داوطلبان ۵ دسته ای و نکات مهم راجع به آن ها
دسته اول معمولا داوطلبایی که در زمان باقیمانده به کنکور در حد تسلط به یادگیری و مدیریت بر زمان رسیده اند چندان نگران چیزی نیستن و در بحبوحه امتحانات دانش و تسلط خودشون رو روی مطالب محک میزنن، این داوطلبان بعد از امتحانات با تمرینات تست زنی تسلط بیشتری پیدا می کنن و به یک استاندارد درست و خوب برای آزمون بزرگ کنکور میرسن.
دسته دوم از داوطلبان کنکور کسانی هستند که کتاب رو خوندن ولی به تسلط نرسیدن و امتحانات نهایی رو مزاحم میدونن و فکر میکنن اگه امتحان نبود بهتر در کنکور موفق میشدن. در بهترین حالت این افراد به رتبه تقریبا پایینی می رسند و افسوس زمان از دست رفته رو میخورند. تنها نکاتی که می تواند به این داوطلبان کمک کند، انرژی و انگیزه ای است که تمرکز آنان را بیشتر کند و باعث شود رتبه شان بیشتر شود و به نتیجه بهتری برسند.
دسته سوم سیاهی لشگر هستند! افرادی که تنها به کتاب نگاه کردن و اصلا تسلطی به محتوا کتاب ندارن و معمولا رتبه هایی بالای ۳۰ هزار می رسن. این دسته از داوطلبان درکی از اینکه قبولی در هر رشته و یا دانشگاه تا چه میزان بر سرنوشتشان دارد غافل هستند و گمان می کنن سال بعد می تونن از پس این آزمون سخت بر بیان و یا به دانشگاه های آزاد اکتفا می کنن.
دسته چهارم افرادی که از همان ابتدای پایه نهم انتخاب درستی نکرده ان و دنبال علاقه شان نرفتن. این دسته از داوطلبان حتی اگر در کنکور رتبه مناسبی بدست بیارن در نهایت دچار سردرگمی شده و یا سمت علاقه شان می رن و یا همین راه رو ادامه میدن بدون در نظر گرفتن علایقشون.
دسته پنجم این دسته از داوطلبان پول زیادی را خرج کلاس های خصوصی می کنن و مدام از این کلاس به اون کلاس هستند اونقدر که خودشون از درس خواندن غافل می شن و گمان می کنن همین کلاس ها می تواند کافی باشه و براشون رتبه مناسبی رو رقم بزنه. این دسته از داوطلبان بعد از کنکور متوجه اشتباهشون می شن و معمولا والدین خود را دچار ضرر های مالی می کنن.
یک خاطره و شاید یک درد مشترک
در دوران دبیرستان جزو دانش آموزان متوسط کلاس بودم و خوب یادم می یاد که شاگردای زرنگ کلاسمون چجوری با هم رقابت می کردن اما فقط دو نفر از اون کلاس ۳۰ نفره کنکور سراسری یک دانشگاه برتر پذیرفته شدن. اما اونا چه خصوصیاتی داشتن که حتی بقیه شاگرد زرنگا نداشتن! خوب یادم می یاد که از پایه دهم وقتی درسا رو تشریحی می خوندن سراغ آزمون های تستی می رفتن. چیزی که بقیه ما ازش غافل بودیم و هیچوقت سمتش نرفتیم با این عقیده که حالا حالا ها زمان داریم، اما در واقع اشتباه بود. شاید مصاحبه های رتبه های برتر رو دیده باشید که اکثرا می گن ما از پایه نهم یا دهم شروع کردیم به خوندن برای کنکور. شاید اونا زمانی که برای تست های کنکوری گذاشتن روزی نیم ساعت و یک ساعت بود اما دیگه سال آخر دچار اضطراب و استرس و کمبود زمان نشدن.
?
کلام آخر: کنکور یه رقابت بزرگه، اما به راحتی میشه از پسش بر اومد. فقط کافیه درست برنامه ریزی کنی و تلاشتو بیشتر کنی. استفاده از یک مشاور کاردرست هم میتونه خیلی کمک کنه تا پیشرفت زیادی کنی و قدم هاتو موفق برداری.