هیجانات و ارزیابی شناختی
وقتی انسان ها رویداد یا عملی را تجربه می کنند، بر حسب اهداف و بهزیستی خود دست به تفسیر موقعیت می زنند. تفسیر موقعیت به فرد کمک می کند نوع هیجان احساس شده و شدت آن را مشخص کند. این قبیل تفسیرها ارزیابی شناختی نام دارد. ارزیابی شناختی عبارت است از تحلیل موقعیتی که هیجان را به وجود آورده است. این گونه ارزیابی هم بر شدت و هم بر کیفیت هیجان اثر می گذارد.
وقتی افراد در حالت برانگیختگی نامتمایز قرار گیرند، ارزیابی آنان از موقعیت، کیفیت تحربه ی هیجانی را تعیین می کند. اما برخی حالات هیجانی نیز وجود دارد که در آن ها ظاهراً هیچ نوع ارزیابی هشیارانه و عمدی در کار نیست ( مثلاً ترس هایی که بر اثر شرطی شدن کلاسیک در دوران کودکی به وجود آمده است ). به نظر می رسد این هیجان های پیش شناختی را گذرگاه های عصبی متمایزی در مغز، هدایت می کنند.
واکنش کلی به حالت هیجانی این است که آدمی به رویدادهایی که با وضع هیجانی وی همخوان باشد بیشتر توجه می-کند و بیشتر همان وضع هیجانی را می آموزد تا رویدادهایی که با حالت هیجانی اش ناهمخوان اند. پیامد دیگر این که وضعیت هیجانی بر ارزیابی شخص از افراد و اشیاء و رویدادهای آینده اثر می گذارد. وقتی در حالت ناخوشایند هیجانی هستیم در میزان خطرات اغراق می کنیم، وقتی در حالت مطبوع هیجانی هستیم، خطرات را ناچیز می انگاریم. ( اتکینسون و دیگران، 2000 ).
هیجانات مستقل از شناخت
وقتی به موشی شوک الکتریکی وارد می شود، بدون آن که فرصتی برای فکر کردن و فعالیت شناختی داشته باشد شوک وارده او را وادار به واکنش عاری از شناخت می کند. به همین ترتیب اگر به طور ناگهانی به صورت کسی مشت بزنند، پیش از آن که فرصتی برای تفسیر داشته باشد، هیجان بروز می کند. این مثال ها حاکی از وجود دو نوع تجربه ی هیجانی است: هیجان های مبنی بر ارزیابی شناختی و هیجان های مقدم بر شناخت ( زایونک ، 1980، 1984).
پژوهش در زمینه ی فیزیولوژی هیجان که با بررسی ساختارهای مغزی درگیر هیجان سر و کار دارد، این دو گانگی را تأیید کرده است آمیگدالا که توده ای بادامی شکل در بخش زیرین مغز است و مسئول واکنش های حیاتی است، تمامی درون دادهای قشر مخ را دریافت می کند و چون قشر مخ جایگاه شناخت است، گفته می شود درون داده های آمیگدالا همیشه با ارزیابی شناختی همراه است . این ارتباط به احتمال زیاد اساس زیست شناختی هیجان های پیش شناختی یا هیجان های غیرمتکی بر ارزیابی است. ( لودوکس ، 1989 ).
با این که می توان بدون ارزیابی شناختی آگاهانه و عمدی نیز تجارب هیجانی داشت، اما چنین تجاربی محدود به احساس های کلی مثبت یا منفی است. اگر تعریف ارزیابی شناختی را طوری گسترش دهیم که ارزیابی های خودکار و ابتدایی آموخته شده در طی تکامل را در بر گیرند، در این صورت می توان گفت که تقریباً تمامی هیجان ها متضمن نوعی ارزیابی هستند. ( لازاروس ، 1991 ، به نقل از اتکینسون و دیگران 2000).
تعریف تنظیم هیجانی
هرچند تعریف عملیاتی مفهوم تنظیم هیجان، دشوار است، بسیاری از محققان روان شناسی رشد، سعی در مطالعه ی آن دارند. تحت سیطره در آوردن مفهوم تنظیم هیجان دشوار است، زیرا تظاهرات و تجارب هیجانی نیز به راستی، حل نشده اند و هیجان ها در محور مفهوم هیجان ها درجات متفاوتی دارند. این امر تنوع در تعاریف را موجب شده که ذیلاً به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
• تنظیم هیجان مبتنی است بر فرایندهای درونی و بیرونی پاسخ دهی در برابر مهار و نظارت، ارزیابی و تعدیل تعاملات هیجانی به خصوص خصایص زودگذر و تند آن ها برای به تحقق رسیدن اهداف ( تامپسون، 1994 ).
• تنظیم هیجانی، به توانایی فهم هیجانات، تعدیل تجربه ی هیجانی و ابراز هیجانات اشاره دارد. ( فلدمن، گراس، کریستنسن و بنوونتو ، 2001 )
• تنظیم هیجانی شامل هر راهبرد مقابله ای است که افراد، هنگام مواجهه با هیجانات شدید استفاده می کنند ( لیهی، 2012 ).
• تنظیم هیجان به اعمالی اطلاق میشودکه بمنظور تغییر یا تعدیل یک حالت هیجانی به کار میرود. (آمستادتر ، 2008).
• تنظیم هیجان، راهبردهای مورد استفاده در کاهش، افزایش، سرکوب و یا ابقای هیجان و از ویژگی ذاتی و فطری آدمی است.( جرمن، وان درلیندر، واکرمونت و زیرمانت ، 2006 ، به نقل از امین آبادی، 1389).
• تنظیم هیجان دلالت داردبربه کارگماشتن افکارورفتارهایی که درهیجان های آدمی تأثیر می-گذارند. هنگامی که انسان ها تنظیم هیجان را به کار می گیرند، چگونگی تجارب و تظاهر هیجان های خود را هم تحت اختیار می گیرند. ( پارکر ، 2000).
• تنظیم هیجانی، شامل استفاده از راهبردهای رفتاری و شناختی برای تغییر در مدت زمان یا شدت تجربه ی یک هیجان است. ( گراس و تامپسون، 2007).
• تنظیم شناختی هیجان، به شیوه ی شناختی مدیریت و دستکاری ورود اطلاعات، فراخواننده-ی هیجان اشاره دارد. ( اوکسنر و گراس ، 2004 ، 2005 ).
• (دیویدسون ، 1998 ) مشخص کرده است که هیجانات بندرت بدون همراهی تنظیم هیجان بکار برده می شود به عبارت دیگر تنظیم هیجانی یک جنبه ی ذاتی از گرایش های پاسخ هیجانی است. این ارتباط ذاتی بین تولید هیجان و تنظیم، یک مرز مبهمی را ایجاد می کند به طوری که هنگامی که یکی پایان می یابد دیگری شروع می شود، در حالی که بعضی ها استدلال می کنند که تولید و تنظیم هیجان درهم تنیده شده اند. ( جان و گروس، 2004).
مولفه های تنظیم هیجانی
کارکردهای دوگانه ی هیجان هابه فرایندنظم بخشی هیجانی اشاره دارد.(گراتزورومر) نظم بخشی هیجانی را در برگیرنده ی چهار مولفه می دانند ( آراندا ، 2009 ).
• آگاهی از هیجانات
• پذیرش هیجانات
• توانایی کنترل رفتارهای تکانشی
• توانایی کاربر انعطاف پذیر تدابیر تنظیم هیجانی متناسب با موقعیت.