ارسلان رعیت
ارسلان رعیت
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

ادیپ و شکل‌گیری ساختارها

سه لحظه در عقده‌ی ادیپ، انحلال آن و نقشش در تعیین ساختارها

در نگاه لکانی ساختار به عنوان تعیین‌کننده‌ی اصلی روانی در رابطه‌اش با عقده‌ی ادیپ شکل می‌گیرد و هر ساختار (psychosis، perversion و neurosis) واکنشی به آن است. بدین ترتیب فهم ادیپ، لازمه‌ی فهم ساختارهاست. لکان در سمینار ۵: «شکل‌گیری‌های ناخودآگاه» سه لحظه اساسی در سیر عقده‌ی ادیپ را تشریح می‌کند. او اظهار می‌کند :«اولین لحظه، رابطه‌ی کودک نه آنگونه که برخی می‌گویند با مادر بلکه با میل (اشتیاق) مادر است. من فهمیده‌ام که این صورتبندیِ معمولی نیست و برای برخی از شما ممکن است راحت نباشد با چنین ایده‌ای خو بگیرید که میل‌ورزی به چیزی، متفاوت از میل‌ورزیدن به میل سوژه است! چیزی که اینجا باید فهمیده شود اینست که میل‌ورزیدن به میل بیانگر اینست که فرد درگیر ابژه‌ای کهن و نخستین است که همان مادر است و او به نحوی سرشته شده که میل او می‌تواند مورد میلِ میل دیگری واقع شود، یعنی میل کودک.»

«دومین لحظه حول لحظه‌ای دیگر می‌گردد، لحظه‌ای که پدر حضورش به عنوان بازدارنده را تثبیت می‌کند. او به مثابه واسطه‌ای در گفتمان مادر ظاهر می‌شود. پیش‌تر در لحظه‌ی نخستِ عقده‌ی ادیپ، گفتمان مادر به شکلی خام درک شده بود. منظور ما از اینکه گفتمان پدر واسطه‌ای است این نیست که هر چه مادر درباره‌ی گفتار پدر بکار برده اینجا دوباره وارد بازی می‌شود بلکه گفتار پدر به شکلی موثر داخل در گفتار مادر می‌گردد. اینجا به شکلی کمتر پوشیده نسبت به وهله‌ی اول اما در هر حال نه به شکلی بی‌پرده. کودک اینجا یک «نه» ‌در همان سطحی که با مادر گفتمان می‌کند می‌شنود. این «نه» پیامی درباره‌ی پیامی دیگر است، ... پیام بازدارندگی. پیامی نه خطاب به کودک برای میل به آمیختنش با مادر بلکه به مادر با این مضمون که تو نمی‌توانی با محصولت مجددا یکپارچه شوی. به عبارتی غریزه‌ی مادرانه که برای همگان شناخته شده است اینجا به سدی برخورد می‌کند.»

اگر در لحظه‌ی اول میل مادر مورد میل کودک قرار می‌گیرد و آنچه او بدان میل می‌ورزد بدل به ابژه‌ای می‌شود که کودک باید آنرا بیابد و بدین ترتیب متوجه وجود فالوس به عنوان ابژه‌ی میل مادر می‌شود، لحظه‌ی دوم هسته‌ای است که عنصر محرومیت در عقده‌ی ادیپ را شامل می‌شود. تا اندازه‌ای که کودک از این نقطه، برای صلاح خودش هم که شده از این موضع ایده‌آل رانده شود، او و مادرش می‌توانند با شادمانی کارکردهای دیگرشان را محقق کنند. تنها در اینصورت است که کودک می‌تواند به سوی لحظه‌ی سوم حرکت کند. لحظه‌ی دوم تصریح حضور محرومیت‌آور پدر است در جایگاه حامی و مجری قانون، نه به شکلی پوشیده همانند لحظه‌ی اول بلکه به واسطه‌ی مادر به عنوان فردی که قادر است قانون را بر مادر جاری کند. مادر در همین نقطه به قانون پدر مشروعیت‌ می‌بخشد.

در لحظه‌ی سوم که به اندازه‌ی لحظه‌ی دوم در عقده‌ی ادیپ کلیدی است پدر ابژه‌ی همانندسازی قرار می‌گیرد. چرا؟ چون کودک به دنبال حل معمای میل مادر درمی‌یابد که در لحظه‌ی نخست آنچه او نداشته، مادر هم ندارد و با ورود و قدرت بازدارندگی پدر احتمالا این پدر است که دارای آن است. چنین موجودی است که مادر را هم برای خود دارد و چیزی دارد که مورد میل مادر است و اصلا از همین روی است که مادر را هم تصاحب کرده. سرنوشت عقده‌ی ادیپ منوط به این لحظه‌ی آخر است. اگر پدر نه دارای فالوس بلکه خود فالوس تلقی شود این فرآیند شکست خورده، چون در اینصورت پدر همان ابژه‌ی میل است نه حامل آن. این حامل و مالک فالوس است که می‌تواند آنرا به کسی بدهد یا آنرا از او دریغ کند.

این پدر است که می‌تواند وعده آنرا بدهد، پس قانون، قانون اوست. همه‌ی اینها تنها و تنها زمانی روی می‌دهند که پدر در لحظه‌ی سوم به عنوان دارنده‌ی فالوس مداخله کند، مادر از یکپارچگی با کودک منصرف شود و به جایگاه او به عنوان دارنده‌ی فالوس رسمیت و مشروعیت بخشد. این لحظه‌ی خروج از عقده‌ی ادیپ است که با همانندسازی (شکل‌گیری آرمان-ایگو) با پدر پایان می‌پذیرد.

تا اندازه‌ای که پدر قادر به داخل شدن در این فرآیند است، به عنوان آرمان-ایگو در سوژه درونی می‌شود و انحلال عقده‌ی ادیپ شکل می‌گیرد. همگان می‌دانند که این انحلال در زنان متفاوت است، زنان نیازی به همانندسازی با پدر ندارند چون از ابتدا می‌دانند آنچه به دنبالش هستند کجاست، پس به آن سو گریزی می‌زنند تا بدین گونه آنرا بدست آوردند.

روانکاوی لکانیژک لکانعقده ادیپاختگیساختارهای روانی
کاندیدای دکترای تخصصی روانشناسی، روانشناس بالینی، درمانگر تحلیلی. علاقه‌مند به روانکاوی لکانی. بازنشر محتوای اینستاگرام در ویرگول.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید