پرسونا یه نفره. تیپ یه گروهه. همین یه جمله نصف اشتباهات مارکتینگ رو کم میکنه.
اگه توی مارکتینگ کار میکنی، خیلی زود باید بفهمی وقتی میگیم «پرسونا»، داریم درباره یه فرد مشخص حرف میزنیم؛ اما وقتی میگیم «تیپ شخصیتی»، داریم درباره یه الگو صحبت میکنیم که هزاران نفر ممکنه زیرمجموعهاش باشن.
قاطیکردن این دو باعث میشه برندت با آدمی حرف بزنه که اصلاً وجود نداره.

ممکنه تو جلسههای مارکتینگ شنیده باشی: «مخاطب ما آدمای احساسیان.»
اینجاست که اشتباه شروع میشه.
پرسونا تیپ شخصیتی نیست. پرسونا نماینده انسانیه که رفتار، نیاز، ترس، مسیر خرید و انگیزههاش بر اساس داده ساخته میشه. اما تیپ شخصیتی یه دسته روانشناختیه که توضیح میده آدمها چطور فکر و پردازش میکنن.
تو این مقاله میخوایم دقیقاً روشن کنیم:
پرسونا چیه؟
چرا یه نفره؟
چرا یه برند چند تا پرسونا داره؟
تیپ شخصیت چیکار میکنه؟
چرا جای هم قابل استفاده نیستن؟

طبق تعریف UXPA و تحقیقات کلاسیک Alan Cooper (پدر مفهوم پرسونا)، پرسونا یه فرد خیالی اما واقعینماست که بر اساس داده ساخته میشه:
دادههای رفتاری
مصاحبه
تحلیل بازار
آنالیتیکس
(Cooper, A. "The Inmates Are Running the Asylum", 1999)
یعنی پرسونای برند = «یه فرد واقعی که رفتار یه گروه بزرگ رو نمایندگی میکنه».
اسم داره، سن داره، هدف داره، مسیر خرید داره.
وقتی میگی:
«پرسونام علیِ ۲۸ سالهست که قبل از خرید ویدیو مقایسه نگاه میکنه…»
داری درباره یه نفر حرف میزنی.
چون رفتار مشتریا یکی نیست. هر دسته رفتاری = یه آدم نماینده.
مثال:
مادر شاغل که خرید سریع میخواد
دانشجوی حساس به قیمت
کارمند عاشق کیفیت
سه نماینده، سه پرسونا. نه یه تیپ.
برای چیزایی که رفتار واقعی مهمه:
انتخاب کانال مناسب (مثلاً سرچ یا اینستاگرام)
پیدا کردن نقاط تماس
ساخت مسیر خرید
نوشتن پیام درست
تشخیص انگیزه اصلی خرید
فهمیدن مقاومتها
پرسونا جواب میده «این آدم چیکار میکنه و چرا؟»
پرسونا از تخیل ساخته نمیشه. از داده ساخته میشه:
تحقیقات بازار (Kotler & Keller)
مصاحبه عمقی (Nielsen Norman Group)
رفتارشناسی سفر مشتری
تحلیل رفتار دیجیتال
اگه داده نباشه، پرسونا فقط داستانه. ابزار مارکتینگ نیست.
نایکی فهمید خیلی از مخاطباش ورزشکار حرفهای نیستن؛ اما مثل ورزشکارا رفتار میکنن. پرسونای «Everyday Athlete» رو ساخت و بازارش چند برابر شد.
(منبع: Nike Brand Strategy Report, 2018)

تیپ شخصیتی یه مدل روانشناختیه که توضیح میده آدمها چطور فکر و تصمیمگیری میکنن.
این ابزار برای «رفتار خرید» نیست؛ برای «فرایند ذهنیه».
Big Five Personality Traits (معتبرترین مدل تحقیقاتی)
MBTI (محبوب ولی کماعتبار)
DISC (مدل رفتاری/تیمی)
Enneagram (مدل انگیزشی)
وقتی میگیم:
«تیپ احساسی»، «تیپ وظیفهمحور»، «تیپ برونگرا»
درباره یه گروه بزرگ از آدمها حرف میزنیم.
هزاران نفر ممکنه برونگرا باشن، اما رفتار خریدشون کاملاً فرق داره.
اینجاست که میفهمیم تیپ = رفتار نیست.
تعیین لحن پیام
فهم سبک تصمیمگیری
UX Writing
ارتباط انسانی
فروش B2B
شخصیسازی تجربه
چون:
رفتار رو توضیح نمیده
مسیر خرید رو مشخص نمیکنه
کانال مناسب رو تعیین نمیکنه
انگیزههای مالی/احساسی رو روشن نمیکنه
موانع رو نشون نمیده
آمازون از Big Five برای «تنظیم لحن پیام» استفاده میکنه، نه ساخت پرسونا.
(Journal of Consumer Psychology, 2020)

پرسونا = یه فرد
تیپ = یه گروه
پرسونا = رفتار
تیپ = ذهن و پردازش
پرسونا = دادهمحور
تیپ = روانشناسیمحور
رسونا = قابل مشاهده
تیپ = غیر قابل مشاهده
پرسونا = متغیر
تیپ = نسبتاً ثابت

وقتی این دو اشتباه استفاده بشن:
مشتری خیالی ساخته میشه
پیام اشتباه ارسال میشه
کمپین جواب نمیده
بودجه میسوزه
پپسی کمپین رو بر اساس تیپ «جوانان هیجانی و اجتماعی» ساخت. اما رفتار واقعی جامعه تو دوران رکود ۲۰۱۰ چیز دیگهای بود. نتیجه؟ سقوط یک کمپین میلیاردی.
(Harvard Business Review, 2011)
پایه کار رفتار کاربرانه (پرسونا). اما لحن احساسی (تیپ) بهش اضافه شده. این ترکیب درسته.

رفتار واقعی
مسیر خرید
پیام تبلیغ
انتخاب کانال
قیمتگذاری
لحن پیام
نوع ارتباط
UX
شخصیسازی
پرسونا = «چی؟»
تیپ = «چطور؟»
پرسونا یه آدم قابل لمسه؛ تیپ یه دسته ذهنیه.
پرسونا میگه مشتری چیکار میکنه. تیپ توضیح میده چرا اینطور فکر میکنه.
مارکتینگ، محتوا، تبلیغات، برندینگ، همه وقتی موفق میشن که این دوتا درست، جدا و اصولی استفاده بشن.