مینا فکوری
مینا فکوری
خواندن ۹ دقیقه·۳ سال پیش

رابطه تجارب تصویرسازی ذهنی و باورهای خودکارآمدی

۱- تجارب مسلط

یکی از اثربخش ترین طرق برای خلق احساس کارآمدی بالا، تجارب مسلط قبلی می باشد. به نظر بندورا موثرترین روش ایجاد احساس قوی کارآمدی از طریق تجارب مسلط است. موفقیت، باورهای خودکارآمدی را افزایش می دهد و شکست آن را کاهش می دهد.

اگر مردم موفقیت های آسان را تجربه کنند عادت می کنند که منتظر نتایج فوری باشند و به آسانی توسط شکست هایشان نا امید می شوند.

یک کارآمدی انعطاف پذیر، مستلزم تجاربی در غلبه بر موانع از طریق کوشش سر سختانه و پشتکار است. وجود برخی از موانع و دشواری ها در زندگی انسان این نکته را می آموزد که موفقیت معمولاً مستلزم تلاش مداوم است. وقتی افراد متقاعد شدند امکانات لازم برای موفقیت را دارند آنها در برخورد با موانع سرسختی نشان می دهند و به سرعت از موانع سرخورده نمی شوند. با تحمل دشواری ها آنها مقاوم تر از موانع ظاهر می شوند (میر سمیعی،۱۳۸۵).

به طور خلاصه پژوهش های بندورا(۱۹۹۷) در زمینه تجارت مسلط نشان می دهد که احساس کارآمدی تحت تأثیر عوامل هفت گانه زیر قرار می گیرد:

۱- توانمندی های موجود

۲-   ادراک درجه دشواری تکلیف

۳- میزان تلاش

۴- میزان نیاز به کمک بیرونی

۵- شرایطی که تکلیف در آن باید انجام شود

۶- الگوهای زمانی موفقیت و عدم موفقیت

۷- چگونگی سازماندهی و بازسازی تجارب

۲- تجارب جانشینی

دومین راهکار جهت خلق و نیرومندسازی باورهای خودکارآمدی تجربه جانشینی می باشد. که به واسطه الگوهای اجتماعی فراهم می گردد. باورهای خودکارآمدی تحت تأثیر مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای رفتار دیگران قرار دارد. بخصوص افرادی که به عنوان الگو پذیرفته می شوند. افراد از این اطلاعات برای ساختن و شکل دهی تجارب خود درباره رفتارشان و پیامدهای آن سود می جویند و این کاملاً به این وابسته است که افراد چقدر خودشان را شبیه فردی بدانند که آن را مشاهده می کنند (جکسون[۱]،۲۰۰۲).

دیدن افرادی که رفتاری را به نحو شایسته ای انجام می دهند می تواند انتظار کارآمدی فرد را افزایش دهد. الگوبرداری چیزی بیشتر از فراهم آوردن یک استاندارد اجتماعی است. مردم به دنبال  الگوهای  مطمئنی  می گردند که شایستگی هایی را دارا باشد که آنها آرزویش را دارند.

الگوها از طریق رفتار و شیوه های بیان افکار، دانش را به مشاهده کنندگان انتقال می دهند و به آنها مهارت های مفید و راهبردهایی را برای اداره نیازهای محیطی آموزش می دهند. اکتساب شیوه های بهتر، خودکارآمدی را بالا می برد. دیدن افرادی که کاری را به نحو شایسته ای انجام می دهند مشابه اگر را متقاعد می سازد که «اگر آنها می توانند پس من هم می توانم». البته تجربه جانشینی از طریق دیگر نیز عمل می کند. مشاهده کسی که در انجام دادن کاری ناتوان است می تواند انتظار کارآمدی فرد را کم کند. یعنی«اگر آنها نمی توانند آن را انجام دهند پس چه چیزی باعث می شود که من فکر کنم می توانم آن را انجام دهم»(جکسون،۲۰۰۲).


۳- قانع سازی کلامی

سومین طریق برای نیرومندسازی باورهای افراد قانع سازی کلامی است. بدین معنی که آنها توانایی دستیابی به موفقیت را دارند. باورهای کارآمدی افراد تحت تأثیر گفته های افراد دیگر در خصوص توانایی و قابلیت های آنها قرار دارد. قانع سازی کلامی زمانی با نفوذتر و اثر بخش تر خواهد بود که به وسیله افراد متخصص و متعهد و جذاب صورت گیرد.

دلگرمی ها برای ترغیب افراد در تمرکز کردن بر نقاط قوت خود و شایستگی هایشان و نادیده گرفتن نارسایی ها و عملکردهای ناموفق گذشته شان به کار می روند. اگر قانع سازی کلامی نتیجه بخش باشد. احتمالاً فرد عملکرد موثری از خود نشان می دهد و برای موفق شدن تلاش می نماید(جکسون،۲۰۰۲).

۴- حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی

افراد یاد گرفته اند که عملکرد ضعیف یا ادراک شکست را با برپایی فیزیولوژیکی آزار دهند و موقعیت را با حالت های احساس لذت بخش تداعی کنند. بنابراین وقتی افراد از برپایی فیزیولوژیکی ناخوشایند در مقایسه با برپایی فیزیولوژیکی خوشایند آگاه می شوند، صلاحیت خودشان را زیر سوال می برند. البته باید توجه داشت نشانگرهای فیزیولوژیکی با برپایی خودکارآمدی متفاوت است. وقتی برپایی فیزیولوژیکی و هیجانی بالا باشد، سطح خودکارآمدی او پایین خواهد بود(بندورا،۱۹۹۷).

مردم واکنش های استرسی و تنش هایشان را به عنوان علامت آسیب پذیری نشان در برابر  عملکرد ضعیف تفسیر می کنند. در فعالیت های قدرتی مردم شکست و درد را به عنوان نشانه های ضعیف جسمانی        می پندارند. خستگی، از نفس افتادن و درد، نشانه های عدم کارآیی بدنی است. به علاوه عدم انگیختگی دستگاه عصبی خود مختار احساس کارآمدی فرد را زیاد می کند و انگیختگی زیاد، نشانه عدم کارآمدی است و سطح برانگیختگی بر خودکارآمدی موثر است و بسته به این است که این برانگیختگی چگونه تفسیر می شود اگر موقع رو به رو شدن با تکلیف، مضطرب و نگران باشید خودکارآمدی پایین می آید. اگر هیجان زده باشید خودکارآمدی بالا می رود(بندورا،۱۹۹۷).

با بکار بردن این چهار منبع اطلاعاتی، بندورا دریافته است که امکان دارد سطح خودکارآمدی یک فرد را به راه های ویژه ای بالا ببریم:

۱) قراردادن او در معرض تجربه های موفق از طریق ترتیب دادن هدف های قابل دسترس و همچنین افزایش امکان حصول عملکرد او.

۲) قرار دادن شخص در معرض الگوهای مناسبی که در عمل موفق هستند. افزودن تجربه های جانشینی موفق او.

۳) فراهم کردن متقاعدسازی و تشویق های کلامی از قبیل گفتن به او که توانایی عملکرد موفق را دارد.

۴) تقویت برانگیختگی فیزیولوژیایی از طریق مثلاً رژیم غذایی یا برنامه های ورزشی و در واقع افزایش دادن نیرومندی و انرژی حیاتی.

۵- تجارب تصویرسازی ذهنی

افراد با تصویرسازی ذهنی یک موقعیت فرضی و رفتارهای اثربخش یا غیر اثربخش خودشان یا دیگران در آن موقعیت می توانند باورهای خودکارآمدی شان را تحت تأثیر قرار دهند(مادوکس،۲۰۰۰).

خودکارآمدی بالا و پایین

در چارچوب نظریه خودکارآمدی بندورا(۱۹۹۲) چنین عنوان می شود که افراد دارای باورهای قوی بر توانایی های خود نسبت به افرادی که به توانایی های خودتردید دارند، در انجام تکالیف کوشش و پافشاری بیشتری نشان می دهند و در نتیجه عملکرد آنها در تکالیف بهتر است(بندورا،۱۹۹۷).

پژوهش ها نشان داده اند که باورهای خودکارآمدی بر بسیاری از جنبه های کارکرد شخصی تأثیر می گذارند. کسانیکه در مقایسه با دیگران دارای خودکارآمدی سطح بالاتری هستند، امکانات شغلی گسترده تری را مورد ملاحظه قرار می دهند و موقعیت شغلی بیشتری دارند، در مدرسه نمرات بالاتری می گیرند، هدف های شخصی عالی تری را برای خود بر می گزینند و از سلامتی جسمی و روانی بهتری برخوردارند. احساس کارآمدی بالا، سلامت شخصی، توانایی انجام تکلیف و کارها را به طرق مختلف افزایش می دهد. افرادی که به قابلیت های خود اطمینان دارند تکلیف مشکل را به عنوان چالش در نظر می گیرند.          آنها اطمینان دارند که می توانند موقعیت های تهدید آمیز را تحت کنترل خود درآورند. چنین برداشتی نسبت به قابلیت ها، تنیدگی و افسردگی را کاهش می دهد و به تکمیل تکالیف، منجر می شود. (بندورا،۱۹۹۴، پاجارزوشانک،۲۰۰۲).

از دیدگاه بندورا ناکارآمدی ادراک شده[۲] نقش مهمی در افسردگی، اضطراب، استرس، روان آزردگی و دیگر حالت های عاطفی بازی می کند. ناکارآمدی ادراک شده می تواند منجر به احساسات و باورهای پوچی، اندوهگینی و اضطراب گردد. زمانی که فرد خود را در رسیدن به انتظارات با ارزش ناکارآمد بداند افسرده خواهد شد و وقتی خود را در کنارآمدن با محرک های بالقوه تهدیدآمیز ناتوان ببیند، مضطرب خواهد شد . (موریس[۳]،۲۰۰۲).

دانش آموزان دارای خودکارآمدی بالا در مقایسه با سایر دانش آموزان به پیشرفت های بیشتر نائل می شوند (کاینوسیمی،۱۹۹۲، به نقلل از کرامتی،۱۳۸۰). به عقیده بندورا(۱۹۹۷) وضعیت افرادی که در مقابله با موارد خاص به ویژه به خاطر برخورداری از خودکارآمدی ضعیف در مورد توانمندیهای خود شک می کنند، به قرار زیر است.

۱) از انجام دادن تکلیف دشوار پرهیز می کنند.

۲) در مقابل مشکلات ایستادگی نمی کنند.

۳) نسبت به اهدافی که خود انتخاب کرده اند، احساس تعهد نمی کنند.

۴) در موقعیت های دشوار روی ناتوانی های خود و نتایج منفی شکست تأکید می کنند.

۵) شرایط روانی آنان موجب تضعیف تفکر تحلیلی در آنان می شود.

۶) عملکردهای پایین را علامت کم استعداد خود تعبیر می کنند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

۷) احساس فشارروانی می کنند و در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند.

خودکارآمدی مشخص می کند که انسانها چگونه احساس می کنند، می اندیشند، برانگیخته می شوند و رفتار می کنند. خودکارآمدی بالا روی فرآیندهای پایه شناختی، انگیزشی، هیجانی و فرآیندهای گزینشی آنان اثر می گذارد.

خودکارآمدی، انگیزش و اسناد[۴]

خودکارآمدی بیشتر منجر به تلاش و استقامت بیشتر با موانع و مشکلات می شود. همچنین خودکارآمدی از طریق هدف گذاری بر انگیزش تأثیر می گذارد. در صورتی که فرد در زمینه ای خاص احساس کارآمدی بالایی داشته باشد، اهداف بالاتری را برای خود تعیین می کند، کمتر از شکست می ترسد و در صورت ناموفق بودن استراتژی های قدیمی، استراتژی های جدیدی را می یابد. اما در صورت پائین بودن احساس کارآمدی، فرد یا به طور کامل از تکلیف اجتناب می کند.

یا در صورت برخورد با مشکلات به سرعت صحنه را خالی می کند(بندورا،۱۹۹۷،۱۹۹۳، زیمرمن،۱۹۹۵، به نقل از وول فولک[۵]،۲۰۰۱). بسیاری از نظریه هایی که در مورد انگیزش انسان وجود دارند، ادراک دانش آموزان از باور کارآمدی خویش را از عوامل مؤثر بر رفتار انگیزش و انجام تکلیف می دانند.

بنابراین زمانی که دانش آموزان خود را در کارهای تحصیلی با کفایت و خودمختار می شناسند، خود را بهتر در می یابند و خود را با اهداف و تکالیف درسی درگیر می کنند. و در نتیجه در امر آموزش موفق می شوند. به علاوه در این صورت آنها در مورد یادگیری خود از رضایت لازم برخوردار می شوند. در واقع زمانی که دانش آموزان خود را کارآمد بدانند، و تکالیف درسی را در حوزه کنترل خود قرار دهند، انگیزش درونی شان برای تکالیف تحصیلی افزایش خواهد یافت (اسپالدینگ، ترجمه نائینیان و بیابانگرد،۱۳۸۴).  پاجاریس (۲۰۰۰) اظهار داشت که باورهای خودکارآمدی، انگیزش را تقویت می کنند. او تحقیقات مربوط به خودکارآمدی را مورد بررسی قرار دارد. پاجاریس با تایید نظر بندورا(۱۹۹۷)، اشاره می کند که خودکارآمدی در این مورد نیست که فرد تا چه اندازه تواناست بلکه در این مورد است که فرد فکر می کند تا چه اندازه تواناست.

تأثیر خودکارآمدی برانگیزش و برانگیختن تلاش و پشتکار شخص برای تحقق اهداف و انجام تکالیف، به ویژه زمانی بیشتر است که چالش یا تهدید شکست احتمالی وجود داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که خودکارآمدی هم بستگی بالایی با انگیزش جهت مهارت آموزی دارد(گریفین[۶]،۲۰۰۶). پایان نامه رابطه خودکارآمدی،اهمال کاری و اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی

خودکارآمدی و اسناد بر یکدیگر تأثیر می گذارند در صورتیکه موفقیت به علل درونی یا قابل کنترل نسبت داده می شود، خودکارآمدی را تقویت می کند. اما در صورتی که موفقیت به شانس یا مداخله دیگران نسبت داده می شود، ممکن است خودکارآمدی را تقویت نکند. خودکارآمدی هم بر اسناد تأثیر می گذارد. افرادی که در مورد یک تکلیف خاص حس نیرومندی از خودکارآمدی دارند. (من در ریاضی قوی هستم) گرایش دارند به اینکه شکست خود را ناکافی بودن تلاش نسبت دهند من باید تکلیفم را دوباره چک کنم. اما افرادی که خودکارآمدی پایین دارند، شکست را به فقدان توانایی ها نسبت می دهند«من خنگ هستم» بنابراین داشتن حس خودکارآمدی قوی در مورد تکلیف خاص، موجب گرایش فرد به سمت اسنادهای قابل کنترل می شود و اسنادهای قابل کنترل هم خودکارآمدی را افزایش می دهند. بنابراین می توان نتیجه گرفت در صورتیکه یکی از دانش آموزان دیدگاهی جبری داشته باشد(توانایی را نمی توان تغییر داد) و خودکارآمدی هم پایین باشد.

انگیزش خود را در برخورد با شکست ها نسبت می دهد(که او آنها را به فقدان توانایی نسبت می دهد)، به طور کامل از دست می دهد(وول فولک[۷]،۲۰۰۱) شواهدی وجود دارد که نشان می دهد احساس خودکارآمدی، حتی در صورتی که این احساس غیر واقع، بنیانه باشد، انگیزش را تقویت می کند. کودکان و والدینی که در مورد آینده خوشبین هستند بر این باورند که می توانند موثر باشند و انتظارات بالایی دارند، از سلامت جسمی و روانی بالاتری برخوردارند و انگیزش پیشرفت بالاتری دارند تحقیقات در مورد خودکارآمدی و پیشرفت نشان می دهد که عملکرد در مدرسه زمانی بهبود پیدا می کند که :

۱) دانش آموزان اهداف کوتاه و مدت دارتری را انتخاب کنند تا قضاوت در مورد پیشرفت آسان تر باشد.

۲) استراتژی های خاص مانند خلاصه کردن به دانش آموزان داده شود تا آنها را در متمرکز نمودن توجه یاری دهد.

۳) براساس عملکرد نه براساس مشارکت به دانش آموزان پاداش داده شود زیرا پاداشی که برای عملکرد داده می شود، بر افزایش توانایی دلالت دارد(بیهلر و سنو ون[۸]،۱۹۹۳)


تصویرسازی ذهنیاهمال کاری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید