هیأت اصحاب الحسین(ع)
هیأت اصحاب الحسین(ع)
خواندن ۲۴ دقیقه·۲۴ روز پیش

وفاق ایمانی

جلسه اول - 1 آبان ماه 1403 - حجت الاسلام والمسسلمین صفاریان


اعوذ بالله من الشیطان رجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا علی محمد و علی اله الطاهرین


اکثر ما فکر می­کنیم وقتی انبیاء از طرف خدای متعال مبعوث می­شوند و امر هدایت امتی رو به دست می­گیرند اتفاقی که می­افتد این است: اختلافات حل می­شود و به یکباره انسان­ها تحت امر انبیاء الهی قرار می­گیرند و همه چیز به بهترین شکل جلو می­رود؛ درحالی که اگر به قرآن کریم مراجعه کنیم می­بینیم کاملا برعکس این را خدای متعال می­فرماید. وقتی انبیاء مبعوث می­شوند و وارد در امتی می­شوند در آن امت اختلاف ایجاد می­شود؛ به تعبیر دیگر انبیاء کارشان اختلاف انداختن است. سوره مبارکه بینه: [اعوذ باالله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین منفکین حتی تاتیهم البینه]. اینها یک کاسه­اند، اهل کتاب و مشرکین یک کاسه­اند؛ همه­شان در یک جبهه تعریف می­شوند تا اینکه برایشان بینه بیاید. این بینه چیه؟ [رسولٌ من الله یتلو صحفاً مطهره]. وقتی که رسول می­آید و کتاب می­آورد و مبعوث می­شود، خود بعثت رسول در جامعه اسلامی سبب اختلاف بین مردم است. اما اختلافی که داریم درموردش صحبت می­کنیم لزوما به معنای اختلاف بد کلمه نیست. به محض اینکه انبیا مبعوث می­شوند دو جبهه شکل می­گیرد، جبهه حق و باطل؛ سومی هم ندارد. جبهه حق کارش چیست؟ این است که به هم پیوسته می­شوند، همبسته می­شوند، اتصال شدید پیدا می­کنند برای رسیدن به یک هدف مشترک که قاعدتا آن هدف مشترک، هدفی الهی است. جبهه کفر با هم همبسته می­شوند، پیوستگی و اتصال پیدا می­کنند برای این که به آن هدف خود برسند که قاعدتا هدف، هدفی غیر الهی است. پس ما با دو جریان طرف هستیم که هر کدام از این جریان­ها را اسمش می­گذاریم یک جریان ولایی. جریان ولایی کاملا از کف شروع می­شود و بعد می­انجامد به ولایت ولی الهی. بر عکس آن چیزی که ما فکر می­کنیم که یک عده انسان جمع می­شوند دور هم و می­گویند ما یک هدف مشترک داریم؛ برای رسیدن به این هدف چه کنیم؟ حالا اینجا یک سری دستورات مهمی از جانب خدای متعال نازل می­شود برای اینکه این جمع مومنانه به بهترین شکل ممکن شکل بگیرد، متصل بشود و جلو برود. این را می­گویم ولایت؛ ولایت اصلا از اینجا شروع می­شود، آیا ولایت مختص به مومنین است؟ خیر! کفار و منافقین هم ولایت دارند. اختلاف وجود دارد؛ بله! ولایتی که در مومنین بوجود می­آید می­انجامد به ولایت طولی یک نفر، که اون ولی الهی است: [الله ولی الدین امنوا]. اما آنها چه؟ به واسطه هدفی که دارند اولیاشان هم متفاوت می­شوند: [الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت]. دیگر ولی ندارند؛ خود همین باعث سردرگمی­شان می­شود. نکته مهم ماجرا این است: رابطه ولایت طولی که رابطه ما مومنین با ائمه خودمان است از رابطه ولایت عرضی که رابطه بین مومنین و بین تشکلات است می­گذرد. این به این معناست اگر شما از پس وظایف ایمانی خودت در ولایت عرضی برنیایی، عمرا نمیتونی از پس وظایف ولایت طولی بر بیایی. الی­ماشاءالله آیه و روایت در این زمینه داریم. خب سوال: چه کسانی در دایره ولایت مومنین قرار می­گیرند؟ ما بحثمان را از کجا شروع کردیم؟ از اینجایی که خدای متعال یک نبی رو می­فرستد، هدفی دارد نبی، می­بینه برای رسیدن به این هدف من تک و تنها که نمی­توانم کاری انجام دهم؛ تشکل­های ایمانی شکل می­گیرد، کٌلٌنی های ایمانی شکل می­گیرد، پس می­توان ادعا کرد هر آن کسی که ولی را در راه رسیدن به اون هدف داره کمک می­کنه در دایره ولایت مومنین قرار می­گیرد. ولایتی که من و شمای بچه شیعه تا حالا در ذهنمان بوده و باهاش صحبت می­کردیم و درموردش فکر می­کردیم ولایت قٌه قرآنی نیست. ماها متاسفانه ولایت رو تبدیل کردیم به یک امر متنزل مناسکی. یعنی می­گیم آقا ما شیعه ایم. بعد میگن خب یعنی چی شما شیعه­اید؟ میگه ببین من می­خوام نماز بخونم تکتٌف نمی­کنم، همین­جوری دستامو میندازم و نماز می­خونم. خب دیگه یعنی چی شما شیعه­اید؟ ببین مثلا ما یه سری مناسک خاص خودمونو داریم که بقیه ندارن؛ مثلا برا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) حداقل سه دهه عزاداری می­کنیم؛ این حداقلی­ترین معنای ولایت است. هر کسی که ولی الهی را در راه رسیدن به هدف الهی­اش کمک بکند در دایره ولایت مومنین قرار می­گیرد. ببینید این نامه­ای که اخیرا حضرت آقا به جوانان امریکایی نوشتند، خرداد ماه بود فکر می­کنم، که به واسطه قضیه غزه اینها رفتند در دانشگاه­های امریکایی چادر زدند. ببینید حضرت آقا چه می­فرمایند به اینها: می­فرماید شما در سمت و جهت صحیح تاریخ ایستاده­اید! یعنی چه؟ یعنی شما داخل در ولایت مومنین هستید. نه تنها آقا می­فرمایند شما جزء تشکلات مقاومت هستید، اونها هم در دایره مقاومت قرار می­دهد. جوان امریکایی اصلا مسلمان است؟ که ما به او بگوییم اصلا ولایت دارد یا ندارد؟ چه برسد دیگر در مورد بقیه­ای که مسلمانند ولی شیعه نیستند. لذا اگر در گوشه­ای از عالم کسی پیدا شد که امر ولی خدا را جلو می­برد، او داخل در دایره ولایت مومنین است و همه این حرفایی که ان­شاءالله در این جلسات درباره ولایت مومنین می­زنیم در مورد آنها هم صادق است. یعنی اگر حضرت؛ (ان­شاءالله روایتش را میخوانیم). حضرت می­فرمایند اقا اگر از پس ولایت عرضی برنیامدید، ارتباط در دایره ولایت طولی با من امام رضا قطعه! این حرف در مورد اون کسی که در آمریکا هست و مسلمان نیست هم صادق است چه برسد به آن آدمی که در غزه دارد می­جنگد و دارد کار ولی الهی جامعه را جلو می­برد. بله! ایمان مراتبی دارد؛ همه انسان­ها سطح ایمان­شان یکسان نیست؛ وظایفی که ما در مورد برادران ایمانی خودمون که سطح بالایی از ایمان دارند را داریم، اون وظایف رو در مورد کسانی که سطح ایمانی پایین­تری دارند نداریم؛ خیلی مشخصه. اما حتما کسی که در خط مقدم داره برای ولی الهی شمشیر می­زند در اولویت بالایی قرار می­گیرد در دایره ولایت ایمانی و ولایت اخوتی، پس ببینید همبستگی چقدر مهم است. نمی­توانید شما ادعای ولایت کنید؛ رفقا خوب دقت کنید! نکته مهمی دارم عرض می­کنم، نمی­توانید شما ولایت را ادعا بکنید اما نسبت به کسانی که در دایره ولایت الهی دارند شمشیر می­زنند بی­تفاوت باشید ولو اینکه آنها مسلمان نباشند و خیلی نکته مهمی است. بی تفاوتی نسبت به کسانی که در دایره ولایت قرار دارند ممنوع است؛ این سبب استبدال می­شود. این سبب این می­شود که شما این دفعه از دایره ولایت الهی خارج شوید نه آنها. دیگه شما جا می­مانید. ماها یه توهماتی در ذهنمونه که بله ما اون کسانی هستیم که خیلی انسان های عالی هستیم و قرار است ما آن قوم برگزیده­ای باشیم که همه عالم را ما قرار است به نتیجه برسانیم. انشالله که همین جور باشه؛ اما اگر شما در غزه می­بینید اتفاقی می­افتد و ما هیچ اتفاقی برامون نمی­افتد، اینجا کمی به خودمان شک کنیم. یعنی مثلا می­بینیم غزه که هیچ لبنان هم دارد کوبیده می­شود درهم و ما همچنان نشسته­ایم اینجا باهم داریم بحث معرفتی می­کنیم، هیئت برگزار می­کنیم، یه کم به خودمون شک کنیم اگر کار دیگری نمی­کنیم، شک کنیم به خودمون. وظیفه مومنینه! این آیه­ای که حضرت آقا توی نماز جمعه خوندند، خوب این آیات رو برید دوباره بررسی کنید، کلام حضرت آقا رو چندباره گوش کنید ببینید چه می­فرماید حضرت آقا، که مومنین برخی­شون نسبت به برخی دیگر رابطه ولایی دارند؛ رابطه ولایی یعنی حق و تکلیف. تکلیف دارید شما نسبت به کسی که در دایره ولایت وجود دارد. آیا فقط همینه ولایت؟ خیر. ولایت یه روی سکه دیگه هم داره، روی دیگر سکه ولایت چیست؟ آیه شریفه میفرماید: [محمدرسول الله صلی الله علیه و آله وسلم والذین معهٌ] اول:[اشداء علی الکفار]. دوم: [رحماء بینهم]. روی دیگر سکه ولایت اتفاقا اصلا با این حرف های صورتی که ما می­زنیم جور در نمیاد. یعنی شما باید با این ولایت و جامع ایمانی که شکل دادید برید به جنگ یک­سری آدم­هایی؛ اگر ما جامعه ایمانی رو داریم کسانی تعریف می­کنیم که در راهبرد ولی الهی دارند شمشیر می­زنند، هر کسی که خارج از این دایره قرار بگیرد می­شود در ولایت کفار. خب ما فهمیدیم که باید حداکثری ارتباط ایجاد بکنیم، رابطه اخوت ایجاد بکنیم، رابطه ولایی ایجاد بکنیم، آیا با همه؟ شما یک وفاق ملی می­داری وسط، خب ببین عزیز من! این وفاق ملی اگر منظورت اینه بریم با همه بشینیم، کاری نداشته باشیم این ادم کیه؟ فقط بیاید همه باهم مهربون باشیم، همه باهم بخندیم، همه همدیگه رو قبول داشته باشیم، کسی به کس دیگه ناراحتی نکنه، چه اشکالی داره هممون کنار هم بشینیم؟ ببینید میشه بشینیم! اگر وفاق ملی به این معنا باشد، قرآن کریم به اشد وجه با آن برخورد می­کند. شما حق ندارید دایره ولایت رو اونقدر گسترش بدید که کسانی که خارج از دایره ولایت­اند درش جا بشند. حق همچین کاری ندارید؛ اما اگر منظور شما این است: کسانی که دارند برای ولی الهی شمشیر می­زنند بریم باهاشون آشتی کنیم، بله این حرف کاملا درست است؛ اما این به این معنا نیست کسی که علنا شمشیر کشیده برای ولی الهی بریم بگیم آقا وفاق ملی؛ بیاید همه باهم دوست باشیم. این همه حرف های ولایی که شما می­زنید چیه؟ آقا ولایت الهی، اخوت ایمانی، بیاید همه باهم برادریم، دیگه چرا اینقدر دعوا می­کنید؟ سر چی دعوا می­کنید؟ یه خورده هم ادبیاتشو همچین با آب و تاب می­گیم، اصلا قرآن با این کنار نمیاد؛ کسی که برای ولی الهی شمشیر کشیده است باید به اشد وضع مجازات شود. همین الانشم کوتاهی کردیم ما؛ چه برسه به اینکه طرف فعال فتنه است، کشور رو به هم ریخته، عده­ای انسان به واسطه او در کشور کشته شدن، رابطه ولایی رو بهم زده، بیایم بشینیم باهاش بگیم آقا ما با شما رابطه اخوت ولایی می­خوایم برقرار کنیم. عزیر من اگر این کار را میکنی فقط حواست باشه شما به دست خودت، خودت رو داری از دایره ولی الهی خارج میکنی نه اینکه او را داخل کنی. پس رابطه ولایی دو طرف داره، همش مهربونی و همه باهم برادریم و خوشیم و به! چه کشور خوبی داریم و چقدر همه­مون به هم میایم و حالا اشکال نداره طرف حالا یه جوونی هم کرد زد یه نفر رو کشت؛ به همین سادگی. به همین سادگی؟! غیرت الهی اجازه نمیده رفقا ما این کار رو انجام بدهیم. غیرت الهی جور در نمیاد با این کارها؛ من الان آیاتشو براتون می­خونم: ببینید که خدای متعال با چه ادبیاتی داره صحبت می­کنه؛ اصلا اجازه نمیده خدا یک همچین وفاقی صورت بگیرد. چرا؟ چون اصلا پایه ولایت الهی اینه که یه عده مومن دور هم جمع میشن، هدفشون چیه؟ هدفشون به نتیجه رساندن هدف الهی است که ولی الهی می­گوید؛ کسی اگه اینو قبول نداشته باشه تکویناً خارج از این دایره است. ما که حرف اعتباری نمی­زنیم، دست طرف رو بگیری بکشی بیاری بگی خیلی خب از فردا ایشون هم داخل در دایره ولایت است، ثبت نام می­کنیم؛ بگیم آقا کی داخل دایره ولایت است؟ فردا هرکی خواست بیاد ثبت نام کنه. اینجوری که نیست؛ اعتباری که نیست. داریم درمورد یک چیز حقیقی صحبت می­کنیم. در مورد یک چیز واقعی داریم صحبت می­کنیم. ببینید آیات شریفه پایانی سوره مبارکه انفال: آیه هفتاد و دوم [اعوذ باالله من الشیطان الرجیم* ان الذین آمنوا] کسانی که ایمان آورده­اند، ایمان آوردن یعنی چی؟ یعنی به زبان گفتن آقا ما مسلمونیم، ما شیعه­ایم، ما ولایت را قبول داریم، و هر وقت گفتن آقا مومن کیه؟ اینا دستشون رو بردن بالا. [و هاجروا] و کسایی که فقط به زبان اکتفا نکردند، به عمل هم رسوندن ایمانشون رو، [و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله]. این­ها یه طرف. [والذین آووا و نصروا]. دوتا عده داریم ما؛ یه عده مهاجر داریم که دارن میان از مکه به سمت مدینه، یه عده هم انصار داریم که اینا رو دارن جا میدن. خدای متعال بین این­ها یک عقد اخوتی می­خواند. عقد اخوت حواستون باشه اون صیغه اخوت نیستا، عقد اخوت ایجاد یک رابطه واقعی است. خدای متعال می­فرماید: [اولائک بهضهم اولیاءٌ بعض] اینجا رابطه ولایی شکل می­گیرد، چرا؟ بابا طرف تو مکه است، اون یکی تو مدینه­ست، شما چه جوری می­خوای بین اینا پیوند بدی؟ یک جواب راحت داره؛ اینا هدفشون یکیه؟ هدفشون اینه که اون ولایت الهی رو به نتیجه برسونن؟ حله. [اولئک بعضهم اولیاءٌ بعض]. اینا بینشون رابطه ولایی­ست. خوب دقت کنید ادامه آیه: [والذین آمنوا]: کسایی که زبانی گفتن ما ایمان آوردیم، یعنی هر وقت گفتن مومن کیه؟ اینا دستاشونو بردن بالا؛ هر وقت گفتن بچه حزب­الهی­ها؟ ایشون دستشو بردبالا؛ هر وقت گفتن تشکل دانشجویی مومنانه؟ اینا گفتن ما تشکل دانشجویی مومنانه­ایم. اما [ولم یهاجروا]، دسته اول کسایی بودن که: [الذین قالوا آمنوا ان الذین آمنوا و هاجروا]. اینا [آمنوا ولم یهاجروا]. اینا به عمل نرسوندن، فقط زبانی گفتن بله ما هستیم، ما قرار است که کل خلقت رو به نتیجه برسانیم و فقط گفتند؛ به عمل نرسوندند. خدای متعال این­گونه می­فرماید: [ما لکم من ولایتهم من شی حتی یهاجروا]. کسی اگه زد گاراژ، ممکنه حرف اولش هم انقلابی باشدها، اولشم یقه بسته و چفیه انداخته و تسبیح به دست باشد، اما توی این فرایند جامعه اسلامی می­بینی طرف زد گاراژ. به هر دلیلی خدای متعال می­فرماید رابطه ولایی شما با او قطع باید باشد. باید قطع باشد، اگر نباشد چه می­شود؟ خود خدا می­فرماید، ادامه آیه: [والذین آمنوا ولم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شی حتی یهاجروا و ان استنصرو کم فی الدین فعلیکم النصر]. باشه اشکالی نداره! اینا هم مومنن بالاخره، یه درجه­ای از ایمان رو دارن، اینا اگه فریاد دادخواهیشون بلند شد برو به داد طرف برس؛ اما شما دیگه رابطه ولایی باهم نداریدا، این یعنی چی؟ شما با کسی که رابطه ولایی نداری، [فعلیکم النصر] یعنی واجب است، وجوب قرآنی است، اگر کسی با شما رابطه ایمانی­اش را برید اما همچنان خودش را مومن می­داند، اگر فریاد دادخواهی­اش بلند شد، بر شما واجب است بری به دادش برسی؛ که برسه به اینکه طرف در دایره ولایی الهی هم باشد. این معناش اینه که برسه به اینکه طرف در دایره ولایت الهی هم باشد. اونجا که [به طریق اولی فطریقم النصر] باید بری به دادش برسی. این یه طرف ماجرا؛ طرف دیگر: [والذین کفروا بعضهم اولیاء بعض]: اونا هم رابطه ولایی باهم دارند، اونا هم دارن یه هدف رو دنبال می­کنن، رفقا اینجا رو گوش بدید: [الا تفعلوه]، اگر این کار رو نکنید، اگر روابط داخل جامعه ایمانی به نحوی نباشد که مومنان باهم کٌلٌنی های مومنانه شکل بدهند و با مواردی که انشاالله در جلسات آینده خواهیم گفت رابطه شون رو هی هرروز باهم محکم تر بکنن، اگه این کار رو نکنید و در طرف مقابل اون کسانی که از دایره ایمانی خارج شدن رو شما بیرون نندازید می­دونید چه اتفاقی میافته؟ [تکن فتنهٌ فی الارض و فساد کبیر] عالم رو فساد می­گیره؛ عالم رو فتنه می­گیره اگر شما از فردا گفتی آقا حالا اشکالی نداره حالا طرف یه اشتباهی هم کرد، از فردا بیایم بگیم آقا ما یه چیزی داریم به نام وفاق ملی، مقام معظم رهبری هم بسیار بر آن تاکید کرده­اند و ما هم که خب نوکران ایشان هستیم، پس ما هم از فردا هرکسی که هر غلطی کرده رو بیاریم برگردونیم سر جای اصلی خودش و بچه حزب الهی هارو بندازیم سر جاهایی که نباید باشند؛ اگر کسی این کار را کرد [تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر]. این سبب فساد و فتنه میشه­ها، یعنی چه؟ یعنی شما دیگر جامعه­تان جامعه ایمانی نیست، دیگه جامعه ایمانی دچار سنت استبدال می­شود، یه عده دیگه میان خدای متعال این وظایفی که بر دوش تک تک شما بود را به آن­ها می­دهد. اینقدر خدا غیرتمند برخورد می­کند در مورد جامعه ایمانی و جامعه ولایی. می­بینید که طرف اون طرف دنیا در خط مقدم همه چیزش رو داده در راه ولی الهی، بعد ما می­گیم نه خب ببین این طرف که ولایت اهل بیت رو که قبول نداره که، من ولایت اهل بیت رو قبول دارم. اون خودش رو به آب و آتیش هم بزنه، سپر بلای ولی الهی هم بکنه حساب نیست. خب آقا خیلی خب، حرف شما درسته، شما چیکار کردی؟ قدمی برداشتی یا نه؟ نمیگم قدمی در راه جهاد فی سبیل الله ها! قدمی در راستای استحکام رابطه ولایی بین همین کسانی که در دایره ولایت الهی هستند، قدمی برداشتی یا نه؟ چهارتا فیلم همدردانه، هشتگ زدی در فضای مجازی بیاد بالا یا نه؟ کردی این کارها رو یا نه؟ اصلا نمیخواد پول بدی، نمیخواد پاشی بری سوریه و لبنان بجنگی، نمیخواد لباس گرم براشون بفرستی، کاری کردی که این رابطه ولایی مستحکم بشه یا نه؟ یا هر دفعه یه اتفاقی افتاد، نه فلانی که اصلا اهل بیت رو قبول نداره، اون که هیچی! خیلی خب؛ دم شما گرم، شما اهل بیت رو قبول داری دیگه؟ اهل بیتی که حالا روایاتشو میخونیم؛ ما کجای کاریم؟ کجای کاریم؟! دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که من و شما یک حرکتی از خودمون نشون بدیم؟ قرآن کریم می­دونید ادبیاتش چیه رفقا؟ [ما لکم لا تغاتلون فی سبیل الله]. چتونه که نمیرید مقاتله کنید؟ چه مرگتونه؟ چه اتفاقی باید بیوفته؟ [ما لکم تغاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و نساء والولدان]. چتونه که نمیرید در راه مستضعفین از مرد و زن و بچه قتال کنید؟ چتونه؟ چه مرگتونه؟ اصلا ما این خطابای خدا رو به خودمون نمی­گیریم. این خطاب مال آدم بداست، ما که آدم خوبه­ایم، ما! آدم خوبه ماجرا اصلا ماییم. این آیات هم برای کسای دیگه اومده! آقا این آیه برا من و شما اومده؛ در بٌحبوحه جنگ یه عده ول می­کنن میرن، باورمون هست رفقا داره اتفاقی میوفته یا نه؟ باورمون میشه؟ وقتی حضرت آقا میگه این جنگ هم برای ما و هم برای آنها قضیه­اش قضیه مرگ و زندگیه، خوب دقت کنید به این حرف، مرگ و زندگی یعنی چی؟ مرگ و زندگی یعنی عزیز من اگه وظیفه­ت رو انجام ندی تمومه ها! تموم میشیما! حواسمون هست؟ ما اینقدر بازی کامپیوتری کردیم که میگیم خب اشکال نداره گیم اور میشیم میریم از نو بازی می­کنیم! نه آقا اینطوری نیست؛ تموم میشه بازی. تموم میشه بازی آقا بیدار شیم، قضیه مرگ و زندگیه، برا دو طرفم قضیه مرگ و زندگیه؛ حالا بشینیم دور هم هیئت بگیریم و یه سری بحث های معارفی هم باهم می­کنیم و یه اشکی هم برا امام حسین (ع) می­ریزیم و پامیشیم می­ریم. اینکه راهش نیست آقا. می­بینی تموم میشه؛ خیلی راحت تموم میشه. مگه زمان پیغمبر اکرم (ص) تموم نشد؟ پیغمبر اکرم (ص) هنوز سرش رو زمین نگذاشته بود تموم شد، جریان الهی به واسطه مجاهده اهل بیت دوباره برگشت ورق. به واسطه مجاهده این کٌلٌنی های مومنانه که ذیل ولی الهی داشتن کار می­کردن برگشت ورق، وگرنه خدا مگه با من و شما فک و فامیله؟ خیلی رک و راست خدا میاد تو قرآن میگه: [یستبدل قوما غیرکم] یه عده دیگه میان کار منو انجام میدن، کار خدا رو زمین نمیمونه. اصلا انگار نه انگار ما هیچ حسی نداریم؛ نه سبک زندگیمون نه افعالمون نه افکارمون؛ هیچی­مون فرقی نکرده. دقت کنین رفقا! نمیخوایم بگیم از فردا همه یه تفنگ دستمون بگیریم بریم سوریه و لبنان بجنگیما! شما داری چیکار میکنی؟همون کار رو بنداز رو سوریه و لبنان. لباس میفروشی، درس میخونی، درس میدی، فضای مجازی فعالیت میکنی، چیکار داری میکنی؟ همونو ... مگه فرمان جهاد نداد آقا؟ مگه یه عمر نمیگفتی وای اگر خامنه­ای حکم جهادم دهد؟ مگه آیات قرآنی نمیگه آقا جهاد؟ همون کاری که میکنی رو بنداز رو این کار؛ نمیخواد کار اضافه­ای بکنی، خدا از من و شما بیش از این نمیخواد. اقا همون کارتو بنداز رو سوریه و لبنان این میشه جهاد. ولی اول باور کن که باید این کٌلٌنی مومنانه شکل بگیرد تا ولایت الهی شکل بگیرد تا بتونیم به اون [لیظهرهٌ علی دین کله] و زمان ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه شریف) برسیم. اینو باور کن؛ باور کن این جنگ، جنگ مرگ و زندگیه؛ باور کن این جنگ، جنگ آخر زمانیه. اینایی که دارم عرض میکنم دونه دونه­ش آیه قرآن داره، بیاید بشینیم باهم بحث کنیم؛ چه برسه به روایات، وارد روایات که میشید که الی­ماشاءالله. جنگ، جنگ اخرالزمانیه. سوره مبارکه صف را بخوانید ببینید این هست یا نیست. جنگ اخرالزمانیه! قضیه مرگ و زندگیه! نگو حالا نشد هم نشده اشکال نداره، حالا تهش دوباره این مردم غزه و مردم فلسطین یه کم اذیت میشن و حالا تهش اینا رو می­فرستن یه گوشه­ای از عالم زندگیشونو می­کنن دیگه، تهش اینا اصلا مهاجرت می­کنن دیگه. اصلا اینجوری نیستا! این دفعه این تو بمیری از اون تو بمیریا نیست. این تو بمیری فرق میکنه؛ نشود که ولی الهی جوان آمریکایی را مخاطب دستورات خودش ببیند و بداند و من بچه حزب الهی را نداند. شما بچه­های تشکل­های دانشجویید دیگه؟ شما حزب الهی هستید دیگه؟ مذهبی هستید دیگه؟ چقدر ما تلاش کردیم رفقا؟ چقدر تلاش کردیم این جمع مومنانه رو شکل بدیم؟ تو همین دانشگاه؟ جای دوری هم نریم، تو فک و فامیلا و دور و وری­های خودمون چند نفر رو سعی کردیم بیاریم بکشونیم توی این دایره ولایت الهی؟ چند نفرو بکشونیم یعنی چی؟ یعنی نمازخونش کنیم؟ یعنی بگیم حجابتو درست کن؟ خوب دقت کنید وفاق ملی با کی؟ با کسی که در دایره ایمانی است؛ چه کسی در دایره ایمانی است؟ کسی که امر ولی الهی را جلو می­برد. چند نفر را ما به این جمع اضافه کردیم؟ که اگه اضافه نکنیم ولی الهی مجبور می­شود به نوشیدن جام زهر. بیاید باهم تاریخ اسلام بخوانیم، ببینید الی ماشاءالله؛ ولی الهی بود، معصوم هم بود، همان کسی بود که من و شما جان و مال و همه چیزمان را برایش می­دهیم. اما به خاطر اینکه کٌلٌنی مومنانه نبود، تشکل مومنانه نبود، راه به جایی نبرد. فکر می­کنید تاریخ تکرار نمی­شود؟ خدا با امیرالمومنینش تعارف نداشت، با حضرت اباعبدالله الحسینش تعارف نداشت، با من و شما تعارف داشته باشد؟! چه کسی این را کرده تو مغز ما که ماها دردانه های خداییم؟ ما هیچی نیستیم. اگر در راه ولی الهی کاری نمی­کنیم ما هیچی نیستیم! هیچ جایی در تاریخ نداریم. من چه فرقی با آن آدم بی دین می­کنم؟

ولایت چیه؟ رفقا صرف محبت ولایت نیست. اینا از مغزمون بیرون کنیم، ولایت تکلیف می­آورد برای آدم؛ ببینید آقا! خیلی واضح و روشن، 30 درصدمون حزب الهی­یم، تو دایره مومنانه­ایم، 30 درصدم بکشیشون اصلا مخاطب ماها نیستند، اصلا دیالوگی شکل نمیگیره، اصلا دستت بهش نمیرسه باهاش حرف بزنی، 40 یا 50 درصد آدم داریم این وسط، چقدر سعی کردیم اینا رو ورداریم بیاریم تو دایره ایمانی؟ داریم درباره یه چیز واقعی صحبت می­کنیم نه چیز اعتباری، نه چیز الکی. خب اینکه حجابش خوب نیست هیچی! اونم که نمازش نمیخونه هیچی! اونم که فلان کاره­ست هیچی! اینم که همش سرش تو درس و کتاب و بحثه هیچی! خب پس کی می­مونه؟ 30 درصد آدم می­مونه ها؟ دور هم خوشیم میگیم و می­خندیم فک می­کنیم الان ما مثلا می­تونیم عالم رو فتح بکنیم