علیرضا پورعابدین
علیرضا پورعابدین
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

فضای کار اشتراکی پاتوق معتادان شده است!

اگر شما به شکل افراطی کار می‌کنید و در صورت دست کشیدن از فعالیت شغلی یا شخصی خود، احساس بدی دارید؛ به احتمال زیاد شما هم مثل من دچار «اعتیاد به کار» هستید!

خبر خوبی که برای شما دارم این است که برای معتادان به کار هم پاتوق‌هایی وجود دارد که من و شما می‌توانیم در آن حسابی از زندگی و کار و جامعه لذت ببریم.

در این مطلب می‌خواهم هم در مورد فضاهای کار اشتراکی و جزئیات آن بنویسم و هم در مورد مفهوم «اعتیاد به کار» توضیح دهم و در آخر هم نظرم را دربارهٔ اینکه چرا در فضای کار اشتراکی، راندمان و احساس رضایت افراد از زندگی بیشتر است را مطرح خواهم کرد.

فضای کار اشتراکی یعنی چه و به چه درد می‌خورد؟

به یک ساختمان که امکانات کار کردن و فعالیت‌های اداری در آن فراهم شده باشد و افراد بتوانند با پرداخت حق عضویت از امکانات به‌صورت اشتراکی استفاده کنند؛ فضای کار اشتراکی گفته می‌شود.

به‌طور معمول هر فضای کار اشتراکی برای اعضای جامعه خودش، علاوه بر میز، صندلی و اینترنت امکانات دیگری را هم فراهم می‌کند. امکاناتی مثل یخچال، مایکروفر، چایی و وسایل بازی از جمله امکاناتی هستند که اعضای یک فضای کار مشترک می‌توانند با پرداخت حق عضویت از آنها به‌صورت اشتراکی بهره‌برداری کنند.

اگر یک فضای کار اشتراکی (Coworking) را به عنوان محل استقرار خود برای انجام فعالیت‌های شغلی انتخاب کنید؛ خیالتان راحت خواهد بود که با پرداخت مبلغ بسیار معقولی، به امکانات زیادی دسترسی دارید و از طرفی بدون اینکه لازم باشد افراد جدیدی به تیم خود اضافه کنید؛ تنها هم نخواهید بود.

انگیزه اصلی افراد برای استقرار در یک فضای کار اشتراکی، استفاده از امکانات و تجهیزات نیست. بلکه افراد با عضویت در یک فضای کار اشتراکی به دنبال گسترش روابط اجتماعی و پر کردن تنهایی‌های خود در هنگام کار هستند.


چرا اجاره دفتر اختصاصی را برای خودم گزینه خوبی نمی‌دانم؟

اگر شما به‌صورت انفرادی کار می‌کنید یا تیمی کمتر از ۶ نفر دارید؛ برای اجاره دفتر کار دردسرهای زیادی پیش رو خواهید داشت. پیدا کردن مکان و بستن قرارداد اجاره تازه اول دردسرهای شماست! از فردای روزی که دفتر را اجاره کنید تازه بدبختی‌هایتان شروع می‌شود!

دردسر اول این است که باید برای دفتر خالی، مبلمان اداری بخرید و زیرساخت دفتر را برای کار آماده کنید. اینترنت، پرینتر، یخچال، مایکروفر و … تنها بخشی از اقلام مورد نیاز شماست که هزینه‌های خرید آن‌ها هم کم نخواهد بود.

بعد از خرید و اسباب کشی و استقرار هر روز باید بخش بزرگی از وقت و انرژی خود را صرف تمیزکاری و نگهداری از محیط کنید. استخدام نیروی خدماتی علاوه بر اینکه برای شما هزینه نامعقولی دارد، یک دردسر جدید هم در پی خواهد داشت و آن هم مسئله‌ای به نام جذب و نگهداشت نیروی خدماتی است. اگر تا به حال تجربه چنین فرآیندی را داشته باشید به‌خوبی می‌دانید که مشکلات این فرایند بسیار بیشتر از چیزی است که در نگاه اول تصور می‌کنید.

اگر شما برای مدتی بخواهید به مسافرت بروید؛ در شهر دیگری زندگی کنید یا برای همکاری جذب تیم دیگری شوید؛ دفتر کار شما مانع بزرگی بر سر راه تصمیمات شما خواهد بود و از طرفی پس دادن دفتر یا اجاره مجدد آن هم کار یک روز و دو روز نیست.

دو ماه مانده به پایان قرارداد اجاره هم یک کابوس جدید به الباقی کابوس‌های زندگیتان اضافه می‌شود و آن هم اینکه آیا صاحب ملک محترم؛ برای سال آینده حاضر به تمدید قرارداد اجاره خواهد شد یا نه! اگر این لطف را بکند و درخواست تخلیه ملک را نداشته باشد؛ چقدر به مبلغ رهن و اجاره دفتر اضافه خواهد کرد؟!

خلاصه که اجاره دفتر برای تیم‌های کوچک دردسرهای زیادی دارد که به هیچ عنوان توصیه نمی‌کنم. اگر انفرادی کار می‌کنید یا فریلنسر هستید این نکته را هم در نظر بگیرید که روزانه حداقل هشت ساعت تنها بودن در دراز مدت اگر شما را نکشد؛ به‌طور حتم دچار اختلالات شخصیتی خواهد کرد. :)


اعتیاد به کار چیست و به چه کسانی معتاد به کار می‌گویند؟

وقتی پای واژه اعتیاد به میان می‌آید همه به یاد حشیش و بنگ و تریاک می‌افتند اما واقعیت این است که اعتیاد به مواد مخدر فقط یکی از انواع اعتیادها است و ممکن است شما به چیزهای زیادی معتاد باشید اما خودتان از این واژه برای توضیح رفتار خود استفاده نکنید.

اگر در نبود یک چیز شما کلافه می‌شوید و احساس ناخوشایندی به شما دست می‌دهد و برای به دست آوردن آن تلاش می‌کنید؛ شما به آن چیز معتاد هستید! تعارف هم ندارد. فرقی نمی‌کند آن چیز نوشابه باشد یا سیگار! شما معتاد هستید و بهتر است این حقیقت را بپذیرید.

آیا من و شما دچار اعتیاد به کار شده‌ایم؟

اگر چند روز پشت سر هم تعطیل باشید یا چند روز پروژه نداشته باشید کلافه می‌شوید؟ از زیر سنگ هم شده برای خود یک کار فراهم می‌کنید؟ احساس ناراحتی و پوچی می‌کنید؟ آیا همیشه یک عالم کار دارید و آرزو می‌کنید که ای کاش هر روز ۲۵ ساعت و هر هفته ۸ روز داشت تا بتوانید به کارهای خود برسید؟ آیا برای اینکه به تفریح بروید یا مسافرت کنید خیلی وقت است که فرصت پیدا نکرده‌اید؟

اگر جواب شما به این سؤال‌ها مثبت باشد، باید به شما بگویم که خوشبختانه یا متأسفانه شما یک «معتاد به کار» هستید.

خوشبختانه از این جهت که شما در واکنش به فشارهای روحی و روانی، به جای بسیاری از رفتارهای خطرناک مثل مصرف مواد مخدر، افسردگی یا قمار، کار کردن افراطی را انتخاب کرده‌اید و خب باید قبول کنیم که اعتیاد به کار اگرچه رفتار سالمی نیست، اما گزینه بهتری نسبت به سایر رفتارهای ناسالم است.

متأسفانه هم از این جهت که شما در درازمدت متوجه ناسالمی رفتار خود نخواهید بود و به خاطر این رفتار ناسالم به خود و محیط خود لطمه خواهید زد. اما دلایل بسیار زیبا و سلحشورانه‌ای برای توجیه رفتار خود دارید که فرصت هر گونه انتقاد و بازنگری را از شما سلب خواهد کرد.

حتی اگر روز هشتمی هم در هفته برای شما در نظر گرفته شود؛ شما با زبردستی تمام آن روز را هم با کار کردن و فعالیت‌های شغلی پر خواهید کرد.

اعتیاد به کار چه دلایلی دارد؟

من روانشناس نیستم و مطالعات روانشناسی عمیقی هم نداشته‌ام که بتوانم به آن‌ها ارجاع دهم. اما در مورد خودم و دلایلی که در درون خودم پیدا کردم می‌توانم صحبت کنم.

اعتیاد به کارِ من، ریشه در فرهنگ و طبقهٔ اجتماعی من دارد. در فرهنگ و طبقهٔ اجتماعی که من در آن رشد کرده‌ام؛ بین «سختکوشی» و «ارزش» ترادف عمیقی وجود دارد. اینقدر نظام ارزشگذاری این فرهنگ «سختکوشی» را تمجید می‌کند که نهایتاً، من به افراط در تلاش و سختکوشی سوق پیدا کرده‌ام و از مرض تعادل خارج شده‌ام و به حدِ اختلال رسیده‌ام.

از طرفی من با کار زیاد می‌توانم بسیاری از اضطراب‌های ذهنم را تسکین دهم. کار زیاد علاوه بر اینکه احتمال تأمین مالی و رفع نیازهای اولیه بقا را در ذهن من بیشتر می‌کند؛ این امکان را برای من فراهم می‌کند که ذهنم را از سوالات بی‌جواب به سمت مسائل قابل حل‌تری سوق دهم.

