جنبش ادبی 1400 _ مکتب عریانیسم _ پیشرو ترین اتفاق فلسفه و ادبیات جهان
✅نیم نگاهی به ژانر واژانه در مکتب فراساختارگرایی (۲)
❇️به قلم استاد آرش آذرپیک
?۲. آیا در زبان، دستور زبان وسیله است یا هدف؟
اگر هدف باشد پس همانگونه که زبانشناسان از فرگه، ویتگنشتاین تا چامسکی و دوسوسور و... معتقد بودند، کلمه بدون دستور زبان معنا ندارد، زیرا هر زبانی به دستور زبانِ خود پایبند است.
همهی زبانها دستور خاص خود را دارند که چارچوبی مشخص و قانونمندند و تمام جملاتی که در هر زبانی ساخته میشوند باید دستور آن زبان را بپذیرند. حال اگر دستور زبان شکسته شود و جملهای بیاید که در آن دستور زبان تعریف نشده باشد تکنیک فورگراندینگ اتفاق میافتد که یکی از غافلگیرانگیهای زبانی آن، شکستن دستور زبان برای نشان دادن ظرفیتهایی از معانی زبانی که با دستور زبان سالم نمیتوانند به این زیبایی مطرح شوند است که این شکستن دستور زبان هرگز به معنی نفی یا حذف دستور زبان نیست مانند «بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال!» از حافظ، «میخواهم خواب اقاقیا را بمیرم» از شاملو و «وقتی بابی ساندز را خودکشی کردند» از سلمان هراتی؛ اما چنانچه ما همهی تعریفی را که از دستور هر زبانی در مورد واژگان ارائه شده نادیده بگیریم به طوری که یک کلمه پیشاپیش مثلاً نه فعل باشد، نه فاعل، نه حرف اضافه، نه حرف ربط و نه نشانه و... دستور زبان را به عنوان وسیله در نظر گرفتهایم که در آن، کلمه فقط کلمه است، نه چیز دیگر.
در تکنیک فرمالیستیِ فورگراندینگ دو ویژگی وجود دارد:
۱) هدف شدن دستور زبان برای بازی با آن
۲) جملهمحوری و تقید به یک زبان خاص
واژانه تنها ژانر در ادبیات جهان است که توانسته بدون جملهمحوری، دستورمداری و تقید به هیچ دستور زبانی در جهان با ساختارها و فرمهای منحصربهفرد تولید محتوا کند. واژانه هیچ ربط خاص و وابستگی به هیچ زبان و گویشی در جهان ندارد و فرم و ساختار هر واژانهای در صورت ترجمه به هر زبانی هرگز تغییر نخواهد کرد و هیچ ژانر، سبک و قالبی جز واژانه در تاریخ ادبیات جهان این ویژگی را نداشته، ندارد و نخواهد داشت.
۳. راهکار رهایی کلمه از استبداد دستوری چیست؟
تنها راه رهایی چیزی نیست جز قلم زدن در گسترهی ژانر واژانه که در آن، دستور زبان وسیله و هر کلمهای فقط یک کلمه است بیآن که با وابستگی به زبانی خاص نقش دستوری بپذیرد که در زبانی دیگر مجبور به تطابق با دستور زبان آنجا شود و در آن حتی علامتی مانند نقطه نیز یک کلمه به شمار میآید و هیچ تفاوتی با کلمهای که پیش از ورود به آن متن، عنوانی دستوری داشت ندارد که اگر با همین نگاه و طبق تئوری انسان_کلمه جوامع گوناگون انسانی را زیر نظر داشته باشیم به ریشهی تبعیضها و نابرابریها او پی خواهیم برد.
۴. آیا واژانه به طور مستقل یک فراشعر، فراداستان و یا فرامتن محسوب میشود؟
واژانه یک رویکرد فراژانریک دارد یعنی هم میتواند در فراشعر اتفاق بیفتد و در ساختار آن قرار بگیرد، هم میتواند در فراداستان اتفاق بیفتد و در ساختار آن قرار بگیرد و هم میتواند در فرامتن اتفاق بیفتد و در ساختار آن قرار بگیرد. هم میتواند شعر باشد، هم میتواند داستان باشد و هم این که میتواند یک فرامتن کوتاه باشد. اصل آن است که ساختارش جملهمحور و تابع هیچ دستور زبانی نیست، اگرچه در هر دستور زبانی با پیشفرضِ دستور زبانِ خاص آن ملت، نوعی از دستور زبان را در ذهن خوانشگر تداعی میکند.
۵. آنچه مشخصهی بارز تمام مکاتب و سبکهای ادبی باشد و آنها را از واژانه جدا کند چیست؟
تمام مکاتب و سبکهای ادبی جهان با تمام تفاوتهای ظاهریشان در یک نقطه و نکته متفقالقولند که همگی جملهمحورند حتی اگر به تکنیکهایی شبیه فورگراندینگ مجهز شده باشند و همین جملهمحور بودنِ ادبیات مهمترین و بزرگترین علت ترجمهناپذیری آن و تفاوت متون زبان مبدأ با متون ترجمهشده است.
#بانوی_واژه_ها ( #شبنم_هاشمی )
برای دانلود کتاب به سایت orianism.com مراجعه کنید
شرح و بسط نظریات عالیجناب استاد #آرش_آذرپیک
#امپراطور_واژههای_جهان
#جنبش_شعر_۱۴۰۰
#جنبش_ادبی_۱۴۰۰_عریانیسم
#فراساختارگرایی