احمدرضا سازگارنژاد
احمدرضا سازگارنژاد
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

شیرازنامه

مسجد نصیرالملک - شیراز
مسجد نصیرالملک - شیراز

سفر چیست و چرا سفر میکنیم ؟

سخن گفتن از چیستی سفر کار آسانی نیست. سیر تغییرات و تطور معنای سفر میتواند مطالعه‌ای جالب و خواندنی باشد. سفر را می‌توان راهی را برای هدفی پیمودن معنا نمود. در مقابل فلسفه‌هایی که سفر را برای سفر می‌خواهند و نفس سفر را امری ارزشمند و معنابخش می‌دانند که درباره آن خواهم گفت ، اکثرا افراد برای هدفی معین و مشخص سفر می‌کنند. برخی سفر می‌کنند تا از لذتی متنعم گردند. برخی برای کار و تجارت و بازرگانی سفر میکنند. سفر را اینگونه می‌بییند که در سفری چیزی را به دست می‌آورند که در مکانی که در آن ساکن هستند از آن بهره‌مند نمی‌گردند یا نمیتوانند آن را به دست آورند. در این دیدگاه سفری ابزاری است برای بدست آوردن چیزی که آنرا نداریم یا باور داریم با تغییر شرایط مکانی‌مان میتوانیم آن را تصاحب کنیم. سفر در ذات خود معنایی تعالی‌بخش دارد چه از دیدگاه مادی چه از دیدگاه معنوی. سفر میتواند باعث تازگی روح شود، نیروی آن را دارد تا تجاربی ارزشمند و خاطراتی ماندنی را رقم بزند و نقش خاطره‌سازی آن را نباید کوچک شمرد. سفر جایی است که بسیاری از ما می‌آییم تا خاطراتی بسازیم و از طرق مختلف آنها را ثبت کنیم. اندکی از آن مینویسند، تعداد بیشتری عکس و فیلم می‌گیرند و افرادی نیز با فراهم آوردن یادگارها و سوغاتی‌هایی، خاطره‌سازی را پی‌ می‌گیرند. سفر گاهی برای آن است که از دلزدگی‌های زندگی عادی‌مان هرچند برای مدتی کوتاه جدا باشیم.

گروهی اندکی نیز هستند که فلسفه سفر برای سفر و ارزشمندی سفر به ما هو سفر را دارند. توجه به این اندیشه و طرز فکر این گروه از افراد بسیار با اهمیت است. در دیدگاه ایشان سفر کاری نیست که انجام می‌دهیم تا از لذتی یا منفعتی مادی یا معنوی برخوردار شویم، بلکه سفر در دل خود یک روح سرگردان گریزپا دارد که مایل است تا دنیایی که پیش از آن نمیشناختیم به ما بشناساند، همانند یک کتاب جدید که ورق میزنیم یا صحبتی که با یک فرد میکنیم، رمان خواندن حسی شبیه سفر کردن اما سفری ذهنی و انتزاعی را برای ما تداعی میکند. سفر دوست دارد ما را از وضع فعلی‌ای که در آن گرفتاریم ، حتی برای اندک لحظاتی کوتاه، از زندگی روتین‌مان جدا کند و با چالش‌هایی جدید مواجه کند. بسیاری از ما عادت داریم که کل سفر خود را برنامه‌ریزی میکنیم. از ابتدا مقصد را با مشورت و بررسی اطرافیان یا این روزها از طریق شبکه های اجتماعی فراگیر انتخاب میکنیم ، سپس بلیت قطار یا هواپیما را تهیه میکنیم. پس از آن برای اقامت خود برنامه‌ریزی میکنیم، بسته به میزان توقفمان در مقصد ، مکانی را برای ساکن‌شدن اجاره یا پیدا میکنیم. همه‌ی مراحل را برنامه‌ریزی و زمان‌بندی میکنیم. میدانیم در مدتی که در مقصد خود هستیم قرار است چند جا را بازدید کنیم ، قبلا پرسیدیم الزامات هر کدام چیست و چه مقدار قرار است از ما زمان بگیرد، حتی مبتنی بر نمره‌ای که از افراد پیش از ما گرفته‌اند میتوانیم لذتی که از بازدید آنجا خواهیم برد را نیز حدس بزنیم. با خود می‌گوییم فردا فلان‌جا را خواهیم دید و می‌دانیم که حتما به ما خوش خواهد گذشت و از همه مهمتر طبق انتظار ذهنی‌مان ، واقعا هم بر ما خوش میگذرد، چراکه ذهن خود را برای آن آماده کرده‌ایم و هر اتفاق هرچند ناگوار برای ما بیفتد آن را از شیرینی های سفر و جذابیت های آن قلمداد میکنیم، درواقع همه چیز برمیگردد به اینکه تصور و ذهنیت ما از سفری که می‌خواهیم برویم چگونه است و انتظارات ما چه چیزهایی است. این فرآیند در سفر بیشتر ماها یک روند تکراری است. حالا بیایم و داستان سفر را به نحوی دیگر ببینیم. سفر در نقش یک رهایی‌بخش از نظم‌های تکراری جهانی که زندگی شهری برایمان پدید آورده ، جایی که برای داشتن یک زندگی عادی و سالم باید برنامه ریزی و نظم از مهمترین ارکان زندگی‌مان باشد. اما می‌توان سفر را بدون برنامه‌ریزی رفت. نه اینکه به مقدمات فکر نکرد اما آماده اتفاقات گوناگون بود، تجربه های جدید را با آغوش باز پذیرفت. سفر نقطه آغازی است برای تغییر چراکه اگر با این شیوه جدیدی به سفر نگریسته شود، حالا سفر می‌تواند عنصری معناساز باشد، تجارب جدید که با شکستن ساختار‌های پیشین حاصل شده حالا می‌تواند نگرش به زندگی را تغییر دهد ، می‌تواند روش‌های جدید زندگی و تفکر را پیش پای ما بنهد و ما را آماده تغییرات جدی‌تر در زندگی شخصی و خانودگی‌مان کند. تجارب حاصل از سفر حالا برای رفتارهای آینده ما، نقش کلیدی دارند. در این باره مثال‌های فراوانی میتوان زد، که من اطمینان دارم هر کدام از ما از این تجارب کم نداریم و لازم به زدن مثال های اضافی نیست.

خلاصه آنکه این تجربیات جدید میتوانند راههای جدیدی را به روی ما باز کنند که تا پیش از آن به آنها ننگریسته بودیم. مثلا در سفرنامه حاج‌سیاح به فرنگ که کتابی است بسیار خواندنی، شما در دل داستان سفرنامه این شخص با سوم و آداب زندگی ملل مختلفی آشنا میشوید و مثلا در می‌یابید که وقتی از نفوذ زبان فارسی در سده های گذشته سخن می‌گوییم دقیقا تا چه عمقی از جامعه آن دوران این زبان کارکرد داشته است. و اینها مطالبی نیست که بتوان هر روزه در این دنیای شلوغ پیدا کرد و با گوشت و پوست و استخوان حس کرد. لذا به نظرم نوشتن سفرنامه و به اشتراک گذاشتن تجربیات حاصل از آن بسیار بسیار با اهمیت است و حتی میوان آن را وظیفه فردی که سفری را انجام داده قلمداد کردف وظیفه‌ای که به بار دانش یک جامعه خواهد افزود و انتقال تجربیات را ممکن خواهد کرد. تجارب یک جامعه قطعا یکی از مهمترین سرمایه‌های آن جامعه است که این روزها آن‌طور که باید به آن توجه نمیشود.

معمولا سفرنامه‌ها را افرادی می‌نویسند که بار نخست است با جایی آشنا می‌شوند، اما برای من که متولد شیراز هستم و هر سال بارها به شیراز می‌آیم ، شاید غریب باشد تا از شهر خودم که تعلق خاطرم به آن بی‌نهایت است، بنویسم. اما تلاشی است تا شناخت چند ساله‌ام از شیراز را بنگارم، برای من تفاوت‌های شیراز و تهران مشهود است و در درون به خوبی آن را درک میکنم. در این سفرنامه تلاش میکنم تا شیراز را از آن جنبه بنمایانم که شاید کمتر تکراری باشد. البته این صرفا تلاشی است و موفقیت آن را باید به قضاوت خوانندگان نهاد.

چه مصر و چه شام و چه بر و چه بحر

همه روستایند و شیراز شهر

شیرازسفرسفرنامهشیرازنامهفلسفه سفر
دانشجوی سیاستگذاری علم و فناوری و علاقه‌مند به همه چیز!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید