اینکه بخش قابل توجهی نیروی اپوزوسیون خارجنشین از درک واقعیات جامعه ایرانی ناآگاه است، دلیلی روشن دارد. او هر آن چه میبیند به واسطه شبکههای اجتماعی یا رسانهها است. نکتهای که در این میان مغفول میماند این است که آنچه در این فضاها منتشر میشود، عموما از فرایند عادی بودن خارج شده است زیرا در غیر این صورت دلیلی بر انتشار آن وجود ندارد. کمتر میتوان فردی را دید که از فرایند زندگی روزمره خود که به آن عادت کرده است بخشی را به اشتراک بگذارد. کار رسانهها نیز عموما بر اساس ارزشهای خبری است که همگی بر غیر عادی بودن تأکید دارند. حتی مکالمات خصوصی با آشنایان داخل ایران نمیتواند منبع قابل اعتنایی برای دریافت اطلاعاتی از واقعیات باشد.
برای تحلیل شرایط داخل ایران باید عادی بودن برخی فرایندها را درک کرد و فهمید چه زمانی و تحت چه شرایطی این فرایندها به سوی اتفاقات غیر عادی تغییر جهت میدهند. حجاب اجباری یک پدیده عادی شده در جامعه ایرانی است هر چند در طول زمان، زنان ایرانی تغییرات جدی بر این پدیده اعمال کردهاند. حال ممکن است گرمای هوا، یا برخی اقدامات سختگیرانه از سوی حاکمیت یا اقدامات فردی (مانند ماجرای دختران خیابان انقلاب) ناگهان در میان رسانهها یا شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار بگیرد؛ اما هیچ کس به طور مثال به دهها زنی که چند خیابان بالاتر از محل اقدام نمادین ویدا موحد، در حال عبور بودند توجهی نمیکند. نکته مهمی که برخی بدون توجه به آن تنها با استناد به رخدادهای غیر عادی میخواهند جامعه ایرانی را تحلیل کنند، برای آینده آن برنامهریزی کنند و حتی سودای حاکمیت بر آن را در سر دارند.