مبین
مبین
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

عدم قطعیت و موج تغییر

دو عبارت مهم !

در مطلب امروز می خواهم در رابطه با اصل عدم قطعیت و موج تغییر صحبتی داشته باشم البته این دو موضوع مهم و عبارت بسیار مهم را پیرامون مباحث اقتصاد و پیش بینی آینده از اقتصاد ایران بسط خواهم داد

عدم قطعیت در اقتصاد عبارت بسیار مهمی است که خصوصا در بحران های اقتصادی بسیار شاهد هستیم نمونه آن بحران سال 2008 در ایالات متحده بود که هیچ اقتصاددانی پیش بینی از بحران آن سال را نکرده بود و حتی سیگنال هایی مبنی بر فروپاشی آن سال را هم اندیشکده های مهم در ایالات متحده برای جامعه ترسیم ننموده بودند . در رابطه با عبارت "موج تغییر" اینطور باید گفت که هیچ امری در گیتی غیر قابل تغییر نیست و حتی تغییر هم تغییر میکند! یعنی در این جهان با متغیر هایی مواجه هستیم که نوعی عدم قطعیت را در زندگی بشر دیکته میکنند . حکمرانی و سیاستگذاری ها هم نوعی با عدم قطعیت مواجه اند و لاجرم باید دستخوش تغییر باشند به عنوان مثال در بحران 2008 شاهد بودیم که بودجه بسیار هنگفتی را دولت اوباما به شرکت های کارتلی مثل جنرال موتورز و .. برای احیای زیربخش ها و ساختار آن اختصاص داد در حالیکه این عمل با مبانی و اصول سیاست سرمایه داری و کاپیتالیستی محض در تعارض است اما می بینیم که سیاستگذار در ایالات متحده مجبور است برای تغییر و عبور از بحران کنونی اتفاق افتاده و درگیر ، موجی را راه اندازی نماید که اگرچه این موج آسیب زاست اما از آسیب های دیگر و پیامد های دیگر جلوگیری نماید .

در بحران کرونا هم شاهد بودید که دولت بایدن بسته دو تریلیون دلاری را در اقتصاد تزریق کرد و این در آینده باعث تورم در آمریکا خواهد شد و یقینا عقلای ایالات متحده هم این را به نیک میداند اما راه گریزی از این بحران رکود که ناشی از کروناست چیزی نیست جز بسته های محرک اقتصادی . بنابراین دو عبارت عدم قطعیت و موج تغییر در هم تنیده است . نسیم نیکلاس طالب در کتاب قوی سیاه هم اشاره بسیار زیبا و کنایه آمیزی از رویداد های غیرقابل پیش بینی نموده است رویدادهایی که نادر هستند و حتی ما با مطالعه گذشته و راهکارهایی از حل مسائل گذشته نمی توانیم بر این رویدادهای غیرقابل پیش بینی و نادر و محیرالقول فائق آییم چه برسد به پیش بینی بهنگام آنها ، لاجرم باید با یک تغییر و موج تغییر سیستماتیک که سایر پارامترها و متغیرهای وابسته در زمین بازی ضرر نکنند و یا کمتر متحمل ضرر باشند گام برداریم و تصمیم سازی نماییم

حال با عنایت به مبحث مطروحه فوق الذکر ، بسط مطالب در اقتصاد ایران و دو عبارت عدم قطعیت و موج تغییر را واکاوی میکنم

1-اقتصاد ایران با اکتشاف نفت در 100 سال قبل با یک تزریق نفتی در بدنه اقتصادی حاکم بوده است پول نفت باید در توزیع عدالت و توسعه خرج میشد و ایران سنتی و غیرصنعتی آن روز با پول نفت می بایست شکل غربی به خود بگیرد ناگزیر پول نفت در بدنه اقتصاد جدید ایران و با شکل گیری سازمان برنامه به سمت توسعه صنعتی ،فرهنگی جاری شد و بوی نفت ! سراسر جامعه را فراگیر کرد . شهرک های صنعتی ، تغییر شهرها و تغییر مدل زندگی مردم از روستایی به شهری و گسترش شهرهای بی ضابطه باعث شد که زندگی روستایی بهم بریزد به عنوان مثال پول نفت خرج ساخت سدکرج شد و آب کرج به سمت تهران رفت و سیگنالی بود برای گسترش بی حد و مرز تهران و دهستان های آن زمان که احمدآباد،اسلامشهر،رباط کریم و شهریار بودند تحت تاثیر این عمل حاکمیت وقت قرار گرفتند کشاورزی نابود شد 4 دهستان مذکور با داشتن بهترین خاک برای کشاورزی و دیرینه ارزشمند از کشاورزی و تولید محصولات باغی با بزرگ شدن شهر تهران متاثر شدند .

نمونه دیگر سد چادگان و فولاد سازی و ذوب آهن در اصفهان که هر دو از غلط ترین ها هستند و با پول نفت ساخته شدند باعث بحران شدند آب اصفهان که به صورت سنتی محیط زیست را احیا میکرد و قرن ها بود که رودخانه زاینده رود در جریان بود اینک اکوسیستم محیط زیست استان اصفهان با سدی مواجه بود باید آب را تقسیم به استان های دیگر و صنایعی که به درستی موقعیت جغرافیایی بنا نهاده شده بودند مواجه بود

نمونه های بسیاری در کشور که پول نفت به جای آنکه با مدیریت درست هزینه شود و فرصت فرارو را دوچندان نماید از دست رفت و یا اگر بخواهیم امیدوارانه بگویم به خوبی و بهینه مصرف و هزینه نشد.

جامعه از طرفی نیاز به تغییر داشت و با اکتساف و استخراج نفت و درآمد حاصل از آن نیازمند توسعه فرهنگی و بهداشتی و شهری بود و در از طرف دیگر با قوی سیاهی در آینده که بیماری هلندی است مواجه میشدیم

حکومت پهلوی از طرفی مواجه با انتظارات مردم و انقلاب سفید که وعده و عید داده بود مواجه بود و از طرفی آمریکایی ها جای انگلیسی ها را علی الظاهر در ایران برای فروش صنایع دست چندم آماده نموده بودند

توسعه صنعتی ایران با صنایع دست دوم آمریکایی و بعدا با رشد و انباشت تکنولوژی در 1350 به اوج رسید و جامعه را وارد فاز انتظارات بیشتر نمود و اما چیزی که مغفول مانده بود هزینه های که از راه فروش نفت در داخل انجام میشد و عمدتا کارشناسی نشده بود محمدرضا شاه هم بدون آنکه نظرات کارشناسی افرادی مثل ابتهاج و .. را بپذیرد وارد موج احساسی و تغییر جامعه شد به طوریکه حزب رستاخیز شاه وقت را مغرور کرده بود و نگارش کتابی تحت عنوان ماموریتی برای وطنم شاه را در کانون توجه قرار داد . الیت ها(روشنفکران)آن روز به حاشیه رانده شدند و محمدرضا شاه یکه تاز عرصه برای خرج بدون دخل ! و پول پاشی های گزاف شد به نحوی که جشن های 2500 ساله را برای نمایش اقتدار خود راه انداخت و ویترینی برای نمایش موفقیت های خود ساخت .

به موازات دانشگاه های بسیار عالی با همکاری دانشگاه های فرانسوی و انگلیسی و آمریکایی در ایران پایه گذاری شد و نیروهای روشنفکر و جامعه تحصیل کرده به سمت سیاست یک طرفه و عدم تمرکز سیاسی که شاه یکه تاز آن بود حمله ور شدند . سینماها و کافی شاپ ها و قهوه خانه های شهرهای بزرگ و کوچک محل بحث روشنگری برای افزایش بیشتر انتظارات شد . زندگی کارمندی شکل گرفت و در ذهن عوام کارمند بودن یعنی بیمه شدن و داشتن یک آب باریکه در پایان زندگی تلقی شد . تغییر و موج تغییر آنچنان سرعت گرفت که حکومت پهلوی وارد گردابی از عدم قطعیت های آینده و افزایش بینش اجتماعی حاصل از زندگی و رفاه شهری مردم وارد شد

هویدا که نخست وزیر 13 ساله محمدرضا بود باید قربانی شاه میشد و شاه یکباره برای اینکه محبوبیتش را احیا کند دست به برکناری هویدا زد . شاه اعتقاد داشت هویدا در زمین خودش بازی میکند و 13 سال است که با کمترین تورم ایران را اداره میکند هویدا در هر محفلی باد در غب غب می انداخت و عدم تورم در ایران و توسعه ایران را ناشی از برنامه های خودش میدانست در حالیکه تورم در سال 1355 شروع به نمایان شد تورم مثل یک قوی سیاه (رویداد و چالش غیرقابل پیش بینی) نمایان شد البته محافل دانشگاهی وقت گوشزد هایی داشتند اما عمدتا به عقب رانده شدند و به سکوت دعوت گردیدند

به عنوان مثال هویدا در یک نقدی گفته بود لزومی ندارد ما در ایران همه چیز کاشست کنیم چراکه ایران کم آب است در حالیکه این حرف کاملا نادرست است هویدا باید به سمت آبیاری نوین که کشورهای غربی و آمریکایی ها 20 سال قبل از آن وارد این قضیه شده بودند می رفت اما عوام فریبی سیاستگذاری در آن برهه از تاریخ توسط هویدا باعث شد هویدا هم قربانی وضع موجود گردد . لازم است اشاره کنم که در سال 1348 به موازات اصلاحات صنعتی در ایران ، اسرائیل به سمت هزینه هایی برای بهینه مصرف آب در حوزه های کشاورزی و باغداری کرده بود آیا هویدا که بهایی بود و رابطه بسیار خوبی با محافل اسرائییلی داشت نمی توانست الگوی ابیاری نوین را برای ایران بیاورد ؟

2-چالش های پیش روی ایران که 6 چالش مهم برشمرده شده است میراث 100 ساله دارد و باید به صورت رفته رفته این چالش ها را ترمیم نماییم تا به بحران ختم نشود

چالش هایی نظیر : محیط زیست، بیکاری،آب،صندوق های بازنشستگی،بانک هاو.. که عمدتا این چالش ها میراث حکومت پهلوی و عدم ساخت زیرساخت ها و لجیستک های لازم بود می باشد بعد از انقلاب سعی و خطاهای بسیاری انجام شد تا این بحران ها ترمیم شود و خدای نکرده به بحران تبدیل نگردد و جنگ تحمیلی و تحریم های ایالات متحده و غرب هم باعث عقب افتادگی برنامه های کلان شد

چالش های فوق الذکر باید در دولت ها برنامه ریزی شود و هر دولتی که می آید باید تغییرات محسوس ایجاد نماید .و این نیازمند عزم و اراده دولت های آینده در نظام جمهوری اسلامی است که امیدواریم این چالش ها به فرصت تبدیل شود و استعداد سرزمینی و نیروی انسانی ایران به واقع قابلیت این را دارد این که چالش ها را به سادگی هرچه تمامتر ترمیم نموده و فرصت های عالی را برای نسل های آینده به ارمغان آورد.

در پایان آرزوی سلامتی و ایرانی سرافراز را آرزومندم

البته لازم میدارم تعریض نمایم که محبث مطروحه فوق الذکر نیازمند حاشیه پردازی ها و ابهام زدایی های بسیاری است که از حوصله خواننده خارج میگردد و بهمین بسنده میکنم که بتوانید که متن را خوانده و با تحلیل خود برداشت جامعی داشته باشید

تقدیم به دوستان پلی تکنیکی خودم

by : a.r.karimi

موفق باشید




شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید