امیرحسین شعبانی نژاد
امیرحسین شعبانی نژاد
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

ریتم‌های تکراری زندگی - ریتم‌های تکراری زندگی چیست؟

یکی از چیزهایی که از کودکی برایم آزار دهنده بود ریتم تکراری زندگی آدمها بود. اینکه احساس می‌کردم انگار برخی از آدمها بدون هیچ هدفی فقط هر روز یک ریتم تکراری را در زندگی تجربه می‌کنند و وقتی با آنها صحبت می‌کردم، می‌توانستم این ریتم تکراری را لمس کنم. و همیشه به دنبال این بودم که این ریتم تکراری را حداقل از زندگی خودم حذف کنم.

شناسایی ریتم‌های تکراری زندگی من

همیشه سعی می‌کردم ریتم‌های تکراری زندگی‌ام را که شاید متوجه بسیاری از آنها نبودم را، زیر نظر بگیرم و سعی کنم تا تغییراتی در آنها ایجاد کنم.
البته در بسیاری از موارد موفق و در بسیاری از موارد هم ناموفق بودم و عملا کار خاصی از دستم بر نمی‌آمد. مثلا من می‌توانستم ریتم تکراری استفاده روزانه ۲ ساعت از کامپیوتر منزل را تغییر دهم و به دنبال اتفاقات تازه باشم اما نمی‌توانستم قانون ریتم تکراری مدرسه از ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبح را تغییر دهم.

یکی از این تغییر ریتم‌ها این بود که در سالهای دبیرستان، خیلی دوست داشتم که کار کردن را تجربه کنم و همزمان درس بخوانم. نمیدانم چرا اما دوست داشتم این حس را تجربه کنم. فکر میکنم اول دبیرستان بودم که با یک وبلاگ و وقت گذاشتن برای نوشتن در آن و بازدیدکنندگان اندک آن شروع کردم و از اینکار حس خوبی داشتم. بعد از گذشت مدتی حتی این موضوع آنقدر برایم جدی و جذاب شده بود که سعی میکردم همیشه به نوعی خودم را همزمان با مدرسه سرگرم نگه دارم و حتی برای مدت کوتاهی تجربه کار از راه دور همزمان با مدرسه را با یک شرکت بزرگ داشتم و چیزهایی زیادی آموختم.
البته که در بسیاری از موارد خانواده‌ها تاثیر به سزایی در تعیین سرنوشت فرزندانشان دارند و گاه با همراهی می‌توانند باعث ایجاد حس رضایت در فرزند شوند و گاه برعکس. خدا را شکر خانواده من تا حد بسیار زیادی جزو دسته اول بودند وگرنه شاید هیچوقت تجربه کار کردن همزمان با مدرسه برای من اتفاق نمی‌افتاد و باید با آغاز دانشگاه، از ۰ شروع می‌کردم.

ریتم‌های تکراری، عضوی همیشگی از زندگی ما


به عقیده من، همیشه این ریتم‌های تکراری در زندگی همه ما آدمها وجود دارد اما در بسیاری از موارد دیده‌ایم که آدمهایی با تغییر ساختار این ریتمها جان تازه‌ای به زندگی بخشیده‌اند.
شاید اگر ادیسون به دنبال تغییر ریتم تکراری خاموش زندگی‌اش نبود، نورش جهان را روشن نمی‌کرد.
شاید اگر استیو جابز به دنبال تغییر ریتم تکراری موبایلهای معمولی نبود، هیچگاه آیفون تحولی در عرصه تکنولوژی اسمارت فون‌ها ایجاد نمی‌کرد.

از این شایدها در زندگی ما کم نیست. بسیاری از آدم‌ها از این تغییر ریتم‌ها برای موفقیتشان استفاده کرده‌اند و به نتایج خوبی هم رسیده‌اند.

هیچوقت فراموش نمیکنم که زمانی که احساس می‌کردم به هر خواننده ایرانی که گوش میکنم بعد از چند آهنگ انگار به آهنگ اول برگشته‌ام و از یک جایی به بعد ریتم‌ها تکراری است، صداها تکراری است و همه از یکدیگر تقلید می‌کنند، در همین حال شخصی را پیدا کردم که این ریتم همیشگی را تغییر داده بود و نکته جذابش برای من همین تکراری نبودن ریتم آهنگهایش بود.
او نمودار پیشرفت عجیبی در طی زمانی کوتاه نسبت به دیگران را طی کرد و به موفقیت‌های بزرگی دست یافت.

یا زمانی که احساس می‌کردم ریتم آموزشی آموزشگاههای مختلف تکراری است و انگار یک چیز جدیدی لازم داشتم که بتوانم با سرعت زیادتری آموزش ببینم و در عین حال استفاده بهتری ببرم، یک استاد بسیار ارزشمند را دیدم که به خوبی این ریتم را تغییر داده بود و آموزشهای آنلاین ارزشمندی را ارائه کرده بود.
فکر میکنم بزرگترین موفقیت این استاد بزرگ این بود که، همین آموزشهای آنلاین و مطالب آنها باعث ایجاد تغییراتی بزرگ در زندگی من و خیلی‌های دیگر شد و درسهای بزرگی به ما آموخت.

من اعتقاد دارم همه‌ی ما اگر کمی به اطرافمان دقت کنیم، متوجه حضور بسیاری از این ریتم‌های تکراری در زندگی‌هایمان می‌شویم. قطعا اگر از انجام کاری لذت نمی‌بریم یعنی دچار یک ریتم تکراری اجباری شده‌ایم و حالا زمان تغییر است. اما چگونه؟

نظر شما درباره این ریتم‌های زندگی و راهکارهای مبارزه با آنها چیست؟

من تقریبا از سال 1390 وارد دنیای کامپیوتر و برنامه نویسی شدم و حدود 5 سال نویسنده در حوزه تکنولوژی بودم و تدریس رو به تازگی شروع کردم و در حال حاضر یکی از اعضای تیم فنی شرکت بین المللی ناپرولیتی هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید