همیشه این فکر به ذهن ما خطور میکند که آیا کسی ما را دوست دارد و یا برای کسی ارزش داریم؟!. کلاف سردرگمی که شروع و انتهایی ندارد و قرنها و سالهاست که موجب گسست و یا جدایی افراد از یکدیگر شده تا حدی که وجود همدیگر را نیز تحمل نمیکنند. این قضیه از کجا شروع شده و چرا وجود دارد؟!. برای بهتر فهمیدن این چرایی به اینجا میرسیم که تا چقدر برای خود وقت گذاشتهایم تا چقدر برای خواستههای خود جنگیدیم تا چقدر خودمان را دوست داشتهایم. جواب به این سوالات، یک مفهوم ساده به نام خوددوستی است. خوددوستی یعنی من خودم و نقایصم را به عنوان یک انسان پذیرفتهام سعی بر آن دارم بهتر شوم و از این موارد احساس شرم و خجالت ندارم. خوددوستی یعنی اینکه من به درون خود رفتهام و همانند یک آینه خود را شفاف در هر لحظه و زمان دیدهام، تمام وجودم را دوست دارم، همانگونه که دوست دارم بقیه را بپذیرم و دوست داشته باشم. قدم اول در ایجاد ارتباط خوب و راحت با دیگران، دوست داشتن خود سپس پذیرفتن آنها به عنوان یک انسان همانند خود. زمانی که خود را دوست داشته باشید به راحتی دیگران را درک میکنید چون ابتدا خود را درک کردهاید. حال چرا نیاز است دیگران را دوست داشته باشیم؟ جواب ساده است، مفهومی به نام انسان به دور از اجتماع وجود ندارد. افکار و تصمیماتی که میگیریم مجموعه ای برگرفته از افکار و تصمیمات دیگران است. مهم این است که این تصمیمات و افکار را خود مستقل انتخاب کنیم و در جایی که توانایی نداریم نیاز است که از دیگران کمک بگیریم. چون بنای یک جامعه همکاری و دوست داشتن و مشورت بین آنهاست.