کسایی که زبان انگلیسی تدریس میکنن، با دوره CELTA آشنا هستن. دورهای بینالمللی که توسط موسسه کمبریج برگزار میشه و با داشتن مدرکش میتونید همه جای دنیا تدریس کنید. (البته نه به صورت تضمینی و بعد از کسب تجربه. پس فقط به گرفتن مدرک فکر نکنید!)
در ایران دورههای مشابه زیادی برگزار میشه که اغلب به عنوان دورههای TTC معرفی میشن. اما هر موسسه معمولا دوره خودش رو داره و بیشتر برای پیدا کردن مدرسهای مستعده. اما CELTA متاسفانه به هیچ عنوان در ایران برگزار نمیشه و اونهایی که دوست دارن به صورت بینالمللی تدریس رو ادامه بدن، باید برای گرفتن این مدرک به کشورهای دیگه برن که خب یکی از معروف ترین جاها موسسهITI ترکیهست.
من هم بعد از چندین سال تدریس بلاخره به این مدرک نیاز پیدا کردم و بعد از درخواست دادن و مصاحبه آنلاین، پذیرفته شدم. تا اینجای کار سختی خاصی وجود نداره و حتی کسایی که سابقه تدریس ندارن هم میتونن برای این دوره اقدام کنن.
یک:
همونطور که شاید بدونین (شاید هم نه)، این دوره یک ماهه به شدت انرژی آدم رو میگیره. چون کلاسها از ساعت نه صبح شروع میشه و خیلی ماراتنوار ساعت سه و نیم تموم میشه.(البته دورههای قبلی تا ساعت پنج کلاس داشتن) و مجموعا بین کلاسها شاید فقط یه ساعت و نیم وقت استراحت داشته باشید. کلاس صبح رو خودشون درباره مهارتهای مختلف تدریس میکنن و از ساعت ده و نیم کارِ ما به عنوان مدرس شروع میشه و باید در چهل و پنج دقیقه به دانشآموزای واقعیِ موسسه تدریس کنیم. در دورهای که من شرکت کردم، هجده مدرس وجود داشت که مارو توی سه گروه شش نفره و سه سطح مختلف از دانش آموزا قرار دادن و هرروز سه نفرمون باید تدریس میکردیم که استاد اصلی دوره و بقیه اعضای گروه هم در کلاس حضور داشتن و هرروز با توجه به موضوعی که از ما خواسته میشد، کلاس و نحوه تدریس ما ارزیابی میشد. بعد از دو هفته سطوح و دانشآموزا عوض میشن ولی افراد گروه ثابت باقی میمونن.
بعد از تدریس، از ساعت یک تا دو وقت ناهاره که متاسفانه در همین حین هم باید ارزیابی کلاس خودمون رو تایپ شده تحویل و هم کارهای فردا رو انجام میدادیم. پس شاید فقط یه ربع برای ناهار فرصت باشه. در طول دوره هشت بار باید تدریس کنیم و در کنارش چهار تکلیف کتبی هم داریم که جزو سختترین بخشهای این دوره است.
روز دوم نوبت تدریس من بود که باید در سطحbeginner یه مبحث رو تدریس میکردم. بعد از چهارده سال تدریس (حدود دو سال گذشته) به شدت استرس داشتم چون باید پیشفرضهای خودم رو کنار میذاشتم و با توجه به اصول دوره تدریس میکردم. و البته سالها بود که با دانشآموزای این سطح کار نکرده بودم. شب قبلش حدود سه ساعت روی برنامه درسی کار کردم تا طبق استانداردهای کمبریج تدریس کنم. کار طاقتفرسایی بود و پیشنهاد میکنم از قبل آمادگی صددرصد داشته باشید.
از ساعت ۲ تا ۳:۳۰ هم با بقیه اعضای گروه، تدریس بقیه رو تحلیل میکنیم و نکات مثبت رو در قسمت بالای تخته و منفی رو پایین تخته مینویسیم. اَزمون خواسته شد که خارج از بحثِ رفاقت نقد کنیم و تعارف نداشته باشیم.
دو:
کلاسهای صبح که دربارشون حرف زدم شاید مفیدترین بخش این دوره باشه. چون جدا از کاغذبازیهای فراوون که توی بخش تدریس خودمون وجود داره، تنها توی این بخشه که به شخصه چیزی یاد میگیرم. موضوعات مختلفی رو هم شامل میشه مثل نحوه تدریس مهارتهای زبانی، آواشناسی، مدیریت کلاس و زمان و...
از تدریس دوم به بعد باید علاوه بر ارائه متریال برای تدریس، Lesson plan و Language analysis رو هم بنویسیم. چیزی که شاید آماده کردنشون حداقل ۵ ساعت زمان ببره. البته برای منی که آماده کردن مکتوبات آکادمیک کار سختیه و زود دوس دارم تموم شه. اما هستن بچههایی که بالای دوازده ساعت کار میکنن روی این برگهها. مشکلی که وجود داره اینه که شاید فکر کنید این آمادهسازیها در شرایط واقعی تدریس انجام شدنی نیست و درست هم فکر میکنین. ولی چیزی که توی این دوره مهمه، حرف گوش کردن و آکادمیک بودنه. پس بچه خوبی باشید و همه رو انجام بدید.
تدریس دوم و سوم جزو سخت ترینهاست. چون معیارهای سنجش فرق میکنه و دیگه از دید مدیریت کلاس ارزیابی نمیشید. پس باید خودتون رو آماده سختگیری کنید. البته بستگی به مدرس و سطح کلاستون هم داره اما معمولا معیارهای استانداردی دارن. برای باتجربهها شاید اینکار سخت تر باشه. چون اول باید پروسه unlearning رو انجام بدید. یعنی تصورات قبلی از تدریس رو کنار بذارید. اما خب از طرفی تجربه توی مدیریت کلاس خیلی کمکتون میکنه. نکته آخر هم اینکه جدا از هشت تدریس چهل و پنج دقیقهای، شاید وحشتناکترین بخش سلتا، اون چهارتا تکلیف کتبی باشه. پس کفشهای آهنی رو آماده کنید.
سه:
تکالیف کتبی یا همون چیزی که بهشassignment میگن، شاید وقتگیرترین بخشدوره سلتا باشه. برای همین چهارتا بیشتر نیستن و بعد از تحویل هرکدوم، از روزی که نتیجه ارزیابی رو بگیرید، اگر نیاز به اصلاح داشته باشه، سه روز وقت دارید تا مطالب رو تغییر بدید.
این تکالیف به ترتیب هم نیست. مثلن اولین چیزی که باید تحویل بدید، تکلیف شماره سه هست که باید توی اون، با توجه به ریدینگ و مشخصات یک کلاس فرضی که بهتون داده میشه، Lesson plan و تمرین مناسب طراحی کنید. همه تکالیف کتبی باید بین هفتصدوپنجاه تا هزار کلمه باشن و بهتون مثال و اصول ارزیابی هم داده میشه. اما باور کنید همین هزار کلمه آدم رو به مرز جنون میرسونه! چون باید خیلی از معیارهارو در نظر بگیرید. مثلا با توجه به تعداد زبانآموزا، سطح و زبان مادریشون، تمرینی رو طراحی کنید که توی مثال استفاده نشده و بیشترین کارایی رو داشته باشه.
برای تکلیف شماره سه، یعنی اولین تجربه نوشتنِ ما در سلتا، به شخصه بخش شروع نوشتن، یه ساعت زمان برد. یه ساعتی که خیره به لپتاپ فقط فکر میکردم چجوری باید شروع کنم. اما مجموعا پنج تا شیش ساعت فکر میکنم زمان استانداردی باشه. گرچه همونطور که گفتم برای خیلی از بچهها یه روز کامل زمان برد چون خیلی دوس داشتن دقیق باشه.
پینوشت: جلسه اول به ما گفتن که طبق نظرسنجی، میانگین خواب بین بچههای دوره سلتا، چیزی بین سه تا چهار ساعت در روزه. من سعی داشتم مبارزه کنم و به تنهایی این میانگین رو بالا نگه دارم. اما روز به روز این مقاومت داشت سخت تر میشد! و اینکه ما روزی دوتا تلفات داشتیم حداقل. یعنی بعد از هر تدریس یه گوشه میشَستن و یه ساعت گریه میکردن از فشار کار. پس بازم میگم، خودتون رو آماده کنید.
چهار:
تکلیف بعدی شماره دو یعنی (Language analysis) بود که توی این تکلیف باید دو نکته گرامری و دو نکته واژگانی رو تحلیل میکردیم. منظور از تحلیل یعنی بعد از گفتن از Context و Concept Checking Questionsباید از معنی، فرم و تلفظ اونا هم مینوشتیم و در نهایت مشکلات زبانآموزا رو هم پیشبینی میکردیم. البته تحلیلها و نکاتش خیلی فراتر از این حرفاست که توی بخش سلتا با نگاه کردن به فرمها میتونید جزئیات کار رو متوجه بشین.
بعد از تکلیف شماره دو، نوبت تکلیف شماره یک یعنی (تحلیل یک زبان آموز) بود. در ابتدای دوره از شما میخوان که یک زبان آموز رو انتخاب کنید و ازش مصاحبه بگیرین. حالا این مصاحبه یعنی چی؟ اگر مثل من در ابتدای دوره به زبانآموزای سطح beginner آموزش میدین، یعنی ازشون چند تا سوال ساده بپرسین که مثلا خودشون رو معرفی کنن یا از رشته تحصیلیشون بگن. از خانوادشون بپرسین و اینکه چرا زبان انگلیسی میخونن. توصیه من اینه که دانشآموزای متوسط رو انتخاب کنین. چون برای انجام دادن این تکلیف، باید ازشون غلطهای گرامری و تلفظی دربیارین. در برابر زبانآموزای قوی ممکنه به قحطی مشکل بخورین و کارِتون خیلی سخت میشه. و البته اگر زبانآموز خیلی ضعیف باشه به خاطر غلطهای زیاد، تحلیل شما هم طولانی خواهد بود! و اینکه حتما صداشون رو ضبط کنید چون این تکلیف تقریبا در هفته سوم تحویل داده میشه و ممکنه غلطهای اونا یادتون نمونه. نکته آخر درمورد این تکلیف هم اینه که سریعا زبانآموز مورد نظر رو انتخاب کنید. اونم در ابتدای دوره. چون مدرسای دیگه مثل گرگ، خوباشون رو جدا می کنن و شما میمونین و حوضتون!
و در نهایت تکلیف شماره چهار (بررسی نقاط ضعف و قوت خودتونه) که چیز خیلی مهمی نیست. یعنی تقریبا همه توش قبول میشن و تنها کاری که باید بکنین اینه که با توجه به فیدبکهای Tutor هایی که داشتین، خلاصهای از نقاط ضعف و قدرت خودتون رو بنویسید.
توجه: شما در طول دوره میتونین یکی از این تکالیف رو fail بشین. یعنی بعد از اینکه به شما گفتن تکلیف خودتون رو اصلاح کنین، اگر همچنان اصلاحیه مورد پسندشون نبود، شما ممکنه این تکلیف رو fail بشین. این به معنی رد شدن شما در دوره نیست اما میتونه توی روحیه تون تاثیر بذاره و باور کنید که داشتن روحیه بالا در طول دوره به شدت در نحوه عملکرد شما تاثیر میذاره. به این فکر نکنین که حتما Pass A بشین چون تقریبا دو درصد در کل دنیا به این هدف میرسن. گرفتن این رتبه معرکه ست اما کسب تجربه و آزمون و خطا کردن باور کنین که تاثیر بیشتری در آینده شغلی شما داره. پس سعی کنین در طول دوره در کنار کسب تجربه، لذت ببرین و تعامل کنین.
منفی یک:
حالا که تقریبا میدونین در دوره سلتا باید چیکار کنین، میخوایم یک بریم عقبتر. یعنی برای آماده شدن از لحاظ تئوری و عملی چه کارهایی باید بکنیم.
بعد از ثبت نام اولیه و مصاحبه، بهتون پیشنهاد میدن که کتاب Learning teaching رو برای آماده شدن بخونید. پیشنهادی که به شخصه خیلی جدی نگرفتم اما همون موقع کتاب رو خریدم. بعد از اینکه چند روز از جلسات دوره گذشت، نیاز دیدم که از لحاظTerminology خودم رو تقویت کنم. چرا؟ چون مثلا توی جلساتی که باید به بقیه معلمها فیدبک بدیم، نکات مختلفی رو توضیح میدادم و بعد میفهمیدم برای توضیحات من یه واژه وجود داره که کار رو خیلی راحت میکنه. این کلمات تخصصی نه فقط اینجا بلکه برای نوشتن lesson plan, language analysis و حتی self-evaluationخیلی به دردتون میخوره. حالا این واژهها از کجا میاد؟ اگر رشته 'Teaching' خوندین که خب کارتون راحته. منابع خودتون رو مرور کنید. اگر مثل من از تاریخ فارغالتحصیلیتون چندسالی گذشته و چیزی یادتون نمیاد، حتمن کتابی که گفتم رو بخونید.
این کتاب توی جلسات صبح یا همونinput session هم خیلی به درد میخوره. خیلی از اساتید تمرینهای سر کلاس رو از این کتاب میدن و اگر از قبل خونده باشید میتونید سر کلاس خوب نظرشون رو جلب کنید. البته اگر ساعت نُه صبح حال حرف زدن داشته باشید!
نکته مهم بعدی که برای من خیلی سخت بود، پایین آوردن میزان صحبتم سر کلاس به عنوان معلم، یا همون TTT بود. معمولا سر کلاس معلمی که خیلی فعالیت داشته باشه، با بچهها زیاد حرف بزنه و شوخی کنه و توضیح زیاد بده، معلم خوبی تلقی میشه.اما اگر با این تصور وارد دوره سلتا بشین، به شدت سرخورده خواهید شد.به خصوص اگر قبلا به بچههای سطح متوسط به بالا درس داده باشید. چون در طول دوره سلتا، با توجه به گروه بندیتون، در چند سطح به بزرگسالان درس میدین. سطحbeginner elementary, pre-intermediate و یا intermediate. اگر مثل من همون ابتدای کار به بچههای مبتدی بخورید، باید دنده معکوس بزنید و توضیحات سر کلاس رو به زبان بدن کاهش بدین. چون توی تدریس اول تا سوم روی این موضوع تاکید دارن که معلم توضیح زیادی نده. البته اگر به سطح متوسط هم درس بدین خیلی فرقی نداره. چون دانشآموزا معمولن دانش زبانی بالایی ندارن و توجه کنید که زبان مادری متفاوتشون یعنی توضیحات فقط به زبان انگلیسی.
آخر:
و سرانجام بعد از طی کردن یک ماه نفسگیر، دوره سلتا هم برای من تموم شد. نکات خوب زیاد داشت و البته نکات منفی قابل توجه هم چندتایی بود. این نکته انتهایی هم برای جمع بندی این دورهست:
مثبت:
۱. اگر تجربه زیادی در تدریس ندارید، این دوره برای شما ساخته شده. یعنی میتونید بهترین استفاده رو ازش ببرید. هم اعتماد به نفس تدریس رو به شدت تقویت میکنید، هم کلی نکات ریز و درشت برای رسیدن به روش مورد علاقهتون رو آموزش میبینید.
۲. اگر تجربه تدریس دارید، این دوره میتونه یه جورایی براتون شکل آزمون و خطا داشته باشه. مثلا روشهای شخصیتون رو امتحان کنید و نتیجهش رو ببینید. ولی اینکارارو توی تدریس اول و یا نهایت دوم انجام بدید چون ارزیابی خیلی سختی نداره.
۳. محیط بینالمللی دوره خیلی بهتون کمک میکنه تا تدریس به افرادی که باهاشون زبان مادری یکسانی ندارید رو هم انجام بدید. همه زبانآموزا واقعا زبانآموزن و مثل دورههای TTC ایران به بقیه معلما درس نمیدین.
۴. خلاصه نکات مثبت اینکه چه تجربه تدریس داشته باشید، چه نداشته باشید، این دوره خیلی به شکلگیری آینده شغلیتون کمک میکنه.
منفی:
۱.مثل هر دوره دیگهای، سلتا هم بدون نکته منفی نیست. یکی از چیزهایی که به شخصه اذیتم کرد، تکالیف گاها بیمورد و وقتگیر بود. نتیجه اصلی باید نحوه تدریس یک مدرس باشه، اما روی این جزئیات هم زیاد تاکید میشد که به نظرم بیمورد بود.
۲.سعی کنید توی تدریستون خلاقیت داشته باشید. حتی شده بیش از حد و حتی به غلط! مثلا یکی از مدرسها جعبههای کوچیک درست میکرد، زیر صندلی بچهها از دو ساعت قبل از کلاس جوابارو میچسبوند و خیلی کارای دیگه که برای تدریس به بزرگسال به نظرم زیادی بود اما فیدبکهای خوبی میگرفت. اگر برعکس من، حوصله اینکارارو دارید، انجامش بدید.
۳.همه اساتید یه جور نیستن. بعضیا خیلی کمکتون میکنن، بعضیا هم شمارو به خدا واگذار میکنن! باید شانس داشته باشید.
۴.خلاصه اینکه اگر یک تدریس یا تکلیفی رو fail شدید، اصلن نگران نباشید. خیلی کم پیش میاد که بعد از مصاحبه و پرداخت پول کسی مدرک رو نتونه بگیره. مگر اینکه هیچ تلاشی نکنه. پس فقط روی کارِتون تمرکز کنید و سعی کنید به شکل اغراق شدهای اونو توی چششون فرو کنید!
برای اطلاعات بیشتر میتونین به پیج اینستاگرام من asaranali_english مراجعه کنید. به زودی قراره تمام جزوهها و تکالیف آماده رو توی سایتمون (که داره راه اندازی میشه!) بذاریم و به راحتی و با آمادگی کامل، یکی از معتبرترین مدارک تدریس در دنیا رو کسب کنید!