
ما از بدو تولد با اصوات و تصاویر محیط اطرافمون رو میشناسیم. کارتونها، ترانهها، تبلیغات، کتابها و لالاییهای کودکانه، از جمله مواردی هستن که با اونها بزرگ میشیم و دنیای ما رو شکل میدن. درواقع از همون کودکی سلیقهمون به موسیقی و ریتمها عادت میکنه. سپس در نوجوانی با تعامل بیشتر در جامعه و فضایمجازی، موسیقی نقش پررنگتری تو زندگیمون پیدا میکنه. افراد سبکها و خوانندههای مورد علاقهشون رو پیدا میکنن و براساس اون کمکم ارزشهاشون دچار تحول میشه.
اما وقتی غالب موسیقیها زرد و بیمحتوا هستن، ناخواسته محتوای بیارزش سهم بیشتری در تعیین مدل فکری جامعه پیدا میکنه. اشتباهی که افراد مذهبی مرتکب میشن، نفی هنر موسیقی به عنوان یکی از موثرترین ابزارهای امروزه دنیاست.
اگر افرادی که مدعی تفکر درست و اصیل هستن، نتونن با استفاده از ابزارهای رایج جامعه حرفشون رو به نسل جدید منتقل کنند، این فاصله هر روز بیشتر میشه. و شما نمیتونيد کار خوب و مناسب تولید کنید تا وقتی کار خوب گوش ندید. اینکه یک خواننده دیدگاه سیاسی و اعتقادی متفاوتی با شما داشته باشه دلیل بر بد بودن هنری که خلق میکنه نیست. به جای فرار کردن و فلسفهبافی، گوش بدید، یاد بگیرید و اجرا کنید؛ تا این چرخه معیوب تموم بشه...