انسان مدرن قرن بیست‌ویکم با مسائل روحی و ذهنی روبه‌رو است که درگیری ذهنی با آنها در درازمدت، بسیار فرساینده و عذاب آور است. با این اوصاف کار کردن و اعتیاد به کار می‌تواند درمان مطلوبی در کوتاه مدت برای من این بشر مدرن باشد.

اختلاف طبقاتی، نبود عدالت در توزیع منابع، مشکلات اقتصادی، شوک‌های فرهنگی، عدم تأمین نیازهای اولیه روحی و جسمی، احساس ترد شدگی اجتماعی و شکست‌های عاطفی از جمله مسائلی هستند که من برای فرار از آنها به کار کردن افراطی و اعتیاد به کار رو می‌آورم.

یکی دیگر از دلائل بروز «اعتیاد به کار» از نظر من می‌تواند تفاوت سبک زندگی با خانواده و فرار از همزیستی با آن‌ها باشد.

چرا معتادین به کار در فضای کار اشتراکی، احساس و راندمان بهتری دارند؟

فضای کار اشتراکی از صبح خروس‌خوان تا بوق سگ باز است! آشپزخانه و اتاق بازی هم دارد. حتی لازم نیست برای دیدار دوستان از ساختمان خارج شوید. نگران نباشید. همه دوستان شما همین‌جا هستند! اگر هم نباشند به بهانه‌های مختلف چند روز در ماه به شما سر خواهند زد. اگر دوستی هم قصد دیدار با شما را داشت می‌توانید به جای رفتن به کافی شاپ به داخل فضای کار اشتراکی دعوتش کنید! چه چیزی بهتر از این؟!

اگر یک تخت‌خواب و یک دوش آب گرم هم فراهم می‌شد که دیگر نور علی نور می‌شد! اما خوشبختانه من تا الان فضای کار اشتراکی که امکانات اقامتی هم داشته باشد؛ ندیده‌ام.

فضای کار اشتراکی برای یک معتاد به کار مثل بهشت است! اگر خودتان هم کاری نداشته باشید؛ بالاخره یک نفر پیدا می‌شود که برای شما کاری بتراشد. یا وقت شما را با معاشرت و گفتگو پر کند.

چه چیزی بهتر از این می‌تواند برای یک معتاد به کار وجود داشته باشد؟ کار، معاشرت، غذا، تفریح، استراحت و حتی پیدا کردن دوست‌های جدید در کنار هم!

فضای کار مشترک بهشت معتادین به کار است!

حالا که هم درباره «فضای کار اشتراکی» حرف زدم و هم در مورد مفهوم «اعتیاد به کار» توضیح دادم؛‌ نوبت به حرف آخر من رسیده است.

من از سال ۹۷ تا الان در فضاهای کار اشتراکی مختلفی کار کرده‌ام و تقریبا بیشتر وقت خودم را در این نوع از محیط‌ها بوده‌ام. تا جایی که امروز خودم را عضوی از خانواده فضای کار اشتراکی آبی‌سفید می‌دانم.

فضای کار اشتراکی آبی سفید برای من اوج احساس تعلق را ایجاد کرده است. احساس تعلق خاطری که من به فضای کار اشتراکی آبی سفید دارم، یکی از عجیب‌ترین تلنگرها را به ذهن من زده است. تلنگری که موجب شد از خودم بپرسم، چرا من بیشتر وقت خودم را در آبی سفید سپری می‌کنم.

چیزی که توجه من را به خود جلب کرده این است که آدم‌هایی که در فضاهای کار اشتراکی مستقر می‌شوند؛ اغلب اعتیاد به کار دارند! روزهای تعطیل هم به سر کار می‌آیند و آخر شب‌ها به زور باید آن‌ها را از میز کارشان جدا کرد!

در این مطلب قصد ارائه راهکار ندارم. حتی نمی‌خواهم در خوبی یا بدی این پدیده قضاوتی بکنم. بلکه تنها قصدم این بود که بخشی از مشاهدات شخصی خودم را برون ریزی کنم.

خوشحال می‌شوم اگر شما هم نظر خود را در این مورد با من در میان بگزارید.

فضای کار اشتراکیفضای کار مشترکاستارتاپکسب و کار آنلاینفریلنسر
من در این گوشه خودساخته‌ام؛ نون و ماستی دارم. روزگارم بد نیست. فعلا در حوزه مارکتینگ کار می‌کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید