راستش را بخواهید برای نوشتن این متن با خودم خیلی کلنجار رفتهام. از طرفی عقیده من برای بازگو کردن این مطلب برای مخاطبان و از طرف دیگر علاقهای که خودم در انتقال تجربههایم دارم، من را به سمت نوشتن این متن سوق داد. این نوشته صرفا بازگویی تجربیات من در کارهای مختلف است و از جایی برداشته نشده است.
بهتر است قبل از اینکه سراغ نوشته برویم بدانیم چرا بهتر است این نوشته را بخوانیم.
برای من کارتیمی و تیمسازی یکی از پیچیدهترین و سختترین کارهای ممکن است و هرگاه برای رویداد یا ایده ارزشمندی قرار است تیمی تشکیل دهم اولین سوالی که به ذهنم میآید این است که این تیم چقدر قرار است دوام داشته باشد. در این نوشته سعی میکنم لزوم رفتارهای تیمی را کمی بررسی کنم و امیدوارم که نوشتهام به افرادی که در تیمهای مختلف کار میکنند، مسئولین یک رویداد هستند و یا روی یک ایده استارتاپی فعالیت میکنند، کمک کند.
قطعا نه! هدف من هم از نگارش این متن اصلا این نبوده و نیست. من همواره یک حرف را به همکاران و افرادی که با آنها کار میکنم، میزنم:
"تا زمانی در جایی بمان که در آنجا خوشحال هستی!"
من معتقدم انسان همواره در هرکاری که باشد - خواه مطابق علاقه و میلش و خواه بیعلاقه به آن کار - درحال رنج کشیدن است و تنها چیزی که این فرایند را تعدیل و حتی بعضا لذتبخش میکند، همین علاقه به مسیر و کار است. پس خیلی اوقات جدا شدن به موقع از یک استارتاپ یا رویداد بهترین کمک را به شما میکند.
راستش را بخواهید دلم نیامد یک جلمه پیرامون رنج کشیدن را از "کارل گوستاو یونگ" برایتان نیاورم؛ بنظرم این جمله یکی از ارزشمندترین جملاتی است که یک شخص میتواند در کل حیاتش بشوند.
رنج نباید تو را غمگین کند. این همان جایی است که اغلب مردم اشتباه میکنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگیات نیاز به تغییر دارد. چون انسانها زمانی هوشیارتر میشوند که زخمی شوند، رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند. رنجت را تحمل نکن، رنجت را درک کن! این فرصتی است برای بیداری، وقتی آگاه شوی، بیچارگیات تمام میشود.
این سوال احتمالا یکی از مهمترین سوالاتی باشد که ذهن افراد با آن روبهرو میشود و شاید جواب ثابتی نتوان به آن داد. هنگامی که شما وارد کاری میشوید (چه داوطلبانه، چه استارتاپی و ...) مسئول کاری که به شما محول شده هستید. این مسئولیتها شما را متعهد به تیم نگه میدارد و در صورتی که خواستید از تیم جدا شوید باز هم باید سعی کنید تا جای ممکن به تیمتان متعهد بمانید. روشهایی برای این تداوم تعهد وجود دارد که من بصورت تیتروار بازگو میکنم:
به عقیده من مورد آخر بسیار بسیار مهم است، زیرا باعث پیشگیری از اتفاقات مشابه در آینده میگردد. شاید دلیل رفتنتان پیشرفت کاری باشد و شاید بدست آوردن تجربههای جدید، شاید از همکارانتان راضی نیستید و شاید هم محیط کاری برایتان دیگر جذاب نیست؛ تکتک اینها میتواند به شرکتها و استارتاپها در جهت بهبود ساختارها و فرآیندها کمک کنند.
نکتهای که وجود دارد این است که "تمام کردن" یک کار لزوما به معنا انجام دادن آن تا آخر عمرتان نیست، گاهی خارج شدن به موقع میتواند بزرگترین کمک را به شما و تیمتان کند. "تمام کردن" به نظر من شامل تعهد درست به جایی است که مدتی در آن فعالیت میکردهاید. این بدین معناست که برای خروج از جایی که قبلا در آن بودهاید خیلی بهتر است مواردی که بررسی شد را رعایت کنید تا حداقل خاطرهای خوش از کار کردن با شما در ذهن همکارانتان باقی بماند.
ممنونم از اینکه تا آخر این نوشته را خواندید. چیزی که واضح است این است که من تجربه چندانی در نوشتن ندارم و اگر مشکل نگارشی یا محتوایی وجود داشت به بزرگی خودتان ببخشید. نکته دومی که باید بگویم این است که خیلی از مشکلات بالا برای من هم پیش آمده و مطالبی که نوشتم صرفا تجربه شخصی خودم بوده است.
بسیار یسیار از شنیدن نظراتتان پیرامون این متن خوشحال میشوم و منتظر نظراتتان هستم.