ویرگول
ورودثبت نام
asalsalmanpoor
asalsalmanpoor
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

اینجا رو با کجا اشتباه گرفتی

یار دبستانی من با من همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی

این روز ها یار دانشگاهی خیلی ها هستم خیلی هایی که شاید به خودشان زحمت یک فعالیت یا سوال ساده را ندهند شاید در آموزشگاه یا به قولی دانشگاه خیلی شاخی تحصیل نمیکنم اما من همیشه باید جوینده باشم و چه بسا برای جویندگی باید فریاد ها زد و از سکوت پرهیز کرد در طول چند سال اخیر به این نتیجه رسیده ام که نورچشمی بودن خیلی پست و حقیر است ولی باید بگوییم نور چشم یک بزرگوار شدن چه بسا باعث دلخوشی هم می شود داستان اینجا رو با کجا اشتباه گرفتی در ادامه یکی از این بی حوصلگی های پاییزی که خودم هم نمیدانم دلیلش چیست البته میندانم (یه چیزایی هست که نمیدونی ) به هر حال دنبال استاد بینوایی بودم که همیشه خدا سر کلاس هایش سر موقع حاضر بود و حتی یک بار به خاطر تاخیر ما در کلاسو بست و رفت از آموزش تا نگهبانی و معاون و رئیس سر زدم که گله کنم اما همه خیلی معتقد بودند که ساعت 12ظهر ساعت عبادت است ؛ من هم دستم از همه جا کوتاه کوله پشتی شل و ولم را که از یک حراجی با بهترین قیمت ممکن که در دلم به خودم می گویم احسنت به این خرید ،خریده ام قیمتش را هم بسیار می پسندم 20هزار تومان خلاصه که نشستم وسط حیاط مثل دانه شکر شدم کنار لانه مورچه همه کادر نگهبانی و اساتید آمدند که اینجا رو با کجا اشتباه گرفتی این حرکتا زشته بچه ای مگه
این بغض لعنتی باز هم دست از سرم بر نداشت بغضم گرفت ولی با دیدن استاد که وارد محوطه شد فقط بلند شدم و گفتم من با جایی اشتباه نگرفتم کار زشت هم کار شماست که مارو از کار و زندگی انداختین .

رفتم راهرو پر از آینه برایم خیلی سنگین بود در کلاس تمام مدت فکرم به این بود چرا انقدر میترسیم از مطالبه حق خودمان ،مگر ما انسان نیستیم ما باید مطالبه گر باشیم اولین چیزی که ما را از حیوانات جدا میکند شاید همین مطالبه گری ما باشد اما ما باید یاد بگیریم حرف بزنیم ؛این بغض ها نتیجه همان تو سری ها زمان مدرسه از مدیر و معاون است که حالا گریبان مرا گرفته و رها نمیکند ی

کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه؟
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه؟

فکرم خیلی مشغوله این موضوع شده واقعا ما فرداییم فردایی که قراره انقدر تاریک و مسکوت باشه چجوری میخواد دعوت به شهامت کنه نسلی با اعتماد به نفس باشه و حرفی برای گفتن داشته باشه چقدر داریم به دنیای 1984نزدیک میشیم من سالهاست این کابوس و میبینم .

ع.س


دانشگاهنگهبانیآموزش
مربی هنر و خلاقیت کودک که یه دوره گرافیک خونده و الان دانشجو حقوقه عاشق شعر و فلسفه و مطالعس عینک مطالعه سیاهشو بدون بند زردش نمیخواد و حتما باید کنار یه لیوان بزرگ چایی باشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید