تصویری منتشر شد از امضای یک لوگو توسط مدیر کل میراث فرهنگی مازندران تحت عنوان ساری بیست بیست و دو که بسیاری از طراحان گرافیک استان را آشفته کرد.به این داستان نگاهی متفاوت دارم.
اوضاع این مملکت چنان آشفته و درهم و برهم است که گاهی پرداختن به حواشی به نظر ساده و معمولی محلی از اعراب ندارد . یکی از این اوضاع آشفته چیزی است به اسم گرافیک . واقعیت است من مانند مرحوم محسن وزیری مقدم به شدت اعتقاد دارم که گرافیک هنر نیست . بلکه یکی از رسانهها یا چیزهایی است که هنر در آن دخالت دارد . مثل ساختن خودروی لامبورگینی و پراید هر دو هنرهایی درشان بکار رفته .یکی در حد اعلا یکی در حد سفلی ! یکی برای طبقه متمول یکی برای طبقه بدبخت وذلیلی چون ما . گرافیک هم شامل این اوضاع است . برای پی بردن به این مفهوم همین الان کارت ملی خودتان را در بیاورید و با احتیاط از هنر عکاسی چهره خودتان عبور کنید(بعدا ترتیب هنر عکاسی را هم خواهم داد) و به گرافیک پشت و روی آن دقت کنید. سوالم اینجاست تاکنون کسی ، ارگانی ، گروهی ، شخصی به صورت جدی به نقد گرافیک ملی این کشور پرداخته ؟ در ضمن دقت فرمایید طراح کارت ملی اولی سه طراح درجه یک و به نام ایرانی بودند اما آیا آن طرح بی اشکال بود ؟
مصاحبه با طراح کارت ملی
جای دوری نرویم . لوگوی جمهوری اسلامی که نام مبارک جل الجلاله به آن زور چپان شده را همه میدانیم که چیست و از کجا آمده ، روی پرچم این کشور هم قرار گرفته . آیا کسی جرات نقد آن را دارد؟ اصلا هم رستمی پیدا شود و نقد کند ایا طراحی را میشناسد که بتواند حکومت و کشوری را اقناع کند و دوباره طرحی جدید بزند؟
در مورد آرم جمهوری اسلامی بیشتر بدانید
حال برگردیم سر هنر گرافیک . قطعا طراح و سازنده تابلوهای راهنمایی رانندگی هنرمند نیست . طراح قوطی رب زشک هم هنرمند نیست . طراح پوستر فیلم رقاصه در شهر چطور؟ قیصر؟ ها اینجا جناب ممیز وارد شد با چه سبقهای ؟نقاشی، طراحی و ... حال کدام یک از هنرمندان گرافیک اصولا توانستهاند اثر تجاری خود را به مرحله شی اثر گذار هنری تبدیل کنند؟ خیلی کم . پس نتیجه این که هر گرافیستی هنرمند نیست وهر گرافیکی هنر . حال برسیم سر ماجرا / لوگویی حاوی تعدادی حلقه رنگی تحت عنوان ساری پایتخت گردشگری ۲۰۲۲ منتشر شد توسط جوان هنرمند کرمانی سعید خالقی که طبق آثاری که در صفحه شخصی اش دارد هیچ چیزی از گرافیک در آن نیست پس ایشان یک هنرمند است که انگار کارهای خوبی هم دارد .
حال چرا لوگوی یک واقعه استانی را طراحی کرده ؟ چون قحط رجال در استان شهید پرور مازندران است . واقعا قحط رجال است نه از بابت طراح درجه یک که فراوان دارد بلکه از بابت آدمی که بتواند قدرت تعامل و سر وکله زدن با سیستم مغشوش و دقیقه نود دولتی را داشته باشد . پس سفارش دهنده میرود سراغ یکی که اوقات فراغت هنری اش را از گرافیک نان در می آورد . کاری که سالها من و بسیاری به آن مشغول بودیم . چون واقعا در آن دوران قحط رجال بود، اما من به جِد و اذعان مرد و نامرد حداقل متخصص نرم افزار بودم و غلط بکنم بتوانم یک خط صاف با خودکار بکشم . پس کارم در حیطه نرم افزار بسیار تمیز و دقیق بود اما طراح نبودم و نیستم . پس خدارو شکر هیچوقت دست به جنایات گرافیکی ملی و کشوری نزدم و هیچوقت هم گرافیک تندریس نکردم (جز گرافیک کامپیوتری که ربطی به گرافیک دیزاین نداشت) پس من حریمی برای خودم ساختم که از گزند فحش دور باشم . حال هنرمند جوان ما فاقد این درک و تجربه از ماجرا بوده . آیا گناهی مرتکب شده؟ هم بلی هم خیر. چرا خیر چون هیچ سیستم آموزشی به آدمها یاد نمیدهد که چطور بتوانند یک فرآیند اقتصادی مبتنی بر گرافیک را رهبری کنند . اما آن مال دوران ما بود این دوران چه ؟ در این دوران هر وب سایت و شبکه اجتماعی در حال آموزش این روش است اما چرا جوانان ما منتظرند مشتریان از پنجره برایشان گیس بیاویزند ؟ پس اینجا طراح ما مقصر است . او به هیچ وجه حرفهای نیست . حرفهای از بابت سازوکار یک شغل.
اما در مورد لوگوی موصوف اولا به نظرم به ما ربطی ندارد که برای هر سفارش سازمان و شخصی به وی بتازیم که چرا به فلانی سفارش داده است . او میداند و میزان دانش و جیبش . اما میماند وظیفه طراح که آیا مشتری بدون دانش گرافیکی را باید سرکیسه کرد؟ قطعا خیر . چون اینجا وظیفه انسانی و حرفهای حکم میکند که به او جنس درجه یک در حد توانش بفروشد . پس توان طراح با توان سفارش دهنده در یک سطح هستند . حال چرا ما شاکی هستیم ؟ چون ما سطحمان با آنها یکی نیست . ما تافته جدا بافتهای هستیم که در اوضاع انفًس هنر طی الطریق میکنیم و از تبعات آینده آن کار آگاهیم و عدهای دیگر کلا وظیفه خود میدانند که به هر چیزی ایراد بگیرند و مدعی شوند بهتر از آن را میسازند . قطعا این در مورد هر چیزی صادق است . از قرمه سبزی تا لامبورگینی و لوگوی بیست بیست و دو پس دست بالای دست بسیار است . حال خودمان را بگذاریم جای سفارش دهنده که نه وقت دارد نه پول ، او چه کند ؟
اگر طرح را مزایده بگذارد زمان ندارد اگر زمان داشته باشد با کمپین #من_طراحم مواجه میشود که میگوید کار هنری مزایده ندارد (مشکل هنوز همان هنر لامصب است که بازور به یک لوگوی معمولی چسبیده) پس باید چه کرد . هاااا اینجاست میتوان به دو چیز مراجعه کرد . آدم حرفه ای و خرد جمعی . دو چیزی که امروزه بسیار فراوان شده اما سیستم حکومتی از آن گریز دارد . چرا؟ چون هرجا که شعور و دانش خود را نمایان میکند . حسادت ها بروز میکند . مدیر روابط عمومی دارد . معاون دارد و آنها چشم دیدن آدم خارج از سازمان را ندارند . پس نتیجه همین کارت ملی و کارت پایان خدمت ما میشود . همین پوسترهای دولتی و آرمهای دولتی . و در نهایت یک سوال؟ آیا اگر همه این سازمانها و ارگانها مشاورانی متخصص داشتند در هر زمینه آیا الان وضع کشور این بود؟ آیا فساد و فروپاشی اخلاقی انقدر بنیان کن میشد؟ دوست برنامه ساز و کارگردانی دارم هی مرتب از صداو سیما ایراد میگرفت که این برنامه چیه اون چیه . گفتم تو میبینی؟ گفت نه گفتم فامیلات گفت نه گفتم کل ایران چقدر میبینند گفت ۵۰ درصد گفتم پس نگران چی هستی ؟ گفت آخه من برنامه ساز بهتری هستم . گفتم پس نگران بازار خودت هستی گفت آره . گفتم حق هم داری هم این صدا و سیما در شان تو نیست برو تو آپارات برنامه بساز و پول خوب بگیر و ایشون الان یکی از بهترین برنامه سازهاست برای شبکه های خصوصی . تغییر را از خودش شروع کرد نه از چیزی که توان تغییر در آن را نداره . پس دوست عزیزم . خودم و هرکسی که برای این کشور دلسوزی میکنیم ، اول خودمان را تغییر بدهیم . در دایره خودمان متخصص شویم و بعد سعی کنیم با یک رفتار حرفه ای مجموعه نافرمان را مال خود کنیم . هرچند همین اعتراضات یعنی گوش به زنگ بودن که دیگر دوران خاله بازی در هر کاری به پایان رسیده و باید در هرکاری حواسمان به آدمهای حرفهای این کاره باشد .
نتیجه اخلاق: ما خیلی باکلاسیم اونا بی کلاس
نتیجه اقتصادی: ما واسه این رقما تره هم خورد نمیکنیم
نتیجه سوشیال نتورکی : آقای فرزانه مدیر کل میراث خیلی معروف شد
نتیجه هنری: طراح لوگو بیشتر معروف شد