جنونی که به تازگی در فضای ارزدیجیتال آشکار شده است، برای کسی که مشکلات حباب اینترنتی را تجربه کرده، به سادگی عجیب است. دیدن اینکه مردم اشتباهات ۱۷ سال پیش خود را تکرار میکنند، غیرقابل باور است. البته، سرمایه گزاران در دنیای امروز، متفاوت ترند، چرا که با مشکلات مربوط به حباب اینترنتی کمتر دست و پنجه نرم کرده اند.
پیش از آنکه شروع کنیم، لازم است با برخی از مفاهیم پایه ای آشنا شویم. از نظر من، سه نوع دارایی رمزپایه وجود دارد:
طی سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ بازار سهام گرایش زیادی به سوی اینترنت پیدا کرد و به مسائلی که به این حوزه مربوطند جذب شد. تساوی های زیر در دنیای امروز مشهود است:
در اواخر دهه ۹۰ و در اوایل دهه بعد، عرضه اولیه سهام پیشرفت قابل توجهی داشت. بازار بورس سهام نزدک NASDAQ در آمریکا، هر روز به موفقیت های جدیدتری دست پیدا میکرد و شرکتهای دولتی بیشتری در لیست آن و یا بخش های «فنی» یا «جدید» بورس اوراق بهادار، ثبت میشدند. با شرکت در روند ثبت سفارش شرکت، و ارائه یک پیشنهاد قیمت خرید طی عرضه اولیه سهام، امکان دو برابر کردن مبلغ در دسترس، آن هم در اولین روز مزایده وجود داشت. همه در این مزایده شرکت میکردند، اعم از موسسات، سرمایه گذارانی با ارزش خالص بالا، و یا حتی خرده فروشان ساده والمارت و راننده تاکسی ها. در واقع، راننده تاکسی ها پیشنهادات خود درباره IPO های بزرگ بعدی را با مسافرانشان در میان میگذاشتند. اکثر این IPO ها فقط یک ایده تجاری نیاز داشتند تا به موفقیت برسند و نیازی نبود که این ایده ها تا حد زیادی با اینترنت در ارتباط باشند.
این موضوع شباهت نزدیکی با وضعیت کنونی ICO در جهان دارد. به نظر میرسد که همه به نحوی در این موارد نقش داشته باشند: عرضه اولیه سکه، پیش فروش یک توکن تصادفی متعهد به استفاده از بلاک چین در راستای تحویل محلی مواد خوراکی، و یا هر ایده مضحک دیگری که به طور بالقوه از یک برنامه کاربردی غیر متمرکز استفاده میکند، ولی ادامه فعالیت آن به طور قطعی نیازمند توکن نیست. برخی از این ICOs ها، به ویژه آنهایی که به اوایل سال ۲۰۱۷ مربوط میشوند، واقعا پول سرمایه گذاران را ۱۰ برابر بیشتر کرده اند و این به بهبودی و رونق انجامیده است. توجه داشته باشید که لیست آی.سی.او های مطمئنی که برای خریدارانشان از جهات بیت کوین ( و نه دلار آمریکا) سودمند بوده اند، کوتاه است. (برای نمونه، وریتاسیوم Veritaseum) تنها تفاوتی که امروز وجود دارد این است که اکثر توکن هایی که از بلاک چیناتریوم برای تراکنش استفاده میکنند، هیچ گونه حق مالکیتی ندارند. به خاطر داشته باشید که گرایش به ICO، تقریبا دو دهه قبل از گرایش به IPO را بازتاب میکند.
در فن آوری حباب اینترنتی، شرکتهای لیست شده در نزدک (NASDAQ)، گاهی پسوند دات کام را به نامشان اضافه میکردند و بدین ترتیب سهامشان شاهد پیشرفت ۳۰ الی ۵۰ درصدی بود. خب، حدس بزنید چه اتفاقی میافتد… تاکنون، تعداد کمی از شرکتها به سادگی عبارت بلاکچین را به نام خود اضافه کردند. به خاطر داشته باشید که در بسیاری از موارد، این فقط یک تغییر نام به حساب میآید… و البته ارزش این شرکتها به همین دلیل صعود کرده است.
در جریان حباب اینترنتی، مشکل اصلی تحلیلگران و سرمایه گذاران این بود که بیشتر شرکتها ضرر دیده و سود نداشتند، بنابراین ارزش گذاری آنها با سختی هایی روبرو میشد. اصولا، روشهایی نظیر بازده جریان نقدی آزاد، مضرب ارزشیابی EV/EBITDA (نسبت ارزش شرکت بر سود قبل از بهره، مالیات، افت قیمت، و استهلاک)، ظریب P / E (نسبت قیمت به درآمد) و یا تحلیلDCF (تنزیل جریان نقدی) به منظور ارزیابی تساوی ها مورد استفاده قرار میگیرند. مشکل تمام این روشها این است که اگر پیش بینی شود سود برای مدت زیادی منفی است و یا اینکه در مقایسه با ارزش بازار بسیار کم است، نسبت مذکور معقولانه نخواهد بود و DCF عمدتا بر مبنی «ارزش نهایی» خواهد بود. ارزش نهایی، مداوم و فرضی بوده و بر اساس سود حاصل طی ۱۰ الی ۲۰ سال آینده میباشد. از آنجایی که هیچ یک از این روش ها معقولانه نبودند (به این دلیل که سهام در سطوح خوبی معامله نمیشد. نه به این خاطر که کاربردی نبود.)، تحلیلگران به فکر ابداع روشهای جدیدی برای ارزش گزاری سهام اینترنتی افتادند. ، این تا جایی پیش رفت که فصل جدیدی به ارزش گزاری استاندارد سهام اینترنتی اضافه شد که بعدها مجددا از آن حذف شد. چرا که کاملا واضح بود ساختگی است.
بگذریم، در دنیای امروز این ماجرا تکرار میشود. ایده های جدید پیوسته در حال ظهور هستند. مانند ارزش شبکه برای توکن و این ایده ها کمتر شامل حال بیت کوین میشوند. تحلیل گران و سرمایه گذاران شیوه های سرمایه گذاری را نادیده گرفته و به نظر مشکلی با یک پروژه خالی از کیکاستارتری به ارزش معادل ۱۰۰ میلیون دلار آمریکا، ندارند.
با وجود تساوی های نگران کننده میان این دو حباب، اختلافاتی نیز وجود دارند که مایه نگرانی هستند.
در جریان حباب اینترنتی، امکان کسب حداقل تساوی با سرمایه گذاری پولی که به زحمت به دست آمده است وجود داشت. اما، در ازای سرمایه گذاری در اکثر آی.سی.اوها، (توکن امنیتی که در قسمت بالا به آن اشاره شد) هیچگونه حقی به فرد سرمایه گذار اعطا نمیشود. به ویژه ICOهایی که خدمات یا محصولاتی بینیاز از توکن را ارائه میدهند. تاکید میشود؛ کوچکترین حقی به آنها داده نمیشود. کمی به این فکر کنید: فرض کنید بابت خرید هیچ چیز، به کسی که اسم بلاک چین را به زبان آورده است پول پرداخت کرده اید و امیدوارید که فرد دیگری بابت خرید آن، مبلغ بالاتری را به شما بپردازد. تنها راه نجات شما، نظریه اقتصادی «احمقتر از من» است. (اگر با این نظریه آشنایی ندارید، بدانید که به شرایط فعلی شما نسبت داده میشود.)
ارزش بازار به ارزش کل (یا مجموع) سهام واریزنشده در تساوی ها گفته میشود.
وبسایت coinmarketcap، مرجع ارزش بازار ارزهای دیجیتال است. اگر نگاهی به این سایت بیاندازید، متوجه خواهید شد که در این وبسایت تنها «گردش موجودی» محاسبه میشود که به طور کلی به میزان سکه هایی گفته میشود که در اختیار اعضای شرکت های فروشنده آن نباشند. به عبارتی دیگر، تنها ارزش بازار «سهام شناور آزاد» در این وبسایت به نمایش گذاشته شده میشود و امکان مقایسه آن با تساوی ها نیز وجود دارد.
در این مورد فکر کنید… وقتی شما میگویید حجم بازار پروژه XYZ در کوین مارکت کپ فقط ۱۰۰ میلیون دلار است و ممکن است به راحتی به ۲۰۰ میلیون دلار برسد! ( دیوانگیست ! ) شما احتمالا این موضوع که بنیان گذاران این پروژه ۵۰% از توکن ها را برای خود نگه داشته اند را در نظر نگرفته اید ، این توکن ها همچنان میتواند فروخته شوند ، تازه این همه داستان نبوده و ارزش فعلی آن ۱۰۰ میلیون دلار هم نیست!
همچنین، در گذشته این وبسایت امکانی برای نمایش «ارزش کل بازار» داشت که به تازگی از منوی اصلی آن حذف شده و البته از قسمت سکه ها و دارایی ها میتوان به آن دسترسی پیدا کرد. طبق محاسبات آن، ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار است.
وبسایت onchainfx نیز به تازگی در این زمینه راه اندازی شده که علاوه بر ارزش کل بازار، ارزهای نامطمئن را نیز نمایش میدهد.
پروژه هایی نظیر Veritaseum، Monkey Capital و WCX نشان از ترفندهای هرمی، کلاهبرداری و رفتار غیرحرفه ای دارند. در حالی که WCX همچنان فرصت دارد تا به طور متفاوتی شکل بگیرد، (با توجه به اینکه ICO هنوز پابرجاست، ولی مسائل بدون وجود اعضای علنی و سپرده منتخبی که تایید کند وی هیچ سکه ای در آن ندارد، عجیب هستند). این واقعا افتضاح است، زیرا که ترکیبی از بدترین حالت بی قانونی، ناشناسی در فضای اینترنت و طمع را به دست میدهد.
سرمایه گذاران خرده فروشی به اندازه کافی از حباب اینترنتی طرفداری میکردند و در عین حال مشوق اصلی آن، موسسات بودند. تا حدودی میتوان گفت که این رشته در حباب رمزنگاری، منحصرا از سرمایه گذارانی در صنعت خرده فروشی تشکیل میشود که تازه وارد هستند و احتمالا پیش از آن سهام نداشته اند. این از جمله دلایلی است که باعث میشود مسائلی نظیر تجزیه و تحلیل فنی، در فضای رمزپایه بهتر از تساوی ها کار کنند. چرا که نسبت به بازارهای معتبر، از این بازارها بیشتر انتظار میرود که با ترس و طمع رانده شوند. تحلیل فنی TA تنها راهیست برای تحليل ترس ،و حرص و طمع.
به عبارتی دیگر، اکثر این سرمایه گذاران تازهوارد قبلا ضرر مالی را تجربه نکردهاند و با ترکیدن حباب اقتصادی، همه به یکباره تمایل دارند از آن خارج شوند.
علاوه بر این، مهارت شناخت اینکه در یک حباب قرار داریم و آنها روی هیچی سرمایه گذاری کردهاند، را ندارند. اگر چیزی مشابه این در شبکههای اجتماعی (کانالهای بیشمار تلگرام و یا اسلک) مربوط به پروژه های توخالی پست شود، فرد منتشرکننده بلافاصله بلاک میشود و با اتهامات متعددی تحت عنوان «This is FUD» روبرو خواهد شد. FUD مخفف سه کلمه: ترس fear، شکuncertainty، ابهامDoubt میباشد. این عبارت بدین معناست که «این حرفها همه برای ترساندن تو است، اگر به سرمایه گذاری ادامه بدهی، موفق خواهی شد.»
تنها برخی از آنها متوجه میشوند که به سبب کاهش ارزش توکن امنیتی از لحاظ بیت کوین، از ضرر بیشتر مصون مانده اند. ارزش این توکن از لحاظ دلار آمریکا ثابت بوده و یا اینکه افت کمتری نسبت به بیت کوین داشته است. با وجود این، اگر به یک نمودار توکن امنیتی در برابر بیت کوین توجه کنید، به وضوح متوجه میشوید که اینها فقط و فقط به درد «پامپ و دامپ» میخورند. آنها همیشه بعد از هر ترقی به یک سطح پایین افت میکنند. اکنون فرض کنید، اگر بیت کوین مجددا سقوط کند، چه اتفاقی میافتد…
مشخص است که تمامی دولت ها از پیشرفت ناگهانی عرضه اولیه سکه، شگفت زده شده اند. بنابرین، مقررات در این فضا کم، متناقض، و گنگ هستند. این امر نه تنها موجب کلاهبرداری های ذکر شده در بالا می شود بلکه به موارد زیر نیز مربوط میشود:
الف) تا زمانی که توکن ها در دسته های امنیتی تقسیم بندی نشده اند، تجارت واش Wash Trading، تجارت داخلی Insider Trading، جعل و کلاهبرداری Spoofing و یا هر رفتار منفی دیگری در بازار غیر قانونی تلقی نمیشوند. البته شاید از نظر کسانی که به انجام این کارها مشغول هستند، قانونی باشند. به طور قطع، ورود به این کار، برای کسانی که به انجام پروژه خاصی مشغولند و یا اینکه در رسانه های اجتماعی به شهرت رسیده اند، بسیار آسان است.
ب) اکثر توکن ها کاملا با تعریف کمیسیون صرافی ها از ارز، در تناسب هستند. توجه داشته باشید که لازمه امنیت توکن این است که حقوق شبه امنیتی نظیر(سود سهام، سهم سود، حق رای) را ارائه دهد و یا اینکه در اختیار خریداران امیدواری که انتظار دارند در آینده آن را گران تر بفروشند، قرار بگیرد. اگر توکن در تراکنش فهرست شود و تا حدودی وعده عرضه اولیه سکه را تحقق بخشد، یعنی عملا تبدیل به ارز، شده است. اکثر مردم این حقیقت را نمیپذیرند که بخش دیگر این تعریف شامل حال کلیه آی.سی.اوها میشود. به راستی، لازم است ارزها، پیش از آنکه به فروش برسند از قوانین خاصی پیروی کنند و همینطور سرمایه گذاران باید دانش و آگاهی خود را بالا ببرند.
ج) شاید دنیای ارزدیجیتال، خود را از قوانین و مقررات آتی، در امان بداند ولی این باور اشتباه است. به محض صلاحدید دولتهایی نظیر ایالات متحده آمریکا و یا اتحادیه اروپا، مبنی بر تعیین مجازات زندان برای مبادله، خرید و یا حتی داشتن ارزهایی که کاملا با قوانین منطبق نیستند، شهروندان قانونمند از ارزهای دیجیتال دست خواهند کشید. البته، بیتکوین، ناپدید نشده و به ارزش ۶۰۰۰ دلار آمریکایی و یا بیشتر نیز مبادله نخواهد شد… در عوض، ارزهای دیجیتال باید قوانین و مقررات را بپذیرند. این بسیاری از مشکلات، اعم از مشکلات اخلاقی و غیره را رفع خواهد کرد. همچنین توجه داشته باشید که، در حال حاضر، بخش اعظم تراکنش ها در آمریکا اتفاق میافتند و مسئولیت آن ها در دست افرادی است که آدرس و وضعیت سکونت مشخصی دارند. بنابرین، از مقررات به دور نیستند.
در این قسمت، نویسنده درباره نظر شخصی خود از اتفاقات آتی، مینویسد:
به نظر من، در حال حاضر حباب عظیمی پیرامون فضای «توکن امنیتی» که در بالا بدان اشاره شد، وجود دارد.
این حباب تا حدی «توکن سودمند» و «ارزهای دیجیتال» را نیز دربردارد اما جایگاه اصلی آن فضای عرضه اولیه سکه است. به احتمال زیاد، دولتهای قدرتمند (آمریکا و اروپا) برای تنظیم عرضه اولیه سکه و داراییهای رمزنگاریشده چهارچوب کلی را تعیین میکنند. اینگونه انتظار میرود که میان ارزهای دیجیتال (از جمله بیت کوین، اتریوم، …) و توکن خالص شبکه، تمایز قائل شوند. تقریبا تمام فضای ICO موجود، به شدت تحت کنترل قوانین توکن امنیتی قرار خواهد گرفت. به نوشته ژورنال ماه نوامبر وال استریت در سال جاری، کلیتن، رییس هیئت مدیره سازمان SEC (کمیسیون صرافی ها) میگوید:
«هنوزآی.سی.اویی محقق نشده است که به اندازه کافی نشان امنیتی داشته باشد.»
در نتیجه، تمام مبادلات عمدهای که به دست افراد اعم از افراد معمولی، توسعهگران یا بازیگران مشهور، صورت میگیرند مجاز به رد کردن تمامی این توکن های امنیتی با تأیید فوری شده و به این امر ادامه خواهند داد. همچنین در مورد تراکنشهای نامتمرکز، با توجه به اینکه تبادل این توکن غیرقانونی خواهد بود و احتمال آن نیز میرود که پروژه های قبلی، ملزم به استرداد گردند، نمیتوان با اطمینان گفت که این راه حلی مناسب باشد. من واقعا امیدوارم این به دلیل مثبت بودن اطمینان قانونی نباشد.
وقتی این اتفاق می افتد، همه آی.سی.اوها ۹۰ درصد ارزش خود را بدون در نظر گرفتن قدرت پروژهشان از دست میدهند. (درست مانند اتفاقی که طی حباب اینترنتی افتاد…) من مدام به این مساله اشاره میکنم، اما در سال ۲۰۰۱ سهام Amazon به ارزش ۵٫۵ دلار آمریکایی افت کرد. در حال حاضر قیمت آن در حدود ۱۰۰۰ دلار است. بنابراین پروژه های خوب نیز با افت ۸۰ الی ۹۰ درصدی روبرو خواهند شد.
در عین حال، احتمال سقوط توکن سودمند مرتبط با رشد ICO وجود دارد. ( احتمالا پس از افزایش قیمت اولیه، زیرا اکثر سرمایه گذاران در ابتدای کار توکن امنیتی خود را در عوض توکن سودمند و پس از آن برای دریافت بیت کوین و پول اعتباری Fiat میفروشند.) اما شاید این میزان از افت خیلی شدید نباشد و با گذشت زمان به حالت اولیه بازگردد. اکثر این تکنولوژیها با ارزش هستند و هیچ کس نمیخواهد در دراز مدت به آنها آسیبی برساند. ارزهای رمزپایه نظیر بیت کوین نیز، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت، اما انتظار میرود که حالت بهبود تا حدودی Vشکل باشد. زیرا، بدون شک در آینده فهرست تراکنشهای عظیم، شکل گیری ETF (صندوق قابل معامله در بورس) و اطمینان قانونی، پول نهادی را به این فضا معرفی خواهد کرد و بیش از ۹۰ ٪ آن به بیت کوین جریان خواهد یافت. با وجود این شکی نیست که وضعیت بیت کوین نیز تحت تاثیر قرار بگیرد.
پس از سقوط کامل ICO، انتظار میرفت که ماجرا مشابه داستان شرکتهای اینترنتی در سال ۲۰۰۱ پیش برود. پروژه های بسیار خوب، به سرمایه داران خود حقوقی مشابه تساوی را اعطا کرده و مقررات مربوط به ارز را رعایت میکنند. ICOهای جدید، شرکتهایی قوی با پیشنهاد ارزش خوب خواهند بود و دوباره به فروش اقلامی مشغول میشوند که واقعا ارزشمند هستند. با شروع مرحله دوم آی.سی.او، پلتفرم هایی نظیر اتریوم نیز تا حد زیادی بهبود میابند. انتظار میرود که این ضرر در مدت زمانی معمول، به مثابه یک اثر مثبت باشد و ازشهای بسیاری را فعال سازد. شکی نیست که بلاک چین درست همانگونه که برای شرکتهای اینترنتی اتفاق افتاد.(با استفاده از شبکه هایی مانند اتریوم، و ارزهایی نظیر بیت کوین) بتواند تا حد زیادی زیر ساخت بازار فعلی و حتی حامیان (نظیر بانک ها، شرکتهای تسویه وجوه، یا بورس اوراق بهادار) را جایگزین کند. اما، لازم است در ابتدا ضرر پیش بیاید و البته وقوع آن حتمی است. تنها اینکه زمان وقوع آن مشخص نیست.
متاسفانه باید بگویم که تا حد زیادی به مطابقت پروژه Tether USD با قانون شک دارم. زیرا، فکر نمیکنم دولت آمریکا بدون نظارت و حسابرسی لازم و یا یک مجوز رسمی، به شخص ثالث اجازه بدهد، در مقام متولی ارز خود را ارائه دهد.
بنابرین شخصا هرگز در این مرحله، به طور تصادفی در ICO و یا توکن مربوط به آن سرمایه گذاری نمیکنم. احتمال اینکه طی ۱۲ ماه آینده بتوان تمام این ها را با قیمت ارزان تر خریداری نمود زیاد است. این به این معنا نیست که بلاک چین در آینده نقشی نداشته و یا اینکه در مقابل بیت کوین و اتریوم قرار دارد. امیدوارم این مساله باعث بیداری و آگاهی سرمایه گذارانی شود که در حال حاضر نسبت به ثروت احتمالی دنیای ارزهای رمزپایه بدگمان هستند.