همیشه توی سن 20 سالگی به این موضوع فکر می کردم که یعنی میشه یه روزی برسه که به جای کار برای یه شرکت یا یه نفر دیگه خودم بتونم کسب و کاری که دوست دارم رو راه بندازم و به قول معروف کارمند خودم و کارفرمای خودم باشم!؟!؟
خیلی از دوستام یا حتی بعضی از اعضای خانواده ام هم نسبت به این رویای من جبهه می گرفتن و با ترس بهم می گفتن: «فکر کردی به همین راحتیه؟ باید کلی سرمایه داشته باشی، تازه اگه یه جایی پات بلغزه با سر می خوری زمین و همه چی نابود میشه!» گاهی اوقات با شنیدن چنین حرفایی با خودم می گفتم شاید هم این طور باشه، شاید راه اندازی یک کسب و کار ریسک بزرگی باشه.
دانشگاه رو که تموم کردم، با مدرک مدیریت بازرگانی با کلی پارتی بازی تونستم برم توی یه شرکت بازرگانی استخدام بشم. حداقل خوشحال بودم که جایی می خوام کار کنم که به رشته و مدرکم مربوطه. اما این خوشحالی خیلی طول نکشید. ماه های اول همه چیز خوب بود اما کم کم خسته شدم، البته این خستگی طبیعی بود، من آدمی نبودم که بتونم برای یه شخص یا شرکت دیگه کار کنم! به خاطر همین هم استعفا دادم و از اون شرکت اومدم بیرون.
هیچ وقت یادم نمیره اون روز که اومدم خونه و به مامان و بابام گفتم که دیگه نمیرم سر این کار، چقدر تعجب کردن و کلی حرف بارم کردن که مگه میشه، پس می خوای چیکار کنی؟ اما من بعد از سال ها و توی 26 سالگی، هنوز هم روی حرف خودم بودم و می خواستم برای خودم کار کنم. تقریبا بعد از این که استعفا دادم هر روز فکر می کردم، کلی توی اینترنت سرچ می کردم تا بفهمم دقیقا باید چیکار کنم. یه چیزایی هم دستگیرم شده بود اما نه خیلی.
یه شب که تقریبا از گشتن و تحقیق کردن خسته شده بودم، تلفنم زنگ خورد، با دیدن شماره دوست صمیمیم خوشحال شدم. کلی باهم حرف زدم و آخرش هم من و رو دعوت کرد که فردا شب شام و باهم بخوریم. خیلی خوشحل شدم چون گفت یکی دوتا از دوستای خودش هم هستن. از اونجایی می دونستم این دوستاش یکی از کارآفرینای موفق کشور هستن، بیشتر انگیزه پیدا کردم که حتما فردا شب برای شام برم.
فردای اون روز با شوق و ذوق بیشتری از خواب بیدار شدم. یه جور حس خوب داشتم که انگار دارم به هدفم نزدیک میشم. شب شد، با جعبه بزرگ شکلات زنگ خونه دوستم و زدم و رفتم بالا. وقتی دیدم اون دو نفر دوستاش هم زودتر اومدن یه جور دیگه خوشحال شدم. با خودم گفتم: « قطعا با تجربه ای که دارن کمک بزرگی میتونن بهم بکنن.»
نشسیتیم و تقریبا صحبتمون گل انداخته بود. من هم شروع کردم و از رویای همیشگیم گفتم این که یه مقداری پول توی این چند سال پس انداز کردم و استعداد خوبی توی تولید کیف پول های پارچه ای کوچک دارم، حتی یه مدت هم توی دوران دبیرستان با یکی از دوستام از این جور چیزا درست می کردیم اما دیگه کنکور و درس اجازه نداد ادامه بدیم؛ بعد هم دیگه درس و دانشگاه و یه مدت کوتاهی کار توی یه شرکت بازرگانی.
بعد از این که حرفام و خوب گوش کردن، اولین چیزی که بهم گفتن این بود: «تو باید یاد بگیری که چطور توی بازار کار بمونی، وارد شدن شاید راحت باشه اما باید دانش و مهارت این رو کسب کنی که بتونی از موانع سر راهت بگذری و بعد از یه مدت با شکست و تعطیلی کسب و کارت مواجه نشی.»
خیلی تعجب کردم از این که چطور دانش لازمش رو کسب کنم پرسیدم. اونا هم من رو با یه موسسه آموزشی معتبر آشنا کردن بهم گفتن که میونی توی دوره MBA شرکت کنی، آدرس سایتشون رو بهم دادن. وقتی به خونه برگشتم وارد سایتشون شدم؛ موسسه آموزش عالی آزاد فن پردازان. خیلی تعجب کردم که یه موسسه آموزشی تقریبا تمام دوره هایی که میتونه شما رو به سمت راه اندازی یه کسب و کار هدایت کنه رو داره. با خوشحالی دوره آموزش MBA رو سرچ کردم و همون لحظه ثبت نام کردم.
تقریبا از اون روز زندگیم تغییر کرد. الان که دارم این چیزارو براتون تعریف می کنم یه جوون سی ساله ام که تونستم یه کارگاه کوچیک تولید کیف پول پارچه ای راه اندازی کنم، یه دفتر کوچیک هم کنارش راه انداختم که خودم اونجا تمام کارهای اداریش رو انجام میدم، از حساب و کتاب گرفته تا خرید و گرفتن انواع مجوزها و غیره. از همون روزی که توی دوره MBA موسسه آموزش عالی آزاد فن پردازان شرکت کردم، زندگیم تغییر کرد. مهارت ها و توانایی هام لازم در حوزه کسب و کار و کسب کردم.
اما تموم ماجرا نبود، با ثبت نام توی این دوره تونستم گواهینامه MBA که مورد تایید وزارت، علوم تحقیقات و فناوری است رو بگیرم. این مورد توی این راه خیلی بهم کمک کرد. حتی گرفتن این مدرک باعث شد که به فکر کار در خارج کشور هم بیافتم. با خودم فکر کردم که میتونم برای تحصیل یا کار به یه کشور دیگه مثل کانادا برم! شاید شما هم تعجب کنید که چطور ممکن است؟ منم خودم اولش که فهمیدم با شرکت توی این دوره و گرفتن مدرک MBA موسسه آموزش عالی آزاد فن پردازان میتونم به فکر تحصیل و کار توی یه کشور پیشرفته ای مثل کانادا بیافتم خیلی تعجب کردم و تقریبا ذوق زده شدم، چون گواهینامه ای که توسط این موسسه به دانش پذیرا داده میشه دارای تاییدیه سازمان ارزیابی جهانی WES کاناداست و این خودش یه پل به سمت پیشرفت های بیشتر و بزرگ تر. خوشحالم که به هدفم رسیدم اما خوشحال ترم چون دیگه داشتن یه کسب و کار رویای من نیست!