ویرگول
ورودثبت نام
ارشیا طاهری
ارشیا طاهری
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

چرا اینستاگرم جای مناسبی برای آموزش نیست؟

عنوان فرعی: مقایسه‌ی دو شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرم و یوتیوب از منظر محتوا
عنوان فرعی: مقایسه‌ی دو شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرم و یوتیوب از منظر محتوا


در این یادداشت سعی می‌کنم با مقایسه‌ی دو پلتفرم اینستاگرم و یوتیوب خواننده را قانع کنم که چرا فکر میکنم اینستاگرم برای آموزش ساخته نشده است. مطالبی که پایین‌تر خواهید خواند، بر اساس تجربه‌ی شخصی نویسنده در استفاده از هر دو پلتفرم به نگارش درآمده‌اند و اگر نظر شما به هر شکلی متفاوت با گفته‌ها و نتیجه‌گیری‌های این یادداشت می‌باشد، از شنیدن و خواندن نقطه نظراتتان بسیار خوشحال خواهم شد.


1. تفاوت جو غالب

یوتیوب غالباً بر پایه‌ی دو جور محتوا بنا شده است: آموزش و سرگرمی. به همین دلیل اگر شما تولید کننده‌ی محتوا باشید میدانید که مخاطب هدف درستی را نشانه گرفته‌اید و اگر هم مصرف‌کننده‌ی محتوا باشید، میدانید در این محیط چه چیزی قرار است به شما ارائه شود. در مقابل، اینستاگرم عمدتاً بر پایه‌ی محتوای مصرفی و زودگذر بنا شده است. حجم وسیعی از محتوایی که هر روز در اینستاگرم میبینیم رنگ و بوی حاشیه دارند و به هیچ وجه محتوای سرگرمی به حساب نمی‌آیند. ویدئوهای کوتاه، متون چندخطی و سیل تصاویر گذرا همگی باعث می‌شوند اینستاگرم صرفاً محیطی برای توجه زودگذر و آنی باشد. انگار که نشسته‌ای و به آتش نگاه میکنی، هر شعله محو می‌شود و از بین میرود و شعله‌ای دیگر پشت بندش می‌آید و الی آخر. خیلی بعید به نظر می‌آید که محتوای یک پیج آموزش زبان میان سیل خبرهای زرد و حواشی سلبریتی‌ها و سلفی‌های مکرر پیروان راه استیوجابز گم نشود. می توانید حرفم را به بوته‌ی آزمون بگذارید. همین الان ده پست آخر صفحه‌ی فید اینستاگرمتان را نگاه کنید و حساب کنید چند درصد از آن‌ها محتوای مفید آموزشی یا سرگرمی دارند.


2. تفاوت در ارزش گذاری محتوا

در اینستاگرم همه چیز حول محور سه عدد می‌چرخد: تعداد فالوئرها، لایک‌ها و کامنت‌ها. یعنی اصلاً مهم نیست صد هزار نفر فحش و بد و بیراه نوشته باشند. همین که عدد، گنده و دهان پر کن باشد برای «اینفلوئنسرِ زرد» و «سلبریتیِ سطحی» کافی است. همین که عدد لایک پنج شش رقمی شود کافی است تا اهالی این جور محتوا، فرت فرت «چطوری جون دل» یا «دُنت اِوِر تینک» پست کنند. در مقابل، یوتیوب آپشنی دارد تحت عنوان «دیسلایک» که به منِ مخاطب می‌فهماند فلان سخنرانی نژادپرستانه سه برابر بازدیدها و لایک‌هایش، دیسلایک خورده؛ پس لازم نیست وقت گرانم را پایش بگذارم. البته ذکر این نکته هم ضروری است که هر دو پلتفرم الگوریتم‌های کثیفی دارند که محتوای ترند را وایرال‌تر میکند و بسیاری اوقات باعث می‌شود «به‌دردبخورترها» بیافتند گوشه‌ای خاک بخورند و سال به سال دیده نشوند. با این حال، همچنان معتقدم همان دیسلایک، فضای یوتیوب را آموزشی‌تر کرده است.


3. تمرکز

بهترین مستند آموزشی را هم که بخواهی در IGTV اینستاگرم تماشا کنی، آنی ممکن است صدای بلینگ بلینگ تلفنت بلند شود و اینستاگرم گیر دهد که فلانی روی فلان عکس تو را «تگ» کرده، برایت کامنت گذاشته و از اینجور کارها. از تو به یک اشاره و از اینستاگرم پاره شدن رشته‌ی حواس و تمرکزت. در کل این فضا حواس‌پرتی زیاد دارد. آنقدر مبنای کارشان را بر اساس تنوع و خوراک دادن به مغز مخاطب گذاشته‌اند که گاه آدم یادش می‌رود این اپلیکیشن کوفتی را باز کرد که به یک دوست و آشنا پیام بدهد و دریغا که یک ساعت و نیم گذشته و «اکسپلور» انتها ندارد. در مقابل یوتیوب یا حواس پرتی ندارد و یا اگر هم دارد خیلی مفیدتر حواس آدم را پرت میکند. مثلاً وسط یک ویدئو میگوید که بیا برو فلان ویدئو مربوطه را هم ببین. یا نهایتاً یک تبلیغ چند ثانیه‌ای روی صفحه ول میکند که باز من آن را به اخبار لایک و کامنت و تگِ دوست و آشنا در اینستاگرم ترجیح میدهم.


4. دستمزد تولیدکننده‌ی محتوا

در بحث تولید محتوا ما دو جور شرکت داریم، شرکت‌های رسانه‌ای و شرکت‌های غیر رسانه‌ای. شرکت رسانه‌ای از فروش محتوای خود درآمد کسب می‌کند. خواه این فروش «سابسکریپشن» باشد یا فروش پکیج. مثلاً شرکت «پرند» سی‌دی‌های آموزشی خود را در پکیج‌هایی میفروشد و پول محتوایی که تولید میکند را از مشتری میگیرد. در مقابل، شرکت‌های غیر رسانه‌ای برای ایجاد ارتباط موثر و به دست آوردن سود غیر مستقیم از طریق مشتریان راغب، دست به تولید محتوا میزنند. مثلاً شرکت «لگو» برای تقویت وفاداری و رسیدن به اهداف برندسازی، مجموعه‌های داستانی بر اساس شخصیت‌های لگو تولید میکند. با توجه به این دو تعریف برگردیم سر بحث اینستاگرم. در این شبکه تمام محتوایی که می‌بینید برای شما رایگان است. یعنی در کل چیزی به نام اکانت ویژه یا پولی وجود ندارد. پس در اینستاگرم به هرحال هر کس در حال فروختن چیزی به شماست. خواه یک برند مواد غذایی با تولید محتوای غذایی در حال فروش اعتماد و علاقه باشد و خواه یک مدرس دوره‌های بورس در حال تبلیغ پکیج آموزشی خود. در یوتیوب اما وضعیت متفاوت است. جدا از امکانات درآمدزایی به شیوه‌های مرسوم در اینستاگرم، در یوتیوب امکانی وجود دارد به نام: «مانیتایز». گوگل سهمی از درآمد حاصل از تبلیغات یوتیوب را با تولیدکنندگان محتوا سهیم می‌شود. به عبارت دیگر شما با هر بازدید خود از ویدئوهای یوتیوب باعث می‌شوید تا بخشی از پول تبلیغات گوگل به حساب تولیدکننده‌ی آن ویدئو ریخته شود. به جز این، کانال‌های یوتیوب میتوانند محتوای اختصاصی تولید کنند و در ازای اشتراک ماهیانه، آن را در اختیار اعضای ویژه‌ی خود قرار دهند. خلاصه اینکه در یوتیوب خیلی کامل‌تر و منصفانه‌تر حقوق و دستمزد تولید کننده‌ی محتوا داده می‌شود و این امر باعث می‌شود تا محتوا روز به روز در این شبکه غنی‌تر و کاراتر شود.


5. تحقیقات علمی

با تکیه بر تحقیقات علمی RSPH که از این لینک قابل دسترسی و دریافت است، یوتیوب به عنوان مثبت‌ترین شبکه‌ی اجتماعی دسته‌بندی شده و در رده‌ی دوم توییتر جا خوش کرده است. حدس می‌زنید مضرترین سرویس این لیست چه اپلیکیشنی میتواند باشد؟ درست حدس زدید، اینستاگرم. تصاویر زیر از صفحات 19 و 23 تحقیق ذکر شده برداشته شده‌اند. همانطور که می‌بینید شاخص‌ها برای سه عنوان «اضطراب»، «افسردگی» و «تنهایی» در مورد یوتیوب در بخش مثبت و برای اینستاگرم در بخش منفی جای گرفته‌اند. جالب ترین بخش این نمودار برای من، منفی بودن آیتم «اضطراب اجتماعی» است، چرا که بدون تحقیق و آمار هم به وضوح میتوان وضعیت افتضاح آن را در سطح جامعه و خصوصاً میان کاربران جوان و نوجوان مشاهده کرد. بیشتر وارد جزئیات ماجرا نمی‌شوم اما پیشنهاد میکنم آمار و ارقام این آیتم‌ها را به دقت بررسی کنید: «قلدری»، «تصور شخص از بدن خویش»، «ترس از عقب افتادن» و «روابط دنیای واقعی».


6. نحوه‌ی ارائه محتوا

اینستاگرم مصداق ضرب‌المثل «همه کاره و هیچکاره» است. امکانات زیادی روی هم تلنبار کرده ولی در هیچکدام به عمق درست و حسابی و قابل قبولی نرسیده است. فکر میکنم همین دلیل این باشد که مخاطب دایماً میخواهد از اکانتی به اکانت دیگر بپرد، از استوری به پست برود و از اکسپلور به IGTV بجهد و دایماً با وقفه‌های کوتاه در این شبکه دور دور کند و به شبه‌محتوا نوک بزند. یوتیوب اما حال و هوای دانشگاهی دارد. به جای پیج، هر تولید‌کننده‌ی محتوایی یک «کانال» دارد. ویدئوی معرفی و خوش‌آمد‌گویی وجود دارد و میتوان میان کانال‌ها و ویدئو‌ها با استفاده از تگ‌ها و تایتل‌ها جستجو کرد (می‌دانستید یوتیوب دومین موتور جستجوی پرکاربرد دنیاست؟) و به بهترین نتایج رسید. در یوتیوب ویدئوها فهرست دارند، به صورت دنباله‌وار به مطالب مربوطه متصل می‌شوند و در کل فضا رنگ و بوی آکادمیک و حرفه‌ای‌تری دارد.


سخن پایانی

اینستاگرم مثل آن چاقوی معروف ضرب‌المثل ایرانی ست که هم میوه میبرد و هم میتوان با آن آدم کشت. و ما دقیقاً «میوه پوست کندن» را کنار گذاشته‌ایم و از این فضا باتلاق کثیفی ساخته‌ایم که هر روز هم بدتر می‌شود. با تمام این تفاسیر هنوز هم بهترین فضا برای کمپین‌های تبلیغاتی، برندینگ شخصی و اطلاع‌رسانی؛ اینستاگرم است. اما به دلایل بالا و چند دلیل ریز و درشت دیگر که در این مَقال نمی‌گنجند، اگر در فضای اینترنت به دنبال آموزش هستید به شما یک NپیV خوب و یوتیوب را پیشنهاد میکنم.


آموزشیوتیوباینستاگرامفضای مجازیشبکه اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید