
چند سال پیش که با کلمه دموکراسی آشنا شدم، فکر میکردم خیلی چیز منصفانه و خوبی باشه. درواقع همه حق دارن تو تصمیمات کشورشون نقش داشته باشن.
اما حالا میبینم انگار خیلی کار مسخرهای هست!
مردمی که در یک سیستم آموزشی و تربیتی غلط رشد کردن و غالب تصمیماتشون رو بر پایه احساسات، منافع شخصی و اطلاعات سطحی از منابع غیرمعتبر میگیرن، چطور میتونن در سرنوشت یک جامعه نقش مثبت داشته باشن؟
چرا همیشه باید خشک و تر با هم بسوزن؟
واقعیت اینه که اکثر این انتخابها، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، نتایجی جز خسارت و زیان نداشتن...
اما قطعا مشکل فقط این نیست که چه کسی رأی میده، بلکه اینکه اصلا به چه چیزی و کسی میشه رای داد هم مهمه!
قوانین باید طوری تنظیم بشن که در هر صورت نتیجه انتخابها مثبت باشه.
در غیر این صورت، اسم این سیستم دیگه دموکراسی نیست، یه جور حکومت تصادفی یا طراحی شده با رایهای احساسی و بدون تفکره!
// یک از شش