تاریخ 26 فروردین 1404
سخنران: حجتالاسلام نوید بیرانوند
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، و الصلوة و السلام على خير خلقه و أشرف بريّته، سيد الأولين و الآخرين و حبيب إله العالمين، مولانا أبي القاسم محمد (صلوات حضار: اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين، و لعنة الله على أعدائهم أجمعين. و كن اللهم لوليك الحجة ابن الحسن صلواتك عليه و على آبائه. في هذه الساعة و في كل ساعة. وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلاً.
ان شاء الله که این مجلس و محفل مورد رضایت حضرت ولی عصر، مولایمان و آقایمان ارواحنا له الفدا و عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار بگیرد. هر جور که ایشان دوست دارند و میپسندند این مجلس از آب در بیاید. چه شلوغ باشد، چه خلوت باشد، چه با شور باشد، بیشور باشد. هر جور که خودشان میخواهند. فرمود: من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد. آنچه که او میخواهد ارزشمند است. خدا رحمت بکند مرحوم آیة الله حاج آقا مرتضی تهرانی را! میفرمود: اگر میخواهید ریا بکنید، برای خدا ریا بکنید. گاهی اوقات نماز میخواهید بخوانید در ذهن انسان میآید که این میبیند، او میبیند، یک جوری طولانیش بکنم، قشنگ بخوانم. میفرمود فکر کن که، فکر کن! این را تصویر کنید که یک شخصی که خدا باشد رو به روی تو ایستاده و دارد میبیند. فکر کن امام عصر علیه السلام ایستاده و دارد نماز تو را میبیند و میخواهد تو را تشویق بکند. آن موقع چه طور نماز میخوانی؟ همان طور نماز بخوان!
برای امام زمان ریا بکن. این دیگر اسمش ریا نیست! برای اینکه من و شما بفهمیم اینطور میفرمایند. حالا این جلسه هم شرط اولش اخلاص است. هر جلسه و محفلی میگیریم و میگیرید رفقا، شرط اولی که باید رعایت بشود اخلاص است. اگر اخلاص بود در جلسه، این جلسه ماندگار میشود، پر برکت میشود. هم برای قیامت مان میماند هم در دنیایمان پر برکت میشود اگر اخلاص بود. ولی اگر اخلاص وجود نداشت هر چه شما تلاش بکنید، بهترین منبری، بهترین روضه خوان و مدّاح، شلوغترین جلسه، وزر و وبال میشود. و فهم این اخلاص خودش یک کار سختی است. فرمود مثل یک مورچهای که روی سنگی در دل شب دارد روی سنگی راه میرود، چه طور نمیتوانی ببینیش، اخلاص این طور است، نمیشود فهمید. خیلی سخت است، خیلی انسان باید دقت بکند.
من نمیخواستم راجع به این صحبت بکنم ولی یک تکه عرض بکنم از مرحوم آیة الله آقا سید محمد تقی خوانساری رضوان الله تعالی عليه. شاید اسم ایشان را شنیده باشید. معروف است ایشان به آن نماز بارانی که در قم خواندند. نماز باران خواندند، هیج کدام از علما این کار را نکردند، ایشان این کار را کرد. گفت من خودم را فدا میکنم، توسل کرد به صدیقه کبری سلام الله علیها، رفت نماز باران خواند در قم، یک باران مفصلی آمد. خیلی انسان شریف، بزرگوار، عالم [بود.]. ایشان یک وقت در ایام جوانیشان با مرحوم امام، مرحوم آیة الله شیخ عباس تهرانی در نجف اینها یک وقتی یک بازاری اینها را دعوت گرفته بود که شب تشریف بیاورید منزل ما، شام در خدمتتان باشیم. آنها شب رفتند آنجا، شام خوردند و خواستند استراحت کنند آخر شب. استراحت کردند و دو سه ساعت بعد مثلا یک ساعت قبل از اذان صبح دیدم تک تک این بزرگواران بلند شدند برای نماز شب و تهجد و اینها. دیدند مرحوم آیت الله خوانساری بلند نشد. مرحوم امام، مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی، بزرگان دیگری که بودند، مشغول نماز بودند. آقا ایشان بلند نشد. اذان صبح را گفتند ایشان بلند نشد. نماز داشت قضا میشد، ده دقیقه مانده بود به طلوع آفتاب، دیدند مرحوم آیت الله خوانساری بلند شد یک وضوئی گرفت، نمازش را خواند، دوباره رفت زیر پتو و آن رخت خوابی که داشت. بعد از ایشان پرسیدند آقا شما چرا این کار را کردید؟ چرا بلند نشدید؟ شما هر شب برای نماز شب مقیّدید که بلند بشوید. ایشان فرموده بود که من آن موقع که میخواستم بلند بشوم برای نماز شب، دیدم این دوستان و علما و رفقا و اینها بلند شدهاند همه. پیش خودم گفتم من میخواهم بلند بشوم نماز شب بخوانم و این در ذهنم است، ته ذهنم که این رفقا و این علما بگویند ایشان هم اهل دل است، ایشان هم اهل نماز شب است. همین ده درصد این در ذهنم بود. دیدم اخلاص ندارم. بیدار هم بودم، نه اینکه چرت زده باشم بخوابم. دیدم اخلاص ندارم، بلند نشدم. حالا این مفسده دارد، شما حالا هر وقت خواستید نماز واجبتان را هم بخوانید، نماز صبح، آقا من احساس میکنم اخلاص ندارم لذا نماز را نمیخوانم. نه؛ آن که برای ما نیست. میخواهم اخلاص را عرض کنم که چه قدر فهمش دشوار است و سخت است. این جلسهای که شما گرفتید، آنها که جلسه را گرفتهاند، آنها که جلسه را تشریف میآورند، این در ذهنشان باشد که این اخلاص باید رعایت بشود. همهاش برای خدا باشد، ان شاء الله. ان شاء ال
له که این جلسه و محفل مورد رضایت حق تعالی و ولی مطلقش حضرت ولی عصر علیه السلام باشد، سه صلوات دیگر هدیه بفرمائید. (صلوات حضار: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
در یک حدیثی از پیامبر اکرم نقل شده که علمای ما در آثار نوشتاریشان وقتی راجع به استعداد و استعدادشناسی میخواهند صحبت بکنند، این حدیث را در آن مقام بیان میکنند؛ که استعدادهای افراد مختلف است و انسانها باید دنبال استعدادشان بروند، استعداد را کشف بکنند. استعداد یک کلمهای است که در مقابل علاقه معمولا استفاده میشود. دوگانهی علاقه و استعداد مخصوصا کسانی که در فضای علمی هستند و دغدغههای ایمانی دارند، خیلی برایشان به وجود میآید. که من دنبال علاقهام بروم یا به دنبال آن چیزی که درش مستعد هستم. در این زمینه این حدیث از پیامبر اکرم ارواحنا له الفدا نقل شده که حضرت فرمودند: «الناس معادن كمعادن ذهب و الفضّة». مردم معدنهای مختلف هستند مثل معادن مختلفی که در عالم وجود هست، در کرهی زمین هست؛ معدن طلا، معدن نقره. البته به قول طلبهها این کاف که اینجا فرموده کمعادن ذهب و الفضّة این مثال است. صرف مثال است. اصطلاحا میشود القای خصوصیت کرد. معدن طلا و معدن نقره فقط موضوعیت ندارد. بعضی از معادن، معادن مثلا گچ هست، معدن عرض میکنم که مس هست، روی هست. به قول آن شخص، همسر پیامبر اکرم که گفته بود که: «علي ذهب و الناس كلّهم سفال» علی علیه السلام طلاست در این عالم وجود مردم سفالند، مردم گل ناچیزی در مقابل علی علیه السلام هستند. عایشه این را گفته بود راجع به امیرالمؤمنين صلوة الله عليه. حدیث میفرماید مردم معدنهای مختلفند، یعنی استعدادهای مختلفی دارند. «الناس معادن كمعادن ذهب و الفضّة» آن که از جهت استعدادی آن طلای ۲۴ عیار را دارد، طلای ۲۴ عیار در استعداد یعنی هر چه از معنویات و کمالات باشد، به راحتی و با سرعت میتواند دریافت بکند. آن شخص شخصی نیست جز وجود مقدس امام معصوم علیه السلام. اینکه شما میبینید حرمهای اهل بیت علیهم السلام مثلا گنبدهای طلایی دارد یا درون حرم ضریح طلاکوب هست، شاید یکی از دلایلش این باشد که میخواهد بگوید آن کس که آنجا دفن شده یا به خاک سپرده شده جسم مبارکش، این استعداد وجودیش استعداد طلا بوده. این طلا بوده که اینجا آرمیده و دفن شده. «الناس معادن كمعادن ذهب و الفضّة» مردم استعدادهای مختلف دارند. یکی مثل پیامبر اکرم استعداد در حد اعلی، بقیه دیگر به قول حدیث: الأسفل فالأسفل. همینطور پائینتر میایند. یک کسی استعدادش، استعداد نقرهست، آن هم ارزشمند است. اصحاب پیامیر اکرم بعضا اینطور بودند، اصحاب اهل بیت علیهم السلام اینطور بودند. حالا روز و سالگرد وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام و حمزه سیدالشهدا علیهما السلام هم هست. این نکته را عرض بکنم، این بزرگواران اینطور بودند. اگر کسی بخواهد این استعدادش را بالا ببرد. استعداد را دارد انسان، هر انسانی استعداد دارد برای رسیدن به خدا و دریافت کمالات. استعداد اگر بخواهد بالا برود و نزدیک بشود به آن استعداد طلایی، به آن استعداد معنویای که امام معصوم و حجت مطلق دارد، راهی جز این ندارد که خودش را متصل بکند به آن استعداد عالی. خودش را باید متصل بکند، دستش را در دست آن بگذارد. صرف مجالست رفقا، صرف موأنست و نشست و برخاست با دیگران تاثیرگذار است. در انتخاب رفیق خیلی باید دقت کرد. اصلا این را نمیشود منکر شد، به تجربه نمیشود منکر شد که رفیق در خلق، خو، فکر، کار، رفتار انسان در همه چیز انسان تاثیر میگذارد، آن کسی که با او نشست و برخاست داری. به قول سعدی میگفت:«گِلی خوشبوی در حمّام روزی، رسید از دست محبوبی به دستم. بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلآویز تو مستم، ولیکن مدتی با گل نشستم... کمال همنشین در من اثر کرد، وگرنه من همان خاکم که هستم» کمال همنشین. لذا فرمودند رفیق اگر میخواهید انتخاب کنید یک کسی را انتخاب کنید که میبینیدش یاد خدا بیافتید. دیگر این اهل معنویت است، اهل خداست. نه رفیقی که تا میبینیدش بگوید که مثلا برویم یک قهوهخانهای یک گعدهای داشته باشیم، یک قلیانی بکشیم. یا برویم فلان جا مثلا یک سیگاری بکشیم. این رفیق بدون اینکه متوجه بشوی تو را از مسیر خارج میکند. لذا فرمود رفیق این جوری که ببینیدش یاد خدا بیافتی، حرف زدنش به علم تو اضافه بکند، کارش تو را عرض میکنم متمایل به آخرت بکند، این رفیق خیلی کم پیدا میشود اما ارزش دارد بگردی. رفیق انقدر تاثیر دارد! حالا در این عالم وجود اگر کسی بخواهد رشد بکند (که تمام همّ و غم انسان همین رشد کردن باید باشد)، اگر میخواهد رشد بکند چارهای ندارد جز اینکه با آن کسی که تمام مراتب رشد را رفته با او مجالست داشته باشد. میشود مجالست داشت با حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا؟ مجالست با او داشته باشد. حالا عرض میکنم مجالست با امام زمان علیه السلام چه طور میشود. باید با او
مجالست داشت!
امام حسن علیه السلام در یک تعبیری میگویند حضرت هم منتظر است. منتظر است یعنی چه؟ یک تعبیرش این است که در این ایام غیبت حضرت منتظر من و شماست. هر کدام از ما دست به سوی او دراز بکنیم، به سمت او قدم برداریم، او هزار قدم به سمت ما میآید. او هم به سوی ما دسا دراز میکند، دست ما را میگیرد. منتها «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» کسانی که جهاد در راه ما بکنند. جهاد یعنی تلاش و کوشش شبانه روزی داشته باشی در راه اهل بیت علیهم السلام. «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، جهاد بکنی، مجاهد باشی، این هدایت اتفاق میافتد. و این استعداد بروز و ظهور پیدا میکند، تجلی پیدا میکند، استعداد به سمت طلا شدن میرود. خدا رحمت کند آیة الله آقا شیخ محمد تقی بافقی را رضوان الله تعالی عليه، این مجالست را میخواهم بگدیم، این انس را میخواهم بگویم که انس با حضرت ولی عصر علیه السلام در شدائد و سختیها و بلاها چه قدر انسان را نجات میتواند بدهد. مرحوم آیة الله آقا شیخ محمد تقی بافقی که در حرم حضرت معصومه [سلام الله علیها] در مسجد بالاسر آنجا دفن هستند (یک قبر کوچک مربعی آنجا یابود گذاشتهاند برای ایشان)، خب ایشان در قم مقیم بودند و در حرم حضرت معصومه علیها السلام بودند. یک وقت رضا خان، عمهی رضا خان برای زیارت میخواهد مشرّف بشود به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها با یک وضع نا به هنجاری از جهت حجاب و عفاف. میخواهد وارد حرم بشود، مرحوم آية الله بافقی اجازه نمیدهد. میگوید من نمیتوانم. اینجا کسی دفن شده، حرم کسیست که مظهر حجاب و عفاف و حیاست. بیعفّتی و بیحیایی و بیحجابی در این حرم مردود است. این خانم هم تلگراف میزند به برادر زادهاش رضا خان و میگوید که یک چنین داستانی اینجا پیش آمده. رضا خان ملعوم هم قشون کشی میکند از تهران به سمت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، میآید وارد حرم میشود، همین که مرحوم آیة الله بافقی را میبیند، این پیرمردِ شیخِ عارفِ فقیهِ بزرگوار، جلوی همهی مردم او را کتک میزند، همهی مردم. تحقیرش میکند، تازیانه به او میزند، بر میگردد تهران. بعد از مدتی همین عمهی رضاخان که برای زیارت رفته بود از دنیا میرود. میروند پیش رضا خان (رضا خان بعد از این داستان مرحوم آیة الله بافقی را تبعید کرد به شهر ری)، میروند پیش رضاخان و میگویند که نماز ایشان را چه کسی بخواند؟ میبینند رضا خان میگوید که بگوئید مرحوم آیة الله بافقی بخواند. میگویند همان که شما در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها کتکش زدید، تحقیرش کردید، به او توهین کردید، او نماز این خانم را بخواند؟ بله! چرا او باید بخواند؟ رضا خان گفته بود: وقتی که من داشتم او را کتک میزدم، تحقیرش میکردم، در آن سختی و بلا دیدم با یک حالت خاصی میگوید: «یا صاحب الزمان! یا صاحب الزمان! یا صاحب الزمان!» با یک حال خاصی توسل به حضرت ولی عصر دارد. این از کجا میآید؟ این توسل عمیق در سختترین بلاها و شدائد از کجا میآید؟ این جوشیدهی از درون است، این اتوماتیک است! این ذکر و ورد لفظی که بهش عادت کرده باشی ولی معنایش را درک نکرده باشی نیست! درونت باید متصل شده باشد و مرتبط شده باشد. همین مرحوم آیة الله بافقی یک وقت در همین مسجد شهر ری که تبعید شده بودند، سر نماز بودند، یکی از این مأمومین بچهاش را هم آورده بود، یک بچهی چهار پنج ساله، پسر بچهی چهار پنج ساله. بعد یک وقت میبینند وسط نماز ظهر این بچه شروع کرد به داد و بیداد کردن. داد و گریه و زار میزد! نماز ظهر تمام شد، پدر این بچه به بچه گفت که: چی شده بابا جان؟! چرا داد بیداد میکنی؟ تا حالا اینطور نبودی. این پسر بچه گفته بود این آقایی که اینجا ایستاده، امام جماعت، یک کس دیگری جلوی او ایستاده. او که رکوع میرود، این رکوع میرود. او که سجده میکند، این سجده میکند. او که قنوت میگیرد، این قنوت میگیرد. یک زمانی امام جماعت در این شهر مثل آقای بافقی بود و پیدا میشد از این امام جماعتها. الان هم شاید پیدا بشود. یعنی میگفت که از بیمادری گیر زن بابا افتادیم. یک کس دیگری جلوی او ایستاده، او هر کاری که میکند، این انجام میدهد. این پدر شصتش خبردار شد که چه خبر است. گفت پسرم هیچ چیز نگو. نماز عصر را خواندند و رفت پیش آقای بافقی این پدر، گفت که حضرت آیة الله! پسر من یک چنین چیزی دیده. آیة الله بافقی هم شروع کرد انکار کردن: نه آقا؛ حالا شاید خوابنما شده، خوابش کم بوده، گشنهاش بوده غذا نخورده داد بیداد کرده، اعتراض کرده. گفت نه؛ ما تا حالا این را اینطور ندیدیمش. مطمئنم این چیزی که گفته واقعی است، باید واقعیت را برای ما تعریف بکنی. که چه شده که اینطور شده، که چه شده که شما اینطور توانستی مرتبط بشوی؟ مرحوم آیة الله بافقی فرموده بود: این مسرت معلوم است که خیلی پسر خوبی است! چشم برزخی دار
د، این را باید قدرش را بدانی، باید تکریمش کنی. برو الان نماز که تمام شد، سریع ببرش یک چلو کبابی خوب، چلو کباب مفصّلی بهش بده، فردا که تشریف آوردی چشم، برایت تعریف میکنم که چه بوده این داستان. گفت: باشد آقا. رفت و فردا آمد پیش آقای بافقی و آیة الله بافقی بهش فرمود که: خب رفتی، چلو کباب دادی به بچهات دیروز یا نه؟ گفت: بله بله، آقا رفتم بهترین چلو کبابی را پیدا کردم در شهر ری، با پسرم رفتیم آنجا خلاصه یک چلو کباب مفصّل خوردیم. فرمود: امروز هم چیزی دید؟ گفت: نه آقا امروز چیزی ندید انگار، چیزی نگفت. خب الحمدلله چلو کباب اثر کرد. چون در حدیث داریم که «أكل السوقِ دنائة» غذای بازار پستی است، کراهت دارد. بالاخره ممکن است یکی گشنه باشد، مثلا پول نداشته باشد، غذا را ببیند دلش بخواهد. خانم بارداری مثلا رد بشود، دلش بخواهد. خوب نیست در بازار غذا خوردن. این پدر گفت: خب حالا چشم برزخی این پسر ما را که بستی، آن جدا ان شاء الله خدمت شما میرسیم. حالا بفرمائید که این داستان چه بود؟ این داستانی که به من قول دادی میگوئی حکمتش را چه بود؟ دقت کنید آقای بافقی چه میگوید؟ این چیزی که ایشان فرموده شاه کلید است. یعنی در روایات ما فرمودهاند شاه کلید ارتباط با خدا و معرفت الله و عارف شدن که این همه شما میشنوید فلانی عارف بود، در عرفان خیلی پیشرفت کرده بود، بهترین راه برای موفق شدن در مسیر عرفان و معنویت، همیت است که مرحوم آیة الله بافقی فرموده. به این شخص مرحوم آیة الله بافقی فرمود: این محمد تقی هر وقت به درون خودش رجوع میکند و نفس خودش را مطالعه میکند، (خیلی این جمله مهم است! نفس خودش را مطالعه میکند من عرف نفسه فقد عرف ربه، آنهایی که ادبیات عرب خواندهاند میدانند که این فاء زبان دارد.
دارد حرف میزند با ما یعنی همین که به معرفت نفس رسیدی بلافاصله به معرفت الله میرسی همین که خودت را شناختی، خودت را شناختی روی خودت وقت گذاشتی این همه توصیههایی که میکنند در مباحث اخلاقی میگویند مراقبه نفس، مشارطه نفس، محاصره نفس همش نفس به این نفس توجه بکن موسی بن جعفر علیه السلام فرمود از ما نیست کسی که هر شب و هر روز محاسبه نفس نداشته باشد چه عیبی دارد شما عزیزان جوانان یک دفترچهای داشته باشید یا حتی در فضای مجازی توی چه میدونم هر شبکه اجتماعی که خواستید یک کانالی واسه خودتون بزنید توی گوشی خودتون کارهای روزانه که انجام میدید اونجا بنویسید بگید آقا من فردا باید این کار را انجام بدهم بعد موفق شد این کار یا نه کارهایی که خلاف بوده خدایی نکرده در آن روز انجام دادید آن را بنویسید برای فردا آن را تدارک بکنید اونو دیگه انجام ندید خدا میدونه این چقدر تاثیر دارد یعنی بیخود نگفتند که حضرت میفرماید از ما نیست یعنی اگر میخواهی در این مسیر باشی باید این محاسبه نفس را داشته باشی این مراقبه را باید داشته باشی مرحوم آیت الله باقی رو همین دست گذاشت فرمود این شیخ محمد تقی هر وقت مطالعه نفس میکنه، این نفس ما یک کتاب هزاران هزار ورق و برگه این نفس را که مطالعه میکند این نمازش اتوماتیک متصل میشود به نماز حضرت ولی عصر علیه السلام الناس معادن کمعادن ذهب والفضه مردم استعداد هاشون مختلف است ما که استعدادمان مثل استعداد حضرت ولی عصر علیه السلام نیست در معنویت آیا میشود به آنجا رسید؟ بله به آنجا به اون استعدادی که حضرت ولی عصر علیه السلام داره شاید نشه رسید اما ما میتوانیم یک کاری بکنیم یک کوچولو نزدیک بشویم برای خودمون تلاش بکنیم مثل اصحاب اهل بیت علیهم السلام اصحاب اهل بیت چیکار میکردند؟ آقا اینا فقط میرفتند سر درس و یک مباحثه ای میکردند و یک گعده میکنند این علما و اصحاب اهل بیت را برمیگشتند و استراحت میکردند و نمازی، روزهای مثلاً چیزی واجبات انجام میدادند اصحاب اهل بیت که این حضرت حمزه علیه السلام سیدالشهداست در این اصحاب اهل بیت این حضرت عبدالعظیم علیه السلام که اونطور اهل بیت تکریمش کردند تمام توجهشون در زندگی به این معنا بوده که آقا من کارهایی که میخواهم انجام بدهم تمام کارها ریز است کارها همه را مقایسه بکنم با اونی که امام معصوم علیه السلام از من خواسته امام معصوم از شما چه میخواهد همین حدیثی که پشت سر من زدند رحم الله عبدا احیا امرنا امام معصوم از ما احیا امر میخواهد این یکی از فرامینی که امام معصوم علیه السلام به ما فرموده و دعا کرده کسانی که احیای امر بکنند امر اهل بیت را زنده بکنند امر در روایتی که گفته شده یعنی ولایت بعد پرسید آقا چطور امر شما زنده میشود فرمود همین مجالس را شما بگیرید همین مجالس این چنینی ذکر بکنید فضائل ما را ذکر بکنید کلمات ما را این مجالس ظاهرش این است که شما اینجا نشستید اگر مجلس ذکر اهل بیت و ذکرالله باشه ملائکه مشتاق تر هستند به این مجالس تا بچه مذهبی ها و حزب اللهی ها اگر انسان بخواهد آن استعدادش را رشد بدهد استعدادش برود بالاتر شکوفاتر بشود در مسائل معنوی و کمالات راهش چیست؟ راهش اطاعت مطلق از اهل بیت است ببینید ما متاسفانه ما مذهبی ها ماها با مردم عادی که در این فضا نیستند کار نداریم ماها بعضاً به دین که میخواهیم عمل بکنیم با سلیقه خودمان عمل میکنیم یک جاهایی از دین را عمل میکنیم که دوست داریم در سیره اهل بیت این نبوده است یک نمونه برای شما عرض بکنم امام باقر علیه السلام در حدیثی نقل شده حدیثش هم خوب است آمدن خدمت حضرت یکی از اصحاب حضرت آمد دم در خونه حضرت در را باز کرد این را برای کسانی میگویم که متاهل هستند خیلی به درد میخورد مجرد هم داریم اینجا شما معلومه که مجردین درسته قشنگ مینویسید حال دارید مجردید اومد در خونه امام باقر علیه السلام بعد حضرت اومد در را باز کرد و همین که امام باقر علیه السلام را دید دید حضرت با یک لباس قرمز گل منگولی حالا من دیگه تعبیر دقیق روایت را نمیخواهم عرض بکنم شاید جسارت بشود ولی در روایت یک چیز دیگر آمده بخوام اشاره بکنم لباسی که جوان های تو کوچه خیابون میپوشند از اون لباس ها پوشیده بود حضرت بعد حضرت همونجا تعجب کرد فکر کن شما مثلاً برید در خونه آیت الله بهجت ببینید مثلاً یه تیشرت پوشیده مثلاً یک لباس هاوایی پوشیده مثلاً حالا مثال میخواهم عرض بکنم که شما متوجه بشید یک لباس اینجوری یعنی تعبیر روایت یک چیزی بدتر از این است که حالا من عرض نمیکنم اون رو میگوید من تعجب کردم گفتم حضرت آیت الله امام معصوم ما رو شما یک چیز دیگه حساب میکردیم به شما یک جور دیگه فکر میکردیم این چه لباسی است شما پوشیدی ببینید میخواهم بگویم که این عمل کردن به دین نباید دل بخواهی باشه چون من بچه مذهبی هستم بچه حزب اللهیام باید یک سبک زندگی خاص داشته باشم همیشه اونجوری باشم همیشه لباسم اونطور باشه هر جا میخواهم برم باید مثلاً یقه آخوندی داشته باشم گرچه همسرم و فرزندانم اذیت بشوند که بشوند من سرباز امام زمان علیه السلام هستم شما چه میفهمید این چیز ها را من باید این نماد دین رو حفظ بکنم دیدید بعضی ها خیلی مقدس از این حرفا میزنند حضرت فرمود میدونی من چرا این لباسو پوشیدم چون خانمم دوست داره حالا این خانمش که بود امام باقر علیه السلام این همسرش در روایت وارد شده که سنی هم بود سنی بود یعنی محبت امیرالمؤمنین را نداشت بعداً هم دو سال بعد طلاقش داد حضرت یک وقت دیگه وارد شدند دیدند امام باقر علیه السلام ظاهرا با همین همسر بوده وارد خونش شدند دیدند عجب خونه لوکسی چه لوستری چه مبلمانی چه فرش های مفصلی یخچال گرون مثلاً بله مایکروفر و سولار و فلان و همه چی اونجا مفصل بود آقا فرمودند جهیزیه خانمم است دوست داره خونش اینطور باشه خونهای که زندگی میکند خونه من را میخواهی ببینی محل زندگی من اون اتاق هست بعد رفت تو اتاق دید که گلیم ساده پهن شده ببینید اینکه میگم اون حرف آقای بافقی خیلی مهمه این درون انسان و نفس انسان مهم است از ظاهر زندگی دیگران هیچ وقت درونشو نمیتونی بفهمی مرحوم ملا علی کنی به حسب ظاهر خیلی متمول و با یک هیبتی بود شیخ انصاری خیلی ساده زیست که این اهل سنت بعضاً رفتن شیخ انصاری رو دیدند گفتند این خیلی زاهد است زهدهون که زهد سیدنا عمر مثل عمر زهدش خیلی زاهد بوده اونم خیلی به حسب ظاهر خیلی مثلاً ساده زیستی اینا رو رعایت میکرده که خودش یک وقت دلیلش به سلمان گفت که حالا کار نداریم ولی وقتی اومدم پیش شیخ انصاری فرمود ملا علی کنی با من هیچ فرقی نمیکنه اون در جاییست و در برههای و در مکانی داره زندگی میکنه که این ظاهر این چنینی باید حفظ بشه هیچ وقت شما نمیتونید قضاوت بکنید و بفهمید اگر کسی مثلاً یک ماشین لوکس دارد این حتما دنیا پرست است اصلاً متمول بودن، بهرهمند بودن از دنیا هیچ وقت نمیتواند درون انسان را مشخص بکند اینکه انسان تمام شبانه روز هم و غمش پول درآوردن باشد این نمیتونه برای شما ملاک باشه که بگید این آدم دنیا پرستی است این اصلاً به فکر آخرتش نیست ممکن است یک کسی وسط بازار دارد پول میشمرد، وسط پول شمردن از دنیا برود مستقیم برود بهشت یک کسی اومده باشه هیئت، مخصوصاً هیئت را عرض میکنم یک کسی اومده باشه هیئت داره گریه هم میکنه برای امام حسین علیه السلام ولی مستقیم نرود بهشت همونجا اگه بمیره نرود بهشت تو الان وظیفهات چیست؟ زن و بچه رو ول کرده.. یکی از هیئتی ها به من میگفت که من به زن و بچهم از همون اول گفتم گفتم من هر شب میخواهم بروم هیئت شب ها نیستم پیش شما خب یعنی چه؟ این مثلاً این فکر از کجا در آمد از کجای تو درآمده چون مثلاً هیئت است من میروم آنجا گریه میکنم زن و بچه من حالا مثلاً بچه پوشک داشت یا نداشت مهم نیست نون داشته باشن بخورن یا نخورن مهم نیست اون واجب النفقه است این هیئت مستحب است این است که میگویم ما حزب اللهی ها بعضاً میبینیم که در ما افرادی هستند که با اینکه متدین هستند دین را قبول دارند ولی با سلیقه خودشون عمل میکنند کسی بخواهد این استعدادش را بالاتر ببرد استعدادش را نزدیک بکند به اون استعداد طلای ۲۴ عیار که امام معصوم علیه السلام باشد باید همه دین را همه دین را آنطور که اهل بیت فرمودند انجام بده این خیلی حالا بحث مفصلی دارد مصادیق متعدد در روایات دارد که نمیشود الان عرض کرد احسن مطلق باید فرمایشات اهل بیت را انجام بدهد مطلق اطاعت، مطلق
الناس معادن کمعادن الذهب ولی همین اهل بیت فرمودند خب این یک چیز کلی است دیگه که همه دین را انسان انجام بدهد کدامش مهمتر است؟ کدامش برجسته تر است؟ کدام اولویت دارد؟ ببینید یک سری کارها هست در دین ما برای اینکه انسان رشد بکند این کارها اولویت دارند برای انسان این اولویت هم من و شما نمیتوانیم بفهمیم هیچ حضرت آیت الله هم نمیتواند بفهمد که کدام کار در دین اولویت دارد فقط امام معصوم میتواند بگوید یعنی یک کسی که احاطه کامل به دین داشته باشد میتواند به شما بگوید آقا این کار از اون کار بهتر است آمد پیش امام صادق علیه السلام گفت آقا ای الاعمال افضل بین همه این اعمال کدام از همه با فضیلت تر است کدام بیشتر ما را نزدیک میکند کدوم استعداد ما را خلاصه متجلی تر میکند استعداد ما را بیشتر رشد میدهد در مسیر معنویت حضرت فرمود سه تا چیز که این اولیش خیلی مهم است فرمود اول الصلاة لوقتها نماز اول وقت در حدیث داریم کسی نمازش را که اول وقت نمیخواند یک وقت هست مثلاً نمازش را اول وقت نمیخواند نمیتواند بخواند مثلاً این کسانی که کارمند اداره هستند خب ارباب رجوع دارد باز آنجا ارباب رجوع اولویت دارد به این نماز یک وقت رهبر انقلاب فرمودند نه چه لزومی دارد مثلاً اون موقع برود نماز اول وقت بخواند اون ارباب رجوع کارش اولویت دارد به اینکه تو علافش بکنی اون پشت در آقا نمازش را بخواند ناهار میل بفرمایند بعد بیان مثلاً کار شما را انجام بدهند نه در جایی که شما میتونی نمازت را اول وقت بخوان وگرنه اگر عذر داشته باشی نه من اون آیت الله حاج مرتضی تهرانی ایشون یک جمله جالبی از مرحوم شیخ مرتضی زاهد فرموده بود میشناسید که شیخ مرتضی زاهد رو از ایشون نقل کرده بود که به مرحوم پدر حاج آقا مرتضی این جمله رو ایشون فرموده بود فرموده بود امام جماعتی که ۴۰ سال نماز جماعتش را اقامه بکند و تو این ۴۰ سال یک دانه غیبت نداشته باشد یقین بکنید این امام جماعت فاسق است یعنی تو این ۴۰ سال تو اون وقت که وقت نماز باشه کاری مهمتر از نماز برای تو به وجود نیومد؟ اینکه میگم نماز اول وقت بهترین عمل است در جایی که مهمترش اتفاق نیفتد این خیلی مهم است ما در احکاممان در اصول فقهمان یکی از عناوینی که داریم عنوان تزاحم است، اهم و مهم
حج خیلی مهم است لله علی الناس حج البیت واجب الهی است ولی وقتی دفاع از میهن اسلامی، از مسلمین به وجود بیاد این دفاع و این جهان از حج مهمتر است پس نماز اول وقت اولویت دارد اگر معارضی نداشته باشد معارضی که اونم واقعاً بتوانیم بگوییم معارض کار مهمتر باشد اول پس فرمودند نماز اول وقت در حدیث داریم کسی نمازش را اول وقت نخواند یعنی بیاهمیت باشد بعد نماز را بندازد آخر وقت این نماز که بالا میره این ملائکه نماز را میگیرند میکوبند تو صورتش میگویند ضیعک الله کما ضیعتن نماز اینطور میگه خدا ضایع بکنه ببین خدا ضایع بکنه تو رو یعنی زن و فرزند و زندگی و بچه که تو داری اینو برکت پیدا نکند اگر میخواهید زن و بچهتان ارتباطتان با خونواده در بحث های مالی برکت پیدا بکنید بچسبیم به نماز اول وقت همه علمای ما هم همین را توصیه کردند از مرحوم قاضی گرفته تا الان هر عالمی بروی پیشش اولین چیزی که با توجه به روایات به شما توصیه میکند میگوید نماز اول وقت مرحوم آیت الله بهجت فرموده بود نماز مثل لیمو شیرین میمونه این لیمو شیرینی که شما پاره میکنی میخوای میل بفرمایید پنج دقیقه بگذره دیگه تلخ میشه یکم همون اول باید بخوری کیف کنی نمازم اینجوری است اگه همون اول این نماز را خواندی اون لذت و اون استفادهای که روحت میبره رو خواهد برد واِلا نمیبرد دوم فرمود بر الوالدین نوکری پدر مادر، خدمت به پدر مادر، نیکی کردن به والدین و بالوالدین احسانا ولو از دنیا رفته باشند فرمود از دنیا رفتند شما یک خیراتی واسشون بدید و سید ابرار در روز قیامت کسی است که برای پدر مادرش که از دنیا رفتن خیرات بفرستد و سوم که برای شما دانشجوها و عزیزان و جوانان است برای ماها است الجهاد فی سبیل الله مجاهدانه کار کردن، مجاهدانه درس خواندن، مجاهدانه فعالیت کردن، هر جایی که هستید هر کاری که میخواهیم بکنیم و میخواهید بکنید مجاهدانه آن کار را انجام بدهیم، شبانه روز تلاش بکنیم برای آن کار این میشود جهاد پس این سیر بحث ما گم نشود استعدادهای انسان مختلف است استعداد در وجود مقدس امام معصوم که در زمان ما حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این استعداد طلای ۲۴ عیار است ماها استعدادمون کمتر است ولی این استعداد قابل رشد است اینطور نیست که یک سری استعدادش کم باشد دیگه آقا بگه من ناامیدم و من دیگه افسرده شدم و من دیگه نمیتوانم هیچ کاری بکنم این استعداد قابل رشد است به چه شرط؟ به شرطی که شما بشینید فکر بکنید یک چیزی عرض بکنم عرضم تمام بشه یکی از معضلاتی که ما در مملکتمون داریم بین مردم و جوانان فکر نکردن است به واسطه این فضای مجازی حال فکر کردن نداریم لذا منبر اهل منبر وقتی از مثلاً ۴۰ دقیقه نیم ساعت بیشتر بشه ملت دیگه حوصله گوش دادن ندارند غالباً اینجوریه حالش نیست فضای مجازی جوری شده که شما خلاصه صوت هم میخوای گوش بدی میزنی دور تند حال نداری بشینی آرام گوش بدهی اون صوت رو یا اون فیلم رو مثلاً میخواهی ببینی فکر این فکره است خلاصه خیلی ازش استفاده نمیشه یه کسی اومد پیش من همین چند وقت پیش خیلی مشکلات داشت با زن و بچه مشکل داشت ولش کرده بودند مشکلات مالی داشت پدر مادرش مریض بودند خیلی واقعا در سختی و زحمت بود یک سوالی از من پرسید این سوال من از شما میپرسم شما روش فکر بکنید جوابش نمیگم به اون جواب دادم قانعم شد به شما جواب نمیگم گفت آقا وضعیت منو ببین من چرا نباید خودکشی کنم میگوید روایت و آیه نمیخوام برای من بگی که آقا آیه داریم که خودتونو نکشید روایت داریم خودتونو بکشید جهنمی میشید عذاب آنچنانی برای شما میاد ببین آیه روایت نمیخوام یک دلیل عقلی بگو من قانع بشم چرا نباید خودمو راحت کنم من ناراحتم اذیتم چرا نباید خودمو راحت کنم شما تو مسیر معنویت هم میخواهید برید از این فکر باید استفاده کنید یعنی همه چی تعبدی نیست آقا چرا اصلاً باید خدا رو بپرستند چرا باید خدا رو اینجوری بپرستیم علمای ما به این توجه داشتند مرحوم شیخ طوسی که کتاب دعا نوشت چند قرن بعدش مرحوم علامه حلی اومد یک کتاب نوشت برای قبل از کتاب دعای شیخ طوسی که همش مسائل اعتقادی بود باب هادی عشر دیدید همش مسائل اعتقادی است مقدمه کتاب دعا مثل اینکه قبل از اینکه شما مفاتیح بخوانید مسائل اعتقادی بخوانید من میخواهم دعا بکنم از خدا یک چیزی بخوام خدا کیست علامه حلی گفت اول باید خدا را بشناسی بعد بتوانی دعا کنی ازش چیزی بخواهی الناس معادن کمعادن این استعداد خیلی مهم است که بهش توجه بشه با این چیزایی که عرض کردم هم یک سری اعمالی دارد که انسان باید انجام بدهد هم مهمترین چیزش این تفکر و این معرفت نسبت به نفس است که این معرفت نفس هم نیاز به تأمل و تفکر دارد حالا احسنت السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حللت به فنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعل الله آخرعهد منی ل زیارتارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین شنیدید که حضرت حمزه علیه السلام به چه ترزی و به چه شیوهای به شهادت رسید وقتی که به شهادت رسید به پیامبر اکرم گفتند که خواهرش صفیه میخواد بیاد بدن مبارک حمزه رو ببینه بدن مبارک حمزه رو صورتش رو به هم ریخته بودند یعنی اگر انسان میدید هر انسانی میدید متاثر میشد چه برسه به اینکه خواهری که منشأ احساسات و عواطف نسبت به برادر بخواد بیاد این بدن رو ببینه همین که پیامبر شنید صفیه خواهرش میخواد بیاد گفت یه عبا روی بدن و صورت مبارک حمزه بندازید که این خواهر نبینه که چه بر سر برادر آمده یا رسول الله کجا بودی کربلا در روز عاشورای سال ۶۱ هجری وقتی که سیدالشهدا علیه السلام صورتش به هم ریخت بدنطع الاعزا شد کسی نبود که عبا روی صورت و بدن و پیکر ابا عبدالله بندازه که زینب کبری به گودی قتلگاه نیاد همین که اومد به گودی قتلگاه نتونست بشناسه اباعبدالله علیهالسلام رو یه وقت دیدن خطاب کرد انت اخی حسین تو برادر منی همین که این صورت رو دید دیدن دست گذاشت روی سر مبارک این آیه رو قرائت کرد امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السو امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السو علی لعنت الله علی القوم الظالمین