ویرگول
ورودثبت نام
سید ارشد حسینی
سید ارشد حسینی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

دلال‌ها، ضرورت و عامل توسعه جامعه یا سوداگران بدبختی ملت؟

اگر مقدور باشد، همه دوست دارند داخل آن سبد باشند
اگر مقدور باشد، همه دوست دارند داخل آن سبد باشند


هر جا درشکه اقتصاد لنگ می‌زند، سیل بد و بیراه است که روانه تخت سینه‌ی واسطه‌گرها و یا به بیان عمومی تر و همگام با مقادیری تحقیر، دلال‌ها می‌شود.

از نقل کشوری و لشکری تا خرده بحث‌های سخیف جمع‌های فامیلی و خانوادگی، این دلال‌ها هستند که اقتصاد مملکت را به گل نشانده‌اند و چنان بلایی سرش آورده‌اند که نای بلند شدن و حرکت ندارد. سیاست‌گذار بی عملی و ضعف خود را در قبای تقبیح دلالان پنهان می‌کند و بقیه جامعه با نگاه تحقیر توام با حسرت و البته حسادت، محکوم می‌کنند و با این کار پز شرافت و درستکاری می‌دهند. این طرز فکر، بی هیچ گونه تعارفی فرافکنانه و معیوب است. چرا که به سندرم قدیمی اشتباه گرفتن معلول به جای علت گرفتار است. اگر اقتصاد و نظام ‌های تولید و توزیعش کارکرد مطلوبی داشته باشند و سیاست‌گذار دید و عملکرد روشنی داشته باشد، چنین موقعیت‌های دلال خیزی یا پیش نمی‌آید و یا بسیار محدود و با اثرات جزیی اتفاق می‌افتد. به نحوی دست مشهور اما نامرئی بازار تا حد زیادی این عدم تعادل را تعدیل می‌کند و زمینه را برای انجام بهینه تبادل و خلق معاملات دو سر برد فراهم می‌کند.

قضاوت در مورد پیشه‌ی دلالان محترم با خواننده، اما اگر می‌خواهیم اقتصاد و اجزای آن را در حد کلان یک مملکت تحلیل کنیم (که این نیز از تخصص‌، تجربه و دانش نگارنده خارج است)، نمی‌شود با چشم بسته سیبل اتهامات را به سمت یک گروه از بازیگران اقتصاد گرفت، حتی اگر آن گروه بسیار نامحبوب باشند.

تا اینجای بحث می‌پذیرم که از ارائه‌ی تعریفی سر راست از دلال و دلالی طفره رفته‌ام و همچنین می‌پذیرم که کار زیاد ساده‌ای هم نیست. لذا می‌خواهم به تعریف نسبتا پیش پا افتاده‌ی ”هر کسی که سودش در رد و بدل کالا/خدمات و پس و پیش کردن زمان و نحوه معامله است“ اکتفا کنم. البته در رسا بودن و جامعیت و مانعیت این تعریف، بنده‌ی نگارنده هیچ ادعایی ندارم اما به نقش کار راه بنداز آن در این بحث امیدوارم.

اگر یکبار دیگر به همین تعریف دقت کنیم، شاید با یک دیدگاه دیگری نیز به این پدیده نگاه کنیم. نگاهی که لزوما مبتنی نه بر تقبیح باشد و نه تشویق. نگاهی که ابزارها را ابزار می‌بیند و رسالتی ذاتی برای اجزای ذاتا بی‌طرف قائل نیست. نگاهی که می‌پذیرد همه چیزها به خودی خود خوب یا بد نیستند و این پیرامون و محیط است که رنگ آن ها را شکل می‌دهد و ارزش آن مشخص می‌کند.

مثلا استارت آپ‌های در حوزه عظیم خدمات، قریب به اتفاق در همین تعریف دلال می‌گنجند که البته به دلیل کاهش بار معنایی منفی‌، واسطه و پلتفرم و امثالهم خطاب می‌شوند. بازیگرانی که لزوما خون مشتریـــها و جامعه‌شان را در شیشه نمی‌کنند که به وضوح می‌بینیم اتفاقا مورد تشویق همه، حداقل در لفظ و ظاهر هستند و به عنوان شریان‌های حیاتی برای خلق و باز توزیع ثروت به آنها نگاه می‌شود.

دلالی مثبت!
دلالی مثبت!

هر قدر بر نگاه مبتنی بر تقبیح ایراد و اشکال وارد است، شاید به همان اندازه بر دیدگاه مبتنی بر تشویق وارد باشد. این که دلال‌های محترم در کدام دسته قرار دارند، باعث توزیع و خلق ثروت می‌شوند و یا اختلاف طبقاتی را تشدید می‌کنند، مختصاتش نه در خیرخواهی گروه اول و نه در بد ذاتی گروه دوم است. مختصات این پدیده‌ها در عملکرد سیستم اقتصاد کشور است که اساسا اجازه بهره‌برداری‌های بدون ریسک را به عده‌ای می‌دهد و وقتی که در یک اقتصاد "free riding" در سطح کلان ممکن باشد، همه به همان دلالان سودجو و بی‌وجدانی تبدیل می‌شوند که شاید همه ما در طول زندگی‌مان آنها را تقبیح و نفرین کرده‌ باشیم. در این جا لازم است اعتراف کنم زمانی که از الان بی‌سوادتر بودم، در گروه نفرین کنندگان عضویت فعالی داشتم.

اقتصاد، سیاست و حتی اخلاق با ایدئولوژی فرق دارد. هیچ چیزی در آنها مطلق یا سیاه و سفید نیست. وای به حال جامعه‌ای ( منظور از جامعه فقط مردم و زندگی روزمره‌شان طبیعتا نیست و سایر مصداق‌ها را خودتان در نظر بگیرید) که بدون تفکر برای هر پدیده‌ای حکم صادر کند و در یک کلام مثلا بخواهد تکلیف خونخوار بودن دلالان و یا قهرمان بودن‌شان را مشخص کند.

دلالواسطهسوداگریسیستم اقتصادسیاست گذار
مشاور توسعه کسب و کار و اندکی کارآفرین. علاقه‌مند به حوزه های نوآوری، کارآفرینی فناورانه و هر آنچه در این اکوسیستم اتفاق می افتد. "داستان خود را بنویسیم، قبل از آنکه دیگران آن را بنویسند."
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید