شهید«یوسف احمدیان» سال 1342 در ساری به دنیا آمد. بعد از اتمام دوره متوسطه، در لشکر 30 گرگان مشغول به خدمت شد. سال 1362 در مرکز پیاده نیروی زمینی در شیراز، آموزش نظامی و آموزش گروهبانی خود را در کادر ثابت نزاجا با موفقیت به پایان رساند. دوره تکاوری را در شیراز سپری کرد و تخصص موشکهای «تاو» را بدست آورد و همزمان به نیروهای لشکر 2 کربلا آموزش نظامی میداد. شهید «احمدیان» به ورزشهای رزمی علاقه داشت، تا آنجا که در رشته تکواندو کمربند مشکی دان 2 را بدست آورد. این شهید، سال 1361 به جبهههای غرب، جنوب و خرمشهر رفت و در عملیات والفجر 4 مجروح شد. پس از اتمام دوره درمان، دوباره به جبهه بازگشت و سرانجام در تاریخ 21/12/1366 در جبهه مریوان درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مسؤول دسته ي شناسايي گردان تکاور لشگر 28 کردستان بودم و براي عمليّات بيت المقدّس 5 آماده مي شديم. با بچّه هاي دسته ي شناسايي در حال ايجاد سه معبر در مسيرهاي مختلف بوديم و هر شب مقداري از معابر را به نوبت پاکسازي کرده و مين هاي آن را خنثي مي کرديم.
آن شب به اتّفاق استوار يوسف احمديان سر گروهبان يگان که از درجه داران ورزيده و فعال بود به سمت معبر سوم حرکت کرديم و مابقي کار را به اتمام رسانديم.
هنگام مراجعت، برف سنگيني شروع به بارش کرد و چيزي نگذشت که زمين منطقه ي عمليات يک دست سفيدپوش شد. من به عنوان فرمانده ي گروه در جلو حرکت مي کردم و پشت سر من سربازان و در انتهاي گروه سرگروهبان. در ميان راه به گشتيهاي دشمن برخورد کرديم و مجبور به توقّف شديم. پس از اينکه گشتيهاي دشمن از ما مقداري فاصله گرفتند، من دستور حرکت را با استفاده از علائم قراردادي صادر کردم. در حين حرکت به علّت شرايط بد جوّي، استوار احمديان از مسير منحرف شد و با يکي از مين هاي پراکنده ي دشمن از نوع والمر برخورد نمود که منجر به برخاستن صداي مهيبي گرديد. بلافاصله همه زمين گير شده و بعد از چند ثانيه اي من به سراغش رفتم و متوجّه شدم که پاي او از ناحيه ي ران قطع شده است و خونريزي شديدي دارد.
با برخاستن صداي انفجار، دشمن بعثي اجراي آتش کرد و گشتيهاي دشمن، شروع به تجسّس منطقه کردند، به طوري که صداي پا و صحبت کردن آنها شنيده مي شد.
مطلب قابل تعمّق اينکه استوار احمديان هيچ گونه عکس العملي و صدايي با توجّه به درد شديدي که داشت از خود بروز نداد، تا اينکه با هر زحمتي وي را به پشت جبهه منتقل کرديم و در بيمارستان بستري گرديد ولي به علّت خونريزي به درجه ي رفيع شهادت نايل گشت. دو روز بعد، گردان ما هدف ياد شده را بدون دادن حتي يک زخمي تصرّف کرد و فرياد الله اکبر رزمندگان در منطقه طنين انداز شد. در حقيقت اين موفقيت بزرگ مرهون ايثارگري و از خودگذشتگي استوار احمديان بود.(راويان فتح، صص 52-51)
برادران قسم به خون حسین(ع)، قسم به لحظه شهادت، قسم به صدای خوش آواز گلوله، که تفنگم بیهوده بر زمین نخواهد افتاد. تا آخرین لحظه برای هدفم که جز راه الله نیست مقاومت خواهم کرد و تا از پا نایستم دست از جنگ بر نخواهم داشت.