ارسلان رعیت
ارسلان رعیت
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

اراده و میل

روانکاوی اساسا علم بررسی تضادهاست و میان قطب‌های متضاد فراوانی دست به تحقیق و تفحص می‌زند، گاه در مورد آگاهی و ناآگاهی، گاه در مورد مرگ و زندگی و گاه هم در مورد ظاهر و باطن زندگی فرد. البته روانکاوی همواره موضع خنثی ندارد، اتفاقا در موارد مشخصی موضع شفاف (گاها خلاف جریان اصلی) و معینی اختیار کرده. بطور مثال روانکاوی بیشتر به محتوای نهان، علیت و انگیزش پشت رفتارها، احساسات و افکار می‌پردازد تا به آنچه در ظاهر مشاهده می‌شود و این متمایز‌کننده‌ی روانکاوی از سایر مکاتب فکری و رواندرمانی است.

برای لکان میان اصطلاحات مختلف رایج در روانشناسی تمایزهای آشکاری وجود دارد و او اینها را پر رنگ‌تر می‌کند. بطور مثال میان عمل و رفتار و میان میل و اراده.

رفتار (behavior) اصولا آنچه قابل مشاهده است تعریف شده و بدین ترتیب اولا ظاهر است و دوما خودآگاه است. عمل (action) اما بر خلاف رفتار می‌تواند آشکار یا ناآشکار باشد ولی وجه تمایز آن در ارتباطش با درخواست (به فرانسوی demande) یا میل است و به بیان دیگر مصدر ناآگاه دارد.

برای مثال دو فرد رفتار پرخوری از خود نشان می‌دهند، انواع رواندرمانی‌هاو رویکرد روان‌پزشکی به سمپتوم (پرخوری) توجه می‌کنند و آنچه فرد در خودآگاهش دلیل این رفتار شناسایی می‌کند، مثلا با تکنیک‌های رفتاری سعی در خنثی کردن رفتار با رفتار متضاد یا خاموشی یا هر روش دیگر می‌کنند و یا روی شناخت معیوب و تحریف‌شده‌ی او کار می‌کنند و برخی دیگر هم روی اراده و انتخاب او مانور می‌دهند تا در نهایت این رفتار حذف شود.

در روانکاوی اما عملا تمرکز روی سمپتوم‌ها نیست، از این منظر چه بسا دو نفر با علل کاملا متفاوت دست به پرخوریمی‌زنند. هر دو ممکن است بیان کنند که دوست دارند چیزی بخورند، بدین معنی که اراده بر خوردن دارند اما علت پشت اینها یکی نیست، شاید یکی پرخوری می‌کند چون بر مبنای میلش برای ارضای دهانی همواره باید دهانش بجنبد و دیگری بخورد چون پرخوری چیزی را که واپس‌رانده ‌می‌پوشاند (به درخواستش تن دهد) مثلا جذابیت فیزیکی و جنسی و عمل برمبنای آن، یعنی اگر بخورد چاق می‌شود و به نظرش دیگر جذابیت جنسی ندارد و اینگونه لازم نیست با میل جنسی‌اش کلنجار برود. آیا با این دو مورد با چنین علت‌شناسی متفاوتی می‌توان با یک روش برخورد کرد؟ آیا اینجا عمل مهمتر از رفتار نیست؟

اینجا البته تمایز مهم دوم، میان میل و اراده مطرح می‌شود. میل (desire) که منشاء آن را در سوائق می‌توان یافت معمولا ناآگاه است و می‌تواند عمل را کنترل کند. اراده (will) اما تصور خودآگاه ما از این خیال است که همه چیز در کنترل ماست. در واقعیت اما اراده نقشی در علت اعمال ما ندارد. برای ما راحت‌تر است که فکر کنیم خودمان تصمیم‌گیرنده برای زندگیمان هستیم، که انتخاب آزاد داریم و می‌توانیم زندگیمان را به هر سو خواستیم ببریم و کنترل کنیم، اما همانطور که فروید بیان می‌کند ما حتی در خانه‌ی خود صاحب‌خانه نیستیم، ناآگاه اعمال را کنترل می‌کند و جبر روانی بر ما حکمفرماست، جبر روانی با تعیّن یا علیّت چندگانه ‌(overdetermination)، اراده‌ی آزاد را مغلوب خود کرده‌است.همانطور که در بحث واپس‌رانی مطرح شد، این سازوکار با قطع ارتباط روان با واقعیت و محدود کردن انتخاب‌ها و گزینه‌های ما عملا سرنوشت زندگی ما را به دست جبر روانی داده.

بر همین مبنا روانکاوی از یک سو تلاش دارد با آزاد کردن لیبیدو و پیوند دادن دوباره این بخش‌ها با واقعیت مسیرهای پیش روی ما را تعدد بخشد و در دیگر سو این پذیرش را (به اصطلاح اختگی)برای فرد ایجاد کند که سوائق ناآگاه اعمال را تحت تسلط خود دارند.

شاید به همین دلیل آدام فیلیپس بیان می‌کند: «وقتی روانکاوی موفقیت‌آمیز باشد مردم را از نیازشان برای اینکه زندگی‌نامه خودشان را بنویسند شفا می‌دهد.»

شاید نوشتن زندگی‌نامه استعاره از این خیال ماست که دارای اراده‌ی آزاد هستیم، ما با انتخاب‌هایمان مسیر زندگیمان را مشخص می‌کنیم، ما مسلط بر زندگی هستیم و ما فصول کتاب زندگیمان را آنطور که می‌خواهیم پر می‌کنیم. شاید لغت کلیدی اینجا «نیاز» باشد، نیاز شفا داده می‌شود. وقتی با محتوای سرکوب‌شده روبرو شویم و اختگی و محدویت‌هایمان را بپذیریم، آنگاه این نیاز هم از بین خواهد رفت.

روانکاویاراده آزادمیلرفتارعمل
کاندیدای دکترای تخصصی روانشناسی، روانشناس بالینی، درمانگر تحلیلی. علاقه‌مند به روانکاوی لکانی. بازنشر محتوای اینستاگرام در ویرگول.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید