ویرگول
ورودثبت نام
آرمین
آرمین
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

یافته های یک ذهن شلوغ


تجربه دانشجویی در شهری دیگر تجربه ایست ارزشمند و واجب برای من

خیلی عجیبه بعد دو ترم یهو به خودت میایی میبینی همه جا یه غریبه ای که قرار نیست خیلی بمونه
و مفهوم واژه تعلق به لرزه در میاد


واقعا لازم بود تا از این فضا و آدما دور بشم تا ببینم کیم، چی ام و کجا ایستادم؛ وقتی مدت زیادی توی اتاقی باشی که بوی گاز میده دیگه متوجه بوی گاز نیستی و این یه خطای سادست پس کسی هم مقصر نیست، فقط لازم بود تا از اون اتاق خارج بشی؛ نکته آزار دهنده ماجرا اونجاست که افراد درون اتاق از انزجار تو نسبت به بوی گاز بعد ورود دوباره به اتاق ناراحت و دلخور هستند و اصرار دارند بویی وجود ندارد !



پنجره خوابگاه
پنجره خوابگاه



دانشگاهدانشجوییشهر غریبخانوادهتجربه
توی دنیای مستطیل ها من یه مربع هستم که هیچکس متوجه عرض بنده نمیشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید