ویرگول
ورودثبت نام
آرسام ضیایی
آرسام ضیایی
خواندن ۹ دقیقه·۳ سال پیش

جایگاه و اهمیت جنبش دانشجویی

هر ساله در سالروز 16 آذر یا روز دانشجو غوغایی در بدنه دانشجویی و فعالین سیاسی مدنی کشور بر پا می شد. با توجه به شرایط خاص کشور در چند ساله اخیر این روز به مرور کمرنگ و کمرنگ تر شد تا امسال که تقریبا به بی رنگی تمام رسید. اما سوال اینجاست که چرا؟ چرا دیگر هیچ صدای موثری از جنبش دانشجویی ایران به گوش نمی رسد؟ این در حالی است که کشور در یکی از بحرانی ترین مقاطع حیاتش به سر می برد و توده های مردم تحت کمرشکن ترین فشارهای اقتصادی و سیاسی قرار دارند. پرسش بعدی از این قرار است: چرا در چنین مقطع حساسی که دانشجویان باید بلندترین صدای ایستادگی در برابر استثمار و ستم های اجتماعی و سرکوب های امنیتی باشند، در سکوت محض قرار دارند؟ شکی نیست که سرکوب ها و بالاخص دستگیری فعالین دانشجویی ابتدا در سال 88 و پس از آن و همچنین در بازه ی دی ماه ۹۶ تا ۹۸ عامل موثری در شکل دادن به این وضع بوده است. اما نقش خطوط سیاسی حاکم بر جنبش دانشجویی در پیدایش این وضع چه بود؟ آیا می توان گفت که عامل سرکوب و تعطیلی مقطعی دانشگاه، به پژمرده شدن و محو جنبش دانشجویی می انجامد؟ اگر نه شرایط و عوامل جنبش دانشجویی چه بوده اند که چنین پژمردگی ای را بوجود آورده اند؟ آیا نسبتی بین شکوفایی جنبش دانشجویی در اوایل دهه ۹۰ با پژمردگی کنونی اش وجود دارد؟

بعد از سرکوب فعالین دانشجویی در دهه ۸۰ و مخصوصا دوره مربوط به اتفاقات سال 88، از اواسط نیمه اول دهه ۹۰ و روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، جنبش دانشجویی دوباره سر بلند کرد. شعار بزرگ این دوره از جنبش دانشجویی، جنبش صنفی بود. این جنبش پستی های سال های ۹۴ و ۹۵ را پشت سر گذاشت و به فرازهای سال های ۹۶ و ۹۸ رسید و در حال حاضر نیز در حال تجربه پژمردگی می باشد. روند جنبش صنفی، همانطور که پیدا است، روندی خطی نبود و علاوه بر اینکه از مجموع تضادهای جامعه متاثر می شد و تغذیه می کرد، تضادها و تنش های درون خود را داشت و در درون خودش به لایه های مختلفی تقسیم می شد.

اما پیش از آن باید در مورد جایگاه و اهمیت جنبش دانشجوییبحث کرد. این بحث، دلایل عینی دارد: یکی از مهمترین مباحثی که حول جنبش صنفی دانشجویی شکل گرفت، در مورد جایگاه جنبش دانشجویی بود. توضیح این مسئله، مفاهیم بنیادی ای از قبیل تضاد طبقاتی، تضاد کار فکری و یدی و… را به عرصه می آورد. بدفهمی مسائلی کلان از این دست، نگرش و محدوده های فعالیت این جنبش را شکل داد. به لطف نشریه های دانشجویی، این مسائل، مکتوب شده اند و با رجوع به آنها می توانیم از نظرات و تفکرات حاکم بر جنبش صنفی مطلع شده و به نقد آن بپردازیم. اما علی الحساب و پیش از ورود انتقادی به این مباحث، دعاوی خود درباره اهمیت و نقش جنبش دانشجویی را مستدل خواهیم کرد.

جنبش دانشجویی ذات درونی یا قانونی از پیش تعیین شده ای ندارد. بخشی از جنبش عام توده ای است، اما خصلت هایی هم دارد که آن را متمایز می کند. این خصلت های متمایز به خودی خود نه مترقی اند، نه انقلابی و نه ارتجاعی، بلکه صرفا ویژگی هایی است که پتانسیل های متفاوت را به جنبش دانشجویی می دهد. به تبع این خصلت ها و پتانسیل، جنبش دانشجویی عهده دار نقش ویژه ای در بستر جنبش توده ای می باشد. این نقش ویژه را می توانیم در طول تاریخ جنبش های اجتماعی، پس از استقرار نهاد دانشگاه، چه در ایران و چه در باقی کشورها، ردیابی کنیم. اینجا ابتدا به خصلت های جنبش دانشجویی خواهیم پرداخت.

یکی از مورد بحث ترین و مهم ترین تضادهای تمامی جوامع طبقاتی، تضاد کار یدی و فکری است. این تضاد اگرچه بسته به شیوه تولید می تواند انعطاف هایی داشته باشد، اما نهایتا بر تضاد طبقاتی استوار است. تضاد کار فکری و یدی بسته به روابط تولید

می تواند شدیدتر یا ضعیف تر باشد اما مُهرش را بر تمام روابط و مناسبات اجتماعی حک می کند. نکته بسیار مهمی که در مورد این تضاد بایستی بر آن تاکید کنیم این است که تضاد کار یدی و فکری، این نیست که جامعه را به دو بخش کارگری و روشنفکری یا دانشجو و کارگر یدی و دو قطبی هایی از این قبیل تقسیم کند، بلکه تضادی است که قوت خود را از تمام شکاف ها و تضادهای روابط اجتماعی می گیرد. تضاد کار یدی و فکری دو قطب جدا از هم نیست، بلکه طیفی است که تمام جامعه و روابط اجتماعی را در بر می گیرد و در آنها فعال است. بنابراین، این توضیح شایع که «الان دانشجو خودش کارگر شده و بخشی از ساعاتش را مشغول کار یدی است و …» توضیحی نیست که شکاف کار یدی و فکری را بین لایه های مختلف دانشجویان و حتی کارگران از بین ببرد. تاکید می کنیم که تضاد کار یدی و فکری دو قطب ثابت و از پیش تعیین شده نیستند که افراد و لایه های اجتماعی یا در این سمت و یا در آن سمت تضاد قرار بگیرند.

دانشجویان در جامعه سرمایه­داری میزانی از فراغت را برخوردارند که بخشی از زمان خود را به آموختن کار با ایده ها اختصاص دهند. دانشجویان تنها قشری نیستند که از امکان کار فکری در سطحی پیچیده برخوردارند، اما مهمترین و وسیع ترین قشر اجتماعی هستند که بخش قابل توجهی از زمان و زندگی خود را به کار با ایده ها اختصاص می دهند. عموما، دانشجویان یک دانشگاه در پایگاه طبقاتی، جنسیت، ملیت و… از هم متفاوتند، اما آنچه ویژگی مشترک همگی آنهاست، جمع شدن در مکانی به نام دانشگاه است که در آن مکان امکان آموختن کار فکری در سطح پیچیده ای را فراهم می کند. این ویژگی اغلب عموم دانشجویان را به عنوان کسانی که توانایی تحلیل ایده ها را دارند، نسبت به مجموع ایده های اجتماعی حساس تر می کند. به همین دلیل است که اولین رهبر شوروی لنین دانشجویان را حساس­ترین بخش روشنفکران قلمداد می کند، به این معنا که قشرهای مختلف دانشجویان بازتاب دهنده ی گرایش های طبقاتی مختلف جامعه در عرصه سیاست و ایدئولوژی هستند.

به این ترتیب این نوع از روشنفکران مانند تمامی انواع دیگر روشنفکران، خواسته یا ناخواسته ترویج دهنده ی ایده های متفاوتی خواهند بود که منافع طبقات مختلف را نمایندگی می کند. جنبش دانشجویی بر اساس تضادهای طبقاتی که در جامعه ی خود وجود دارد، جهت گیری یکسانی نخواهد داشت. این جنبش در خلاء شکل نمی گیرد و بخشی از جامعه و جنبش توده ای است. بنابراین لایه بندی ها و جهت گیری های جنبش دانشجویی منطبق بر لایه بندی ها و جهت گیری های موجود در آن جامعه هستند. این جنبش در بستر تضاد طبقاتی لایه های عقب مانده، میانی و پیشروی خاص خود را خواهد داشت و دست به کار ترویج ایده های متفاوت و متضادی می شود.

دوباره به لنین برمیگردیم که در جایی می گفت: "دانشجویان حساس ترین بخش روشنفکران هستند و روشنفکران درست به این علت روشنفکر خوانده می شوند که آگاهانه ترین، قاطعانه ترین و دقیق ترین وجه رشد منافع طبقاتی و گروهبندی سیاسی جامعه را منعکس می سازند و بیان می دارند."

بنابراین با توجه به گفتار لنین یکی از مهم ترین مشخصه های جنبش دانشجویی توانایی این قشر در صورت بندی آگاهانه، قاطعانه و دقیق گروه بندی های سیاسی و منافع طبقاتی است. علاوه بر این، جنبش دانشجویی بخشی از جنبش جوانان است. به لحاظ تاریخی نیروهای عمده ی جنبش و خیزش ها را جوانان تامین می کردند و جرات به چالش کشیدن نهادها و ایده هایی را داشتند که در راستای چشم اندازشان برای آینده نبود. در واقع آنچه را که فرهنگ محافظه کاری «ندانم کاری»، «ناپختگی» و «جهالت» جوانان می خوانند، شور و اشتیاق به چالش کشیدن گذشته و ساختن آینده است. مائو نیز با اشاره به همین مشخصه ها، تلاش کرد در مقابل موانع پیش روی جامعه، این نیرو در جوانان را آزاد کرده و از آن استفاده کند: "جوانان فعال ترین و شاداب ترین نیروهای جامعه هستند. آنها از همه بیشتر علاقه مند به آموزش و در تفکر خود از همه کم تر محافظه کارند."

