روزگاری منحنیهای افتاده بر مختصات به وجد میآوردم. خطهای مماس را بر روی آن تصور میکردم و مور مور میشدم. در پی یافتن مساحت زیر نمودار به خلسه میرفتم. با مشتقها و انتگرالها سر و کله میزدم. نمایش اعداد به این شکل و توصیف روابطشان با رسم کردن؛ اینها از شاعرانهترین کارهای زندگیم بود. ما انسانها معتاد شگفتی هستیم. من نیز، معتاد شگفتزدهشدن و خلق شگفتی. آن چوپان که برای کنترل گوسفندانش، اعداد را برای شمردن به کار برد؛ کسی چه میدانست او ابتدای ریسمانی را گرفته بود که هزاران سال بعد امثال من ادامهاش را.