«دَن بانینو» (Dan Bannino) هنرمند ایتالیایی در پروژه که اخیرا آن را به اتمام رسانده است سعی کرده تا داستان آثار هنری مهم را از دید هنرمندان خالق این آثار بازسازی کند. بانینو برای این پروژه نسبتا دشوار حدود ۳ ماه زمان صرف کرد. او نام این پروژه را «از درون چشم هنرمند» گذاشت و برای تکمیل این پروژه حدود چهار هزار مایل، بین ۲۲ شهر در فرانسه و اسپانیا، به منظور بازسازی این تصاویر مسافرت کرد. او مینویسد «برای شروع این پروژه از جنوب فرانسه و به دنبال فضاها، رنگها و غذاهایی که برای استادکاران قدیمی منبع الهام بوده سفر خود را شروع کردم» او ادامه میدهد که «برای اینکار به مکانهایی که این هنرمندان در آنجا قدم میزدند، ایدهپردازی و خلق میکردند سر زدم و گذشته آنها را از بین نزدیکان، محلیها و داستانهای رایج بین مردم دنبال کردم.»
زمانی که بانینو اطلاعات مورد نظر خود را یافت، ده صحنه از خلق آثار مهم این هنرمندان چیرهدست را با کمک دوربین عکاسی بازسازی کرد.
فرانسیس گویا Francisco Goya
گویا یکی از معدود هنرمندان قدیمی است که هم در طول حیات هنرمندی مشهور بود و هم پس از مرگ بر شهرتش افزوده شد. تکنیک او بارها مورد مطالعه قرار گرفته و همچنان رمزآلود است. او برای آخرین ضربههای قلم خود شیوه جدیدی ابداع کرد. او صبر میکرد تا نور روز بگذرد و با شروع تاریکی کلاه شاپو مخصوص خود، که تعدادی شمع بر روی لبه آن کار گذاشته بود را بر سر میگذاشت؛ شمعها را دانه دانه روشن میکرد و با استقبال از نور شمعها، به آرامی تاریکی را در آثار خود به تصویر میکشید.
آنری دو تولوز لوترک Henri de Toulouse-Lautrec
آنری دو تولوز لوترک از همنشینی با دوستان و خانواده بسیار لذت میبرد و گاها تمام زمان خود را صرف آشپزی و خوردن و نوشیدن با نزدیکان صرف میکرد. با این حال، این نقاش فرانسوی، قبل از سر رسیدن مهمانان برای صرف غذا، درون تمامی تنگهای آب ماهی قرمزهایی رها میکرد تا مطمئن شود که مهمانانش به جای نوشیدن آب، شراب مینوشند. به این طریق هیچ مهمانی نبود که بعد از صرف شام مست نباشد.
وینسنت ونگوگ Vincent van Gogh
ونگوگ از جمله هنرمندانی بود که در طول عمر خود با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کرد و از او به عنوان نقاشی که گوش خود را برید یاد میشود. اما مطالعات اخیر نشان میدهد که ماجرای بریده شدن گوش این هنرمند در یک درگیری با دوست هنرمندش، پل گوگن (Paul Gauguin)، رخ داده است. گوش چپ او به کل بریده شده بود (برخلاف این باور که تنها تکهای از گوش او بریده شده) و وینسنت علیرغم خونریزی شدید گوش خود را در کاغذی پیچید و به فاحشهخانه مجاور برد. او گوش خود را به یکی از کارمندان آنجا هدیه کرد که این زن با دیدن این هدیه از حال رفت و بیهوش شد.
پیهر آگوست رِنوآر Pierre Auguste Renoir
افراد کمی میدانند که پیهر آگوست رنوآر در ۲۵ سال آخر زندگی خود از بیماری آرتروز رنج میبرد. در یک فیلم نادر از سال ۱۹۱۵، رنوآر ۷۴ ساله را میبینیم که در زیر سه پایه خود نشسته است و روی بوم رنگ میزند؛ در حالی که پسر کوچکش کلود، ۱۴ ساله، کنار او ایستاده تا پالت را آماده کند و قلم مو را در دست پدرش که برای همیشه گره خورده قرار دهد. رنوآر در سالهای آخر عمر خود روی صندلی چرخدار مینشست و برای حرکت شدیدا به کمک دیگران محتاج بود. گاهی اوقات دردهای او به قدری زیاد بود که دچار تشنج میشد، اما با این حال تا لحظه آخر دست از نقاشی کشیدن برنداشت.
اِل گرِکو El Greco اِل گرکو (دومنیکو تئوتوکوپولی)
از یونان به شهر تولهدو (Toledo) در اسپانیا مهاجرت کرد و به سرعت پلههای شهرت و ترقی را طی کرد. او به سرعت به یکی از پردرآمدترین هنرمندان دوران خود بدل شد. با اعتماد به نفس، ولخرجی و سرکشی، ال گرکو نوازندگان را استخدام میکرد تا در حالی که او غذا میخورد و به دلیل عدم پذیرفتن خواستههای مشتریهایش به خود افتخار میکرد برای او بنوازند.
گردآوری و ترجمه: علیرضا محسنی
منبع: petapixel.com