخته شدن تا مشکلات انسان را ساده و حل کنند، بنابراین طراحی محصولات قابل استفاده برای کمک به مردم برای یافتن راه‌حل‌های معنادار مهم است.

درک اینکه یک دیزاین چقدر کاربردی است می‌تواند به طراحان کمک کند تا معیار و سنجه‌ای برای اندازه‌گیری تعامل بیابند. با این حال، بسیاری از سازمان‌ها برای اندازه‌گیری قابلیت استفاده محصولات و خدماتی که ارائه می‌کنند، سرمایه‌گذاری کمی انجام می‌دهند، زیرا تست کاربردپذیری (usability testing) می‌تواند گران باشد.

اگر سازمان شما بودجه کافی برای سرمایه‌گذاری در روش‌های تحقیق کیفی کاربر (qualitative user research) را داشته باشد، می‌توانید بینش بهتری در مورد تأثیر قابلیت استفاده بر محصول به دست آورید.

بیایید بررسی کنیم که این تست‌ها چگونه کار می‌کنند و چه معیار و سنجه‌هایی در اختیار دیزاینر قرار می‌دهند تا داده‌های معناداری استخراج کند.

ساختار کاربردپذیری (usability framework):

کاربردپذیری، تعامل با محوریت کاربر است که با یک محصول یا خدمات خاص در یک زمینه خاص تعامل دارد. کاربردپذیری یک محصول یا خدمات را با ثبت و ایجاد معیارهای موفقیت برای اثربخشی، کارایی و رضایت می سنجد:

  • اثربخشی (Effectiveness) دستیابی دقیق و کامل به هدف است.
  • کارایی (Efficiency) به منابعی اشاره دارد که کاربر برای رسیدن به یک هدف خاص مصرف می کند.
  • رضایت (Satisfaction) به افکار ذهنی کاربر در مورد تجربه استفاده از محصول مربوط می شود. این شامل نظرات و نگرش آنها در مورد سطح راحتی، ارتباط برنامه، و کاربرد است.

در نتیجه، محصولی که به اهداف اثربخشی، کارایی و رضایت دست نیابد، کاربردپذیر نیست!


چرا کاربردپذیری را می‌سنجیم؟

کاربردپذیری زیربنای همه چیز در محصول است. اگر محصولی ضعیف باشد، کاربران نمی توانند به درستی با آن تعامل داشته باشند. از طرف دیگر، اگر کاربران بتوانند به سرعت و به آسانی به وظایف خود برسند، بدون آزمایش عملکرد را درک کنند و ویژگی های محصول را به راحتی کشف کنند، بارها و بارها به آن باز می گردند. اندازه‌گیری کاربردپذیری به طراحان کمک می‌کند تا مشخص کنند چه چیزی درست کار نمی‌کند و فرصتی برای بهبود کار فراهم می‌کند.

هنگام طراحی یک محصول دیجیتال، روی افرادی متمرکز می‌شیم که استفاده‌کننده نهایی محصول هستند. بنابراین باید رفتارها، اطلاعات دموگرافی یا جمعیت شناسی(demographics)، نقاط درد (pain points) و اهداف (goals) آن گروه خاص را مطالعه کنیم.
برای شناسایی این گروه‌های هدف(target groups)، طراح باید گزارشی از پرسونای مخاطب محصول personas را برای تمرکز روی معیارهای کاربردپذیری مناسب، ایجاد کند تا اطلاعات و سنجه‌های اثربخشی را مطالعه کند.

این یعنی سنجه‌های کاربردپذیری، برای یک گروه کانونی (focus group) با دیگری متفاوت است.

(فوکس گروپ ، گروه تمرکز یا گروه کانونی به جمعی از افراد در یک محیط تعاملی گفته‌می‌شود، این محیط می‌تواند یک اتاق باشد یا یک کنفرانس ویدئویی آنلاین. افراد در آن‌جا در مورد موضوعات مشخص گفت‌و‌گو می‌کنند در حالی که یک مجری از طرف شما بحث را به سوی هدف کسب‌و‌کارتان هدایت می‌کند. فوکس گروپ یک روش عالی برای شنیدن بازخورد دست اول کاربران واقعی و مشتریان بالقوه است. )