هدف از گفتن این ویژگی ها قصد تکریم، امتیاز دادن یا ندادن به جنبش جوانان و دانشجویان نیست. این نیز صرفا یک ویژگی است که می تواند جهت گیری های مختلفی داشته باشد. درست است که روحیه شورش­گری اصولا مثبت و قابل ستایش است. اما جهت شورش جوانان هیچ­گاه از پیش تعیین شده نیست. برای مثال جوانان نیمه دهه چهل و پنجاه شمسی روح تازه ای را در کالبد مبارزات توده ای دمیدند و در مقابله با ستم، استبداد و استثمار، سر به شورش برداشتند و فریاد زدند که "شورش علیه ارتجاع برحق است".

دو ویژگی ذکر شده، در کنار یکدیگر موجب می شوند که جنبش دانشجویی واجد کارکرد، نقش و پتانسیل متفاوتی نسبت به سایر جنبش های توده ای باشد. در سطح جامعه صرفا مبارزه ی سیاسی و اقتصادی جریان ندارد، بلکه علاوه بر این دو شکل، مبارزه تئوریک هم در جریان است: مبارزه بر سر ایده ها. بدیهی است که نه ایده ها و مفاهیم و نه نظام های فکری خنثی نیستند، بلکه واجد جهت گیری های طبقاتی هستند. این مسئله از دو جهت نسبت با دانشگاه و جنبش دانشجویی اهمیت ویژه ای دارد:

اولین موضوع اینکه دانشگاه به عنوان یک نهاد علاوه بر کارکردهای طبقاتی اش و در جهت خدمت به جامعه، مکانی است که در آن ما شاهد برخورد ایده های مختلف هستیم. بنابراین یکی از مهمترین نهادهایی است که مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی در آن جریان دارد. بخش مهمی از خلق افکار و ایده هایی که صورت می گیرد از خلال نهادهای آموزشی و مشخصا دانشگاه به وجود می آید.

دومین موضوع اینکه راهنمای عملی برای تحقق جامعه ای عاری از ستم و استثمار، یک تئوری علمی است که می گوید: بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی نیز نمی تواند وجود داشته باشد. بخش پیشرو جنبش دانشجویی باید به این اصل پایبند باشد که بدون فهم درست از تئوری، جنبش دانشجویی پیشرو نمی تواند نقش انقلابی خود را ایفا کند. در مبارزه بر سر ایده ها برای تغییر در جهت انقلاب، نقش دانشگاه و جنبش دانشجویی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

همیشه و در هر دوره ای از تاریخ، جنبش دانشجویی به عنوان بخشی از جنبش توده ای جهت گیری های متفاوتی بر آن حاکم بوده است. با این حال، یکی از این جهت گیری ها می تواند عمده باشد و خصلت فعالیت یک دوره از جنبش دانشجویی را تعیین کند. این جنبش به طور عمده، می تواند رواج دهنده ی منافع طبقاتی پرولتاریا شود، می تواند مروج حفظ فلاکت موجود شود و یا در تقابل با این ارتجاع موجود با ارتجاع دیگری جهت گیری داشته باشد.

علاوه بر این ها، نقش دانشگاه و جنبش دانشجویی در کشورهایی که علاوه بر دیکتاتوری طبقاتی دارای استبداد سیاسی یا فاشیسم دینی هستند دو چندان خواهد شد، چرا که در غیاب و سرکوب فضای اجتماعی که در آن امکان تبادل نظر و بحث بین روشنفکران و توده های مردم ممکن نباشد، دانشگاه می تواند روزنه های تنفس تفکر انتقادی و انقلابی و رواج دهنده ی آن ها باشد. مثال های تاریخی در این باره بسیارند، به طور مثال تلاش حکومت پهلوی در جهت حفظ، گسترش و تقویت سلطه ایدئولوژیک سیاسی خود در دانشگاه با ابزار سرکوب و به کار گماردن ایدئولوگ های مرتجع خود در همین راستا بوده است.

با این تفاسیر آیا می توان چنین نتیجه گرفت که جنبش دانشجویی به دلیل خصلت هایش رهبری جنبش های توده ای را عهده دار است؟ و پیشگام آن است؟


جنبش_دانشجویی دانشجو 16آذر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید