شاید هیچکس حواسش به ناشران موسیقی نیست؛ بیتوجهی به شکل درآمد موسیقیدانها هرچه گسترده است آن را چند برابر کنید! یک موسیقیدان همواره میتواند با نوازندگی در استودیو و کلاس آموزشی امرار معاشی هرچند سخت داشته باشد، اما یک ناشر موسیقی، البته اگر حقوق موسیقیدان را رعایت کرده باشد باید از فروش اثر او به درآمد برسد و غیر این راهی برایش نیست. پلتفرمهای جهانی موسیقی در ایران چندان قابل استفاده نیستند.
حالا به غیر از موضوع دانلود غیرقانونی که همیشه معضلی در ایران بوده است، باید چند مشکل دیگر را هم گوشزد کنم: تولید فیزیکی موسیقی در ایران از عصر پسا-سیدی روی هیچ حامل دیگری منتقل نشده است، نه صفحه و نه نوار . در کشورهای اروپایی و امریکا بخش بزرگی از بازار برای شنوندگان حرفهای روی این حاملها متمرکز شده و دوباره کیفیت مثالزدنی این دو با کمک دستگاههای بهتر پخشکننده به کمک اقتصاد و کیفیت موسیقی آمده است اما در ایران این اتفاق نیفتاده است.
اصلا این پرسش مطرح است که در ایران شنوندهی حرفهای کیست و در چه طبقهی فرهنگی باید به دنبالش بود؟ یا شاخصهی رفتار شنوندهی حرفهای در ایران دقیقاً در چه محدودهای قابل تعریف است؟ آیا او به حمایت موسیقیدان مورد علاقهاش پایبند است؟ و این حمایت را در چه میبیند؟ آیا کسی که به مثلث هنرمند- ناشر- شنونده احترام میگذارد شنوندهی حرفهای است؟
پلتفرمهای موسیقی در ایران شکل نگرفتهاند و همینطور ارتباط موسیقی ایران و ایرانیها با این پلتفرمها قانونی نیست؛ تحریم اقتصادی، عدم حضور ایران در سیستم یکپارچهی بانکهای جهانی، و اختلافات فرهنگی دامنگیر موسیقیدانها و ناشران شده است و آنها را از ارتباط مستقیم با این کسب و کار محروم کرده است. از این گذشته این عدم حضور باعث شده است که بعضی از این ژانرها که در موسیقی کلاسیک و اصیل ما قرار دارند، در طبقهبندیهای پلتفرمها جایی نداشته باشند ( مثلا ترکهای بیش از ۱۲ دقیقه در پلتفرمها مانیتایز نمیشوند و این یعنی اینکه یک ساز و آواز موسیقی ایرانی که گاهی تا ۲۰ دقیقه است در این پلتفرمها محل درآمد نیست.)
پس موسیقیدان و ناشر ایرانی در این وضع از جنبههای گوناگون فرهنگی- سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ضربههای مختلفی را تحمل میکند. آیا وقت آن نشده که برای نجات یکی از مهمترین زیرساختهای فرهنگ کشورمان با همبستگی مردمی و آگاهی رسانی عمومی کاری بکنیم؟