یک فرایند غیر خطی و تکراری است که تیم ها برای درک کاربران، به چالش کشیدن مفروضات، بازتعریف مسائل و ایجاد راه حل های نوآورانه برای نمونه سازی و آزمایش استفاده می کنند. برای مقابله با مشکلات نامشخص یا ناشناخته بسیار مفید است و شامل پنج مرحله است: همدلی، تعریف، ایدهپردازی، نمونه اولیه و آزمایش.
"تفکر طراحی یک رویکرد انسان محور به نوآوری است که از جعبه ابزار طراح برای ادغام نیازهای افراد، امکانات فناوری و الزامات موفقیت کسب و کار نشأت می گیرد."
Tim Brown, CEO of IDEO
در تفکر طراحی، تیم ها متقابلا با هم کار می کنند تا نیازهای کاربر را درک کنند و راه حل هایی را ایجاد کنند که این نیازها را برطرف کند. علاوه بر این، فرآیند تفکر طراحی به کشف راه حل های خلاقانه کمک می کند. این ساختار فکری روشها و ابزارهای عملی ارائه میدهد و شرکتهای بزرگی مانند گوگل، اپل و Airbnb از آنها برای هدایت نوآوری استفاده میکنند. از معماری و مهندسی گرفته تا فناوری و خدمات، شرکتها در سراسر صنایع متدولوژی را برای هدایت نوآوری و رسیدگی به مشکلات پیچیده پذیرفتهاند.
مؤسسه طراحی Hasso Plattner دانشگاه استنفورد، که معمولاً با نام d.school شناخته می شود، به رویکرد پیشگامانه خود در تفکر طراحی مشهور است. فرایند طراحی آنها پنج مرحله دارد
مرحله اول : همدلی (Empathy)
(تحقیق در مورد نیازهای کاربران)
اولین مرحله برای حل مشکل درک مشکل است ، تحقیقات روی کاربر به تیم طراحی به شناخت نوع و ابعاد مشکلات کمک شایانی می کند . همدلی برای تفکر طراحی بسیار مهم است زیرا به طراحان این امکان را می دهد که فرضیات را کنار گذاشته و بینشی در مورد کاربران و نیازهای آنها به دست آورند.
مرحله دوم : بیان مسئله (Define)
(نیازها و مشکلات کاربران را بیان کنید)
هنگامی که تیم طراحی اطلاعات را از طریق همدلی یا ریسرچ و تحقیقات جمع آوری می کند، مشاهدات را تجزیه و تحلیل کرده و آنها را برای تعریف مشکلات اصلی ترکیب می کند. به این تعاریف، بیان مسئله می گویند. و میتوان برای ادامه دادن مراحل به شکلی انسان محور ، شخصیت و پرسوناهایی ایجاد شود.
مرحله سوم : ایده پردازی (Ideate)
(فرضیات را به چالش بکشید و ایده بسازید)
در این مرحله پایه و اساس شناخت و بیان مشکلات فراهم شده و تیمها برای «فکر کردن خارج از چارچوب» آماده میشوند. آنها راههای جایگزینی را برای مشاهده مشکل و شناسایی راهحلهای نوآورانه برای بیان مسئله طرح میکنند.
مرحله چهارم : نمونه اولیه (Prototype)
(شروع به ایجاد راه حل)
این مرحله مرحله ای است که تیم طراحی دائما آزمایش می کند است. هدف شناسایی بهترین راه حل ممکن برای هر مشکل است. تیم نسخههای ارزانقیمت و کوچکشده محصول (یا ویژگیهای خاص موجود در محصول) را برای بررسی ایدهها تولید میکند. این ممکن است به سادگی نمونه های اولیه کاغذی (Sketch) باشد.
مرحله پنجم : تست (Test)
(راه حل ها را امتحان کنید)
نمونههای اولیه با کاربران واقعی آزمایش می شود تا ارزیابی شود که آیا مشکل را حل میکنند یا خیر. این آزمایش ممکن است بینش جدیدی را ارائه دهد، که بر اساس آن تیم طراحی ممکن است نمونه اولیه را اصلاح کند یا حتی برای بررسی مجدد مشکل به مرحله Define بازگردد. این مراحل حالت های مختلفی هستند که به جای مراحل متوالی به کل پروژه طراحی کمک می کنند. هدف به دست آوردن درک عمیق از کاربران و راه حل محصول ایده آل آنهاست.
هدف فرآیند تفکر طراحی برآوردن سه معیار است: مطلوبیت (مردم چه چیزی می خواهند؟)، امکان سنجی (آیا ساخت راه حل از نظر فنی امکان پذیر است؟) و دوام (آیا شرکت می تواند از راه حل سود ببرد؟)
مطلوبیت: نیازهای مردم را برآورده کنید
فرآیند تفکر طراحی با نگاه کردن به نیازها، رویاها و رفتار افراد - کاربران نهایی - شروع می شود. تیم با همدلی گوش می دهد تا بفهمد مردم چه می خواهند، نه آنچه سازمان فکر می کند آنها می خواهند یا نیاز دارند. سپس تیم به راه حل هایی برای ارضای این نیازها از دیدگاه کاربر نهایی فکر می کند.
امکان سنجی: از نظر فناوری امکان پذیر باشد
هنگامی که تیم یک یا چند راه حل را شناسایی می کند، تعیین می کند که آیا سازمان می تواند آنها را اجرا کند یا خیر. در تئوری، هر راه حلی در صورتی امکان پذیر است که سازمان منابع و زمان بی نهایت برای توسعه راه حل داشته باشد. با این حال، با توجه به منابع فعلی (یا آینده) تیم، تیم ارزیابی می کند که آیا راه حل ارزش دنبال کردن دارد یا خیر. تیم ممکن است راه حل را تکرار کند تا آن را امکان پذیرتر کند یا برای افزایش منابع خود برنامه ریزی کند (مثلاً افراد بیشتری را استخدام کند یا ماشین آلات تخصصی خریداری کند). در ابتدای فرآیند تفکر طراحی، تیم ها نباید خیلی درگیر اجرای فنی شوند. اگر تیم ها با محدودیت های فنی شروع کنند، ممکن است نوآوری را محدود کنند.
دوام: ایجاد سود
اینکه مطلوبیت یک محصول فقط با عملکرد فنی محصول سنجیده شود اشتباه است. سازمان باید بتواند از راه حل، درآمد و سود ایجاد کند. زیست پذیری و ایجاد یک محصول زنده نه تنها برای هر سازمانی ضروری است.
به طور سنتی، شرکت ها با امکان سنجی یا دوام شروع می کنند و سپس سعی می کنند مشکلی را متناسب با راه حل پیدا کنند و آن را به بازار عرضه کنند. تفکر طراحی این فرآیند را معکوس میکند و از این حمایت میکند که تیمها با مطلوبیت شروع کنند و بعداً دو بعد دیگر را وارد کنند.