بعضی از کتابها رو شاید خیلی جاها دیده باشیم. توی خیلی از لیستهای کتابهای برتر، نظرسنجیهای مختلف و حتی بهترین کتابهای شخصی. اما شاید به همین دلیل، یعنی زیاد دیده شدن، اونا رو نخونده باشیم. یعنی اینقدر خلاصه داستان و نقد و نظر ازش خوندیم که فکر میکنیم تمام داستان رو بلدیم. رمان 'همسایهها' برای من چنین داستانی داشت.
خیلی وقت بود که دوست داشتم این کتاب از احمد محمود رو بخونم اما هربار نمیشد. توی ایام قرنطینه، که البته دیگه قرنطینهای وجود نداره و من خود خواسته دارم ادامه میدم، قصد کردم که حتمن بخونمش. اما دلیل اصلی دیدنِ اتفاقی نسخه صوتی در اپلیکیشن نوار بود. تعجب کردم چون کتاب سالهاست نسخه اصلی نداره و به صورت اُفست چاپ میشه. سانسور هم زیاد داره. برای همین با نسخه اصلی تطبیق دادم و دیدم هیچ حذفیاتی نداره. و بدین گونه سفر من به دنیای همسایهها آغاز شد.
داستان از زبان نوجوانی به اسم خالد گفته میشه که توی خونهای که هر اتاق متعلق به خانوادهای ست در اهواز زندگی میکنه. داستان در دوران ملی شدن صنعت نفت اتفاق میوفته. دورانی که شروع تشکیل حزب توده و اختلاف حکومت با اونهاست.
اینم بگم که:
•داستان رو بیشتر از هرچیزی نقد سیستم، چه حاکم و چه مغلوب دیدم. توی داستان خالد مثل یک نظارهگر از اختلاف بین اندیشه کمونیسم و سیستم حکومتی میگه و از جایی خودش هم به اولی میپیونده. البته بیشتر شاید نقد حکومت اون دوران باشه به دلیل گرایش خودِ نویسنده. اما انتهای داستان شاید جور دیگهای این رو نشون بده. و همونطور که بعدها خود نویسنده گفت، شخصیتهارو 'درگیر بازی سیاست' میبینیم.
•احمد محمود (که البته اسم اصلیش احمد اعطاست) متولد اهواز بود. در خیلی از کتابهاش گویش جنوبی هم به چشم میخوره. به خصوص توی همین کتاب همسایهها.
•داستانهای معروف دیگهای هم داره از جمله داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه و درخت انجیر معابد.
•جزو نویسندههایی بود که هم قبل از انقلاب مغضوب بود هم بعد از انقلاب.
•کتاب رو انتشارات امیرکبیر چاپ کرد که تا سال ۶۰ چندین بار تجدید چاپ شد اما بعد به خاطر صحنههای جنسی توقیف شد. نکتهای که شاید فقط ۱۰ درصد کتاب رو شامل بشه.
•این کتاب رو از دست ندید. شاید طولانی به نظر بیاد اما با اون زندگی خواهید کرد.