علی اصغر صدیقی
علی اصغر صدیقی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

هنر رد شدن از مسایل بی اهمیت که ندارم...

عجب جایی شده ویرگول یه نفرش به صد تا فالور ایسنتاگرام می ارزه.دیروز پستی زدم از اتفاقی که باعث شد یه کم خنده دار هم بنظر برسه.پارک ماشین در پیاده رو که باعث شد به سادگی شلوارم پاره بشه و ...
از دیروز با خودم کلنجار میرفتم که چه جوری تلافی کنم؟

چه جوری حال طرف رو بگیرم؟ میدونم قانون اونقدر بی خاصیت و لف لفی و دست و پا گیر هست که اولا هزینه پیگیر یرو بشدت بالا میبره.باید برم ایستگاه پلیس و گزارش دیشب رو ببرم دادگاه و تمبر باطل کنم و ارجاع به حل اختلاف و...بیشتر از هزینه شلوار و روفو باید وقت و زمان رو هم بزارم

مورد بعدی خانم نامحترم حتی یه عذرخواهی ساده هم نکرد قبول هم نکرد ماشینش رو تو محل عبور عابر پیاده پارک کرده و بخاطر ایشون من ضرر کردم..

بگذریم این نشخوار ذهنی از دیشب حالم رو گرفته بود تا امروز ظهر.تا الان.من چی دادم چی گرفتم؟شلوارم به فنا رفت اعصابم خورد شد.چیز خاصی هم دستگیرم نشد.کلی فکر انتقام تو سرم چرخید.کاش یاد میگرفتم برای هر مساله ای اندازه ی خودش فضا باز کنم.کاش بلد بودم این مساله رو به اندازه ی خودش بهش اهمیت بدم.کاش میتونستم بفهمم که جواب هر های و هوووی ندم...کاش میتونستم راحت تر حلش کنم زودتر از زیر فشارش دربیام...

زندگی پر از هست از ان مسایل کوچک تنش زا پر هست از این موارد به ظاهر ساده.دوست دارم یاد بگیرم چه جوری میتونم این طور وقتها سریعتر و راحت تر مساله رو حل کنم.
اینکه ماشینی تو پیاده رو سد معبر کنه رو من انتخاب نکردم.اینکه از وسط دو تا ماشین بخوام عبور کنم انتخاب من بود.اینکه اون ماشین شلوارم رو جر بده هم من انتخاب نکردم.ولی عکس العمل رو من انتخاب کردم.جوش زدن و اعصاب خوردی رو من انتخاب کردم....

هنر ظریف بی‌ خیالیحل مساله
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید