اوایل زندگیمو یادم نمیاد. اما یادمه ۴ ساله که بودم دغدغه م این بود که وقتی رنگ میکنم از خط بیرون نزنم تا دفترم رو به مربی مهدمون نشون بدم و کارت صد آفرین بگیرم. ۷ سالم که شد همش به این فکر میکردم که کاش سریعتر به حرف نون برسیم تا من بتونم آرمان رو کامل بنویسم. تو ۱۲ سالگی وقتی به آخرین داستان تن تن رسیدم و دیدم هرژه قسمت آخر رو نتونسته تموم کنه، زندگیم شده بود ادامه راه هرژه و مدام فکر میکردم و داستان مینوشتم تا تن تن اونطوری که دوست دارم تموم بشه و در نهایت تو ۱۷ سالگی برآورده شدن رؤیاهام رو تو خوب دادن کنکور دیدم و فکر و زندگیم حول محور درس و تست میچرخید.
وارد دهه سوم زندگیم که شدم، دغدغه هام خیلی تغییر کرده بود. ۲۰ سالم که شد، وقتی شبها سرم رو روی بالشت میذاشتم ذهنم شروع میکرد به بازجویی و میپرسید چقدر آدم تأثیرگذاری بودی، چقدر تغییر مثبت تو اطرافت ایجاد کردی و آیا اصلن بودن یا نبودنت برای دنیا فرقی داشته یا نه. اما جوابی نداشتم بهش بدم.
شیش ماه پیش برای انتخاب واحد ترم ۵ دانشگاه مجبور بودم مثل چهار ترم قبل بشینم ساعتها جدول بکشم، درسهارو بنویسم، تداخلهارو پاک کنم و حواسمو جمع کنم که نه زمان درسها نه امتحانهاشون نه پیشنیاز ها نه هیچ چیز دیگهای باهم تداخل نداشته باشن. واقعن خسته کننده بود.
فکر میکردم فقط منم که این دو سه ساعت برنامه ریزی برام اندازه صدسال میگذره. تا اینکه وقتی این موضوع رو تو جمعی پیش کشیدم دیدم همه کمابیش همین مشکل رو دارن. اونموقع تصمیم گرفتم یه حرکتی بزنم که هرجوری هست خودم و بقیه رو از این چند ساعت جهنمی بکشم بیرون.
ایدههام رو با رفیقم که تازه باهاش آشنا شده بودم و دیزاینهای خفنش رو دیده بودم در میون گذاشتم و قرار شد سایتی بنویسیم که قبل از شروع شدن انتخاب واحد دانشگاه، درسهارو از سیستم گلستان استخراج کنه، ساعتها و امتحانهاشون رو تجزیه تحلیل کنه و در قالب یه جدول به بچهها کمک کنه خیلی سریعتر از کاغذ و قلم انتخاب واحد کنن.
شروع کار وسط تابستون بود و فقط چند هفته فرصت داشتیم تا قبل از انتخاب واحد دانشگاهمون سایت رو آماده استفاده کنیم. خیلی شبها پای لپ تاپ و کد و دیباگ کردن خوابم میبرد، خیلی دعواها داشتیم سر اینکه نظرامون مخالف هم بودن و خیلی اعصاب خردیهایی داشتیم که سیستم گلستان دانشگاه برامون درست میکرد.
اما به هر ترتیبی که بود تونستیم بموقع سایت رو ریلیز کنیم. هرچند که بعد ریلیز هم بخاطر اینکه نکنه باگی داشته باشیم یا سرورهامون داون بشه ذرهای از استرسمون کم نشد، ولی هر دانشجویی که ثبت نام میکرد و کار انتخاب واحدش رو تو چند دقیقه انجام میداد و میرفت، برای من خیلی ارزش داشت و اون استرس جزو قشنگ ترین استرسهایی بود که تجربه میکردم.
و حالا، Termustat.ir شیش ماه بعد از تولدش، ۳ دانشگاه بزرگ تهران، ۳۸ دانشکده و ۳۷,۷۰۰ دانشجو رو پشتیبانی میکنه و تو این دو ترم تونسته در مجموع بیشتر از ۵,۳۷۸,۴۰۰ ثانیه یا حدودن هزار و پونصد ساعت زمان از کاربرهاش سیو کنه. این عدد شاید یه عدد هفت رقمی ساده باشه اما برای من فوق العاده ارزشمنده و نتیجه تلاشهامه برای یه اپسیلون راحتتر کردن زندگی خودم و بقیه.
الان موقع خواب وقتی شب ها سرم رو بالشت میذارم، این عدد رو جواب میدم، پا میشم و از در اتاق بازجویی میام بیرون.