از طریق همین تست‌ها و سنجه‌های کاربردپذیری، طراحان می‌توان تاثیرگذاری محصول را تضمین کنند.
همچنین لازم است موارد زیر را در نظر بگیرند:

  • بهبود‌های کاربردپذیری را دنبال کنید. طراحان باید آثار مثبت یا منفی تغییرات در انتشار نسخه‌های مختلف محصول را رصد کنند و تعامل کاربر را بسنجد.
  • همدلی گروه کانونی و تیم طراحی. معیارهای کاربردپذیری به طراحان کمک می‌کند تا حوزه‌های مشکلی را که باید به آنها رسیدگی کنند و اینکه چگونه می‌توانند به بهترین شکل به گروه‌های کانونی نزدیک شوند، درک کنند.
  • درک بهتر موقعیت محصول داشتن مزیت رقابتی نسبت به محصولات مشابه ضروری است. تست قابلیت استفاده به تیم محصول کمک می کند تا بر ارزش پیشنهادی یکتا (unique value proposition) محصول تمرکز کند. این اطلاعات روشن می‌کند آیا محصول در فضای رقابتی عملکرد دارد یا خیر.
  • تصمیمات موثر بگیرید. معیارهای قابلیت استفاده، تیم شما را هنگام تصمیم گیری استراتژیک در مورد محصول و خدمات مطلع می کند.

۵ سنجه تست‌کاربردپذیری و نحوه اندازه‌گیری

تنظیم معیارهای قابلیت استفاده برای محصول آسان است. آنچه چالش‌برانگیز است انتخاب معیارهای مناسب برای به دست آوردن نتیجه مناسب است. در ادامه با پنج سنجه که طراحان می توانند برای بهبود طراحی از آنها استفاده کنند آشنا می‌شویم.


۱. زمان انجام کار (Task time)

زمان انجام کار، کارایی و بهره‌وری محصول یا خدمات را اندازه‌گیری می‌کند. اگر کاربر زمان زیادی را صرف انجام یک عمل کند، یعنی تعامل مناسبی با محصول برقرار نشده. زمان یک عامل مهم در بررسی اثربخشی است. هرچه کارکرد به سرعت پیدا و فهمیده شود، رضایت کاربر بالاست.

نحوه اندازه‌گیری:
به عنوان طراح، می توانید سناریوهایی را برای کاربران/گروه‌های کانونی به عنوان ماموریت، مطرح کنید تا زمان صرف شده برای رسیدن به آن هدف را پیگیری و ثبت کنید. از ثانیه و یا دقیقه برای اندازه‌گیری زمان استفاده کنید. از گروه‌های کانونی سوالاتی بپرسید تا مشکلاتشان که در طول انجام ماموریت که با آن مواجه می شوند را بیان کنند.

دیزاینر باید این موارد را ثبت کند:

زمان صرف شده برای کار: میانگین زمانی که گروه کانونی برای تکمیل کار صرف می‌کند.

زمان شکست: میانگین زمانی که گروه کانونی ماموریت را ناتمام رها می‌کند یا با خطا به اتمام می‌رساند.

زمان تکمیل کار: میانگین زمانی که افراد کار را با موفقیت انجام دهند.

مثال: سناریو می‌تواند یافتن جایگاه یک دکمه فراخوان (call-to-action) مثلا دکمه ثبت‌نام در یک وب سایت یا ماموریت پیچیده‌تری مثل خرید یک بلیط سفر از مبدا و مقصدی مشخص از محصولی با چندین سرویس باشد. طراح می تواند از ۱۰ کاربر دعوت کند تا هر یک ماموریت را انجام دهند. زمانی را که هر شرکت کننده برای انجام کار صرف می کند، ثبت کنید و سپس آن را با تعداد شرکت‌کنندگان تقسیم کنید تا میانگین زمان تکمیل ماموریت را بیابید. اگر زمان صرف شده برای یافتن مکان بیشتر از زمان مورد انتظار باشد، طراحان باید به عنوان یک چالش برای کاهش دادن زمان و بهبود تجربه کاربر براساس عملکرد و مشکلاتی که کاربران بیان کرده‌اند تلاش کنند.


2: خطاها (Errors)

تعداد خطاهایی که کاربر در مسیر رسیدن به هدف انجام می‌دهد به طراحان کمک می کند بفهمند چه جاهایی در محصول کاربر را به اشتباه می‌اندازد و مهمتر از آن، کاربر چگونه با این مشکل مواجه می‌شود. این اشتباهات باعث عدم رضایت کاربر و در نتیجه جلوگیری از استفاده مجدد محصول می‌شود. تعداد اشتباهاتی که کاربر در طول یک تعامل مرتکب می شود، نه مشکل کاربر، بلکه عدم تعامل محصول را نمایش می‌دهد.

نحوه اندازه‌گیری: ماموریتی را برای کاربر ایجاد کنید تا آن را انجام دهد. تمام اشتباهات، اقدامات ناخواسته و لغزش های کاربر را ثبت کنید.

ملاحظات: اگر بتوانید انواع خطاهایی را که کاربران با آنها مواجه می‌شوند دسته‌بندی کنید، به تیم خود کمک می‌کنید به طور مؤثرتری روی هر نقطه درد تمرکز کنند. طراحان باید همیشه روی جلوگیری از خطاها و تشخیص خطاهای محصول تمرکز کنند.

مثال: سناریوی پرداخت قبض آنلاین در محصول را به عنوان ماموریت به کاربر بسپارید. به کاربر اجازه دهید کار را مرحله‌به مرحله انجام دهد تا به هدف نهایی (انجام موفقیت آمیز پرداخت و دریافت صورتحساب آنلاین) برسد. با نظارت دقیق بر روند انجام ماموریت، اشتباهاتی که کاربر مرتکب می شوند یا عواملی که باعث گیج شدن کاربر می‌شوند را ثبت و ضبط کنید و لیستی از آن‌ها را برای بررسی در اختیار تیم قرار دهید.


3: نرخ تکمیل (Completion rate)

نرخ تکمیل یک معیار کاربردپذیری مهم و ساده است که می تواند به بهبود کاربردپذیری محصول یا خدمات شما کمک کند. داده‌های جمع‌آوری‌شده به راحتی قابل درک است، زیرا این داده‌ها موفق / ناموفق هستند. یا کاربران ماموریت را کامل می‌کنند یا در انجام آن شکست می‌خورند.

چگونه آن را اندازه گیری کنیم: تست هایی ایجاد کنید که معیارهای موفقیت از پیش تعریف شده دارند. برای به دست آوردن حداکثر استفاده از نتایج، آزمایشات را در توسعه wireframe انجام دهید.

ملاحظات: زمینه استفاده نقش ارزنده ای در میزان تکمیل دارد. کاربران هنگام کار با برنامه‌ای که پیامدهای زیادی از شکست دارد، انتظار نرخ تکمیل بالایی دارند. نرخ تکمیل به شما یک معیار کلی در مورد میزان عملکرد محصول در دستیابی به اهداف مورد نظر خود می دهد.


۴. مشکلات کاربردپذیری

چیست: این معیار قابلیت استفاده بر مشکلات کاربردپذیری که در هر مرحله از فرآیند تعامل رخ می دهد تمرکز می کند. این مشکلات زمانی قابل شناسایی است که کاربران:

  • انتخاب لینک اشتباه
  • تفسیر نادرست از مطالب
  • ابراز ناامیدی
  • از دست دادن اهداف مورد نظر
  • به دلیل رفتار برنامه، کار را انجام ندهید
  • احساس نادرستی از اتمام کار

نحوه اندازه گیری: مشخص کنید که در هر گروه آزمایشی کاربر چند مشکل قابلیت استفاده رخ می دهد و همچنین گروه کاربری که با بیشترین تعداد مشکل مواجه می شود. با کاربران مصاحبه کنید و از آنها بپرسید که چرا با این مشکل مواجه می شوند تا بینش روشنی در مورد مشکل قابلیت استفاده در دست داشته باشید.

ملاحظات: مشکلات قابلیت استفاده در گروه های کاربری مختلف برای سناریوهای مختلف رخ می دهد. طراحان باید تمام مسائل مربوط به قابلیت استفاده را که در طول آزمایش رخ می دهد، زیر نظر داشته باشند و نکاتی از برنامه را که باعث دردسر کاربران شده است، پیگیری کنند.


۵: رضایت از ماموریت (Task satisfaction)

معیار رضایت از ماموریت به کاربران این امکان را می دهد که در مورد قابلیت استفاده از محصول بازخورد بدهند، خواه آنها با موفقیت به کار خود دست یافته اند یا خیر.

نحوه اندازه گیری آن: هنگامی که ماموریت کاربر تمام شد، چند سوال در مورد سختی کار بپرسید. اطمینان حاصل کنید که آنها با سوالات آشنا هستند.

ملاحظات: از آنجایی که طراحان نمی توانند همزمان با صدها کاربر مصاحبه کنند، راه حل این است که صفحه نمایش‌هایی برای جمع‌آوری بازخورد مشتری در پایان تعامل ایجاد کنید. این رویکرد برای محصولات مبتنی بر مصرف کننده بیشترین تأثیر را دارد. سطوح رضایت را به شرح زیر ارائه دهید:

بسیار ناراضی - ناراضی - خنثی - راضی - بسیار راضی

به هر کاربر اجازه دهید تا سطح رضایت خود را در برنامه انتخاب کند. این بینشی در مورد احساسات گروه کانونی در مورد تجربه محصول ارائه می دهد.

مقایسه و آزمایش الف/ب (A/B test)

این شیوه در طول تست کاربردپذیری به شما کمک می‌کند تا نتایج کیفی محصول یا خدمات را شناسایی کرده و تجربه کلی برنامه را بهبود بخشید. برای انجام این کار، یک صفحه از محصول (یا مسئله خاص) را انتخاب کنید و برای آن دو طرح (ایده) را برای آزمایش انتخاب کنید، چند ماموریت هدفمند را برای کاربران طرح کنید تا انجام دهند و نتایج دو نسخه را با هم مقایسه کنید. اگر نتایج نشان دهد که سرعت تکمیل هر یک سریع‌تر و بی‌نقص‌تر است، به این معنی است که کاربر وظایف را در آن نسخه بهتر انجام داده است. اما مراقب باشید که با طرح‌های متعدد یا ماموریت‌های بیش از حد، آزمایش نکنید.

نتایج را خلاصه کنید

طراحان همیشه باید بر روی بهبود قابلیت استفاده از برنامه از طریق یک فرآیند سیستماتیک تمرکز کنند. هر فرآیند تست کاربردپذیری باید با خلاصه ای از اندازه‌گیری‌ها و داده‌های جمع‌آوری شده از معیارهای آزمایش‌های انجام شده به پایان برسد. طراحان باید اهمیت نسبی عملکرد در مقابل رضایت از برنامه را بررسی کنند.

طرح ها باید همیشه به صورت تدریجی بهبود یابند تا حداکثر قابلیت استفاده را به دست آورند. آزمایش A/B می‌تواند به طراحان کمک کند تا مسائل موجود در جریان برنامه و جنبه‌های زیبایی‌شناختی برنامه‌ها را عمیق‌تر درک کنند. خلاصه کردن نتایج به طراحان کمک می کند تا بفهمند کدام طرح برای مشکل موجود بهتر عمل می کند.

نتیجه

اندازه‌گیری قابلیت استفاده به طراحان کمک می‌کند تا پیشرفت‌های متعددی را که باید دنبال شوند، درک کنند. با اجرای معیارهای کیفی قابلیت استفاده و چارچوب قابلیت استفاده در طول آزمایش، بهتر متوجه خواهید شد که برای ایجاد یک برنامه کاربردی جذاب چه کاری باید انجام شود.

داده ها نمی توانند هر آنچه در اطراف ما اتفاق می افتد را به ما بگویند. طراحان باید همیشه به معیارهای کمی و کیفی برای جمع‌آوری داده‌های مهم برای تأیید قابلیت استفاده نگاه کنند. مهمترین سوالی که طراحان همیشه باید بپرسند این نیست که "چگونه؟" اما چرا؟" چارچوب قابلیت استفاده یک رویکرد عالی برای این سوال ارائه می دهد و به طراحان کمک می کند تا با حوزه های مهم طراحی مقابله کنند.

منبع

تست کاربردپذیریسنجه‌های کاربردپذیریمحصول
بنیانگذار استودیو سرخ | مدیر هنری و طراح محصول | آرین مقبلی / Arian Moghbeli
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید