ویرگول
ورودثبت نام
مهدی سادات حسینی
مهدی سادات حسینی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

مولانا و مصیبت کنترل چند متغیره!


شعری از مولانا هست که خیلی جالبه، برای آدم های کمالگرا، کنترلگر، تمامیت خواه و... نوشته شده و واقعا چقدر عاقلانه اس، دو بیتی از اونو اینجا نوشتم:

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرامتر از آهو بی باکتر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید ، زنجیر پی زنجیر

وقتی تعداد بعد های یک مساله زیاد میشه، تمامی فاکتور های اون مساله بیشتر و بیشتر میشه، از کنترل کردن تا آشوب و...، مفهوم مهمی هست به نام مصیبت ابعاد (curse of dimensionality)، وقتی ما میخوایم همزمان فاکتور های زیادی دخیل کنیم و همه ابعاد و جوانب موضوع رو بسنجیم و کنترل کنیم این اتفاق میوفته

سال ها فکر این بود که هرچقدر بتونیم پارامتر های بیشتری کنترل کنیم، میتونیم سیستم رام تری داشته باشیم، تا اینکه اتفاقاتی مثل رند کردن یک عدد اعشاری خیلی هارو به مفهومی به اسم آشوب آشنا کرد، و طی زمان فهمیدند، خیلی وقتا بزاریم خیلی از پارمتر ها آزاد باشن و ما سعی کنیم فقط تمرکزمون رو روی ی پارامتر بزاریم که باعث علمی به نام کاهش بعد شد، خیلی وقتا خیلی از ماها سعی می کنیم پارامتر های زیادی رو کنترل کنیم، همه جوانب کار بسنجیم و خیلی چیزارو کنترل می کنیم، بررسی می کنیم، تحلیل می کنیم و فیدبک می گیریم و تصور می کنیم بعد از اون با خیال راحت میشینیم ی گوشه و از فوائدش بهره مند میشیم!

اما اتفاقی که میوفته اینه که زهی خیال باطل :)، اصن چی فکر می کردم چی شد! (به یاد اون دوستم که دقیقا قبل از کرونا ی رستوران زد و حساب همه جوانب کرده بود!!!)

توی کتاب دینی دبیرستان مفهومی به اسم توکل برای بچه ها بیان می کردن، مفهومی که همین مطلب منتقل می کرد، به جای اینکه همه چیز رو بخواید تحت کنترل دربیارید، سعی کنیم یک بعد کار دست بگیرید و بقیه ابعاد رو به نیروی ماورایی بسپرید، خیلی از آدم ها از این قدرت تعریف کرده اند و مقدار زیادی از موفقیتشون رو به این موضوع پیوند زدند
و نشون دادند، کاهش سطح کنترل گری خیلی وقتا باعث پیشرفت توی کارمون میشه، من تصورم از این موضوع ی همچین چیزیه:

خیلی وقتا فاصله واقعی ما تا مطلوب دست ما نیست، چون همه عوامل نمیشه کنترل کرد
خیلی وقتا فاصله واقعی ما تا مطلوب دست ما نیست، چون همه عوامل نمیشه کنترل کرد

به چی میخوام برسم؟ به نظرم مولانا بهتر بهش رسیده، مولانا هم اوایل شخصیت کنترلگرتری داشته تا اواخر :) و فکر می کنم میخواد مفهوم رضایت با مفهوم رسیدن در یک راستا قرار بده، بعضی وقتا باید از خیلی چیزا ها گذشت، و سعی کرد که برای رسیدن به اون نقطه مطلوب از همه چی نزنیم و دومین موضوع اینکه باور داشته باشیم، ما انسانیم نه ماشین رسیدن به نقاط مطلوب :) و اثبات شده، هرچقدر هرچقدر هرچقدر کنترلگر تر باشید، توی سیستم های غیرخطی مثل جهان فعلی ما، نتیجه ای که میگیرید ممکنه بسیار وابسته به فاکتور های بیرونی باشه، توی ی زمینه تلاش کنید،حول نقطه کارتون خطی سازی کنید بکوشید همه چی اوکی شه، ولی رضایت از زندگی خودتونو فدای رسیدن نکنید، چون اگر نرسید، هیچکسی نمیتونه جلوی خود تخریبی شمارو بگیره، قبول کنید شما یک ادم مانند میلیارد ها آدم دیگه توی ی جهان کاملا غیرمنطقی، غیرخطی و پیچیده اید :) اما فرصت اینو دارید که حول نقاط زندگیتون خطی سازی کنید، حساب و کتابش با خودتون (اگر تونستید بکنید :) )

https://vrgl.ir/wKHXG
کنترلموفقیتکاهش کنترلگریمصیبت چند بعدی
تا ابد دانشجو، داده دوست، کار دوست، کامپیوتر دوست، الکترونیک دوست، هم بنیان گذار ویراساد، داداش حاجی خودمون :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید