ویرگول
ورودثبت نام
Arman Shaghaghi
Arman Shaghaghi
Arman Shaghaghi
Arman Shaghaghi
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

ما این تفنگ آرمان خدابندهلو

فصل اول: جهان پیکسلی در آرامش

پیش از هرج و مرج، دنیای ما پیکسلی و سرشار از زندگی بود. دهکده‌های کوچک در کنار رودخانه‌های زلال، مزارع سرسبز و جنگل‌های انبوه، خانه‌هایی ساخته شده از چوب و سنگ، همه نمادی از یک زندگی ساده و آرام بودند. در روزهای آفتابی، هیچ ابری بر آسمان آبی نبود و تنها نگرانی، برداشت محصول یا ساختن یک پل جدید برای عبور از رودخانه بود. صلح و امنیت، اساس وجود ما بود و کمتر کسی فکر می‌کرد که این آرامش ابدی نباشد.

فصل دوم: شکاف انرژی و آغاز زوال

اما ناگهان، آسمان تغییر رنگ داد. غرشی مهیب، جهان را لرزاند و "شکاف انرژی" در افق پدیدار شد. این شکاف، در حالی که بلوک‌های انرژی درخشان را به دنیای ما آورد، رگه‌هایی از انرژی تاریک را نیز در سراسر سرزمین پخش کرد. درختان خشک شدند و به اشکال عجیب و بنفش در آمدند، رودخانه‌ها تیره گشتند و خانه‌هایمان، که روزگاری نماد زندگی بودند، شروع به سوختن و فروپاشی کردند. هوایی غبارآلود و پر از بوی سوختگی، جایگزین نسیم خنک دشت شد. این آغاز پایان آرامش و شروع دورانی تاریک بود که موجوداتی جدید و مرگبار را با خود می‌آورد.

فصل سوم: میدان نبرد بقا

پس از نابودی، تنها بیابان‌های متروک و خرابه‌ها باقی ماندند. موجودات جدیدی با تفنگ‌های لیزری، شب‌ها را تسخیر کردند: زامبی‌های اسنایپر. اکنون، آرمان، آریان، آرتین و آراد خدابنده‌لو، مجبورند با چنگ و دندان برای هر روز و هر شب مبارزه کنند. برجک‌های بلند سنگی و آهنی، تنها پناهگاه‌هایشان در برابر هجوم بی‌پایان آن‌هاست. روزها، بلوک‌های انرژی را از میان ویرانه‌ها جمع‌آوری می‌کنند تا سلاح بسازند. شب‌ها، این چهار نفر در بالای برجک خود، با تفنگ‌های پیکسلی‌شان، به سمت پایین شلیک می‌کنند، اشعه‌های لیزری سبز و قرمز در تاریکی شب در هم تنیده می‌شوند. این دیگر یک بازی ساخت و ساز ساده نیست، این "ماین تفنگ" (MineTofang) است؛ میدان نبرد بقا. تنها هدف این است: بلوک جمع کن. تیراندازی کن. زنده بمان.

فصل چهارم: بازسازی بلوک اصلی (پایان)

سال‌ها در دفاع از برجک‌هایمان گذشت، تا اینکه آرمان و تیمش متوجه شدند تنها جمع‌آوری بلوک‌ها و شلیک کردن کافی نیست. شکاف انرژی، اگرچه بلوک‌های مورد نیاز ما را تأمین می‌کرد، اما ریشه فساد و دلیل پایان‌ناپذیر بودن هجوم زامبی‌های اسنایپر بود.

تصمیم نهایی گرفته شد: آن‌ها باید آخرین و بزرگترین مأموریت خود را آغاز کنند. بلوک اصلی حیات (Vital Core Block) که دهه‌ها پیش در یک معبد پیکسلی زیرزمینی مخفی شده بود، تنها راه برای تثبیت و بستن شکاف بود. آرمان، آریان، آرتین و آراد، پس از جمع‌آوری تمام منابع و مهمات، یک مایلر پیکسلی زره‌پوش ساختند و از برجک خارج شدند.

این آخرین نبرد بود. رسیدن به معبد، مستلزم عبور از متراکم‌ترین و خطرناک‌ترین میدان‌های زامبی اسنایپر بود؛ نبردی که هر فریم آن با لیزرهای سبز و قرمز روشن می‌شد. سرانجام، به ورودی معبد رسیدند. در اعماق آن، بلوک اصلی حیات را پیدا کردند: یک مکعب بزرگ و درخشان که انرژی را از جهان بیرون می‌کشید.

با اتصال بلوک به یک سِروِر باستانی، انرژی متمرکز شد. زمین لرزید، و شکاف انرژی در آسمان شروع به جمع شدن کرد، مانند یک زخم بزرگ که بخیه می‌خورد. نیروی آن تمام موجودات فاسد را به عقب راند. با بسته شدن شکاف، زامبی‌های اسنایپر متلاشی شدند و به بلوک‌های خاکستری و بی‌جان تبدیل گشتند.

جهان آرام شد. هوای غبارآلود کنار رفت و رنگ آبی آسمان، که مدت‌ها فراموش شده بود، دوباره پدیدار شد. این پایان جنگ بود، اما نه پایان داستان. اکنون، هدف، دیگر بقا نبود، بلکه بازسازی بود. آرمان، آریان، آرتین و آراد و دیگر بازماندگان، با تفنگ‌هایی که حالا روی دوششان آویزان شده بود، شروع به استفاده از بلوک‌های جمع‌آوری شده برای کاشت درخت، پاکسازی آب‌ها و ساختن دهکده‌هایی جدید کردند، با این درس فراموش‌نشدنی: آرامش، همواره باید محافظت شود.

این داستان را آرمان خدابنده‌لو ساخته است.

کاشت درختانرژیشکاف
۱
۱
Arman Shaghaghi
Arman Shaghaghi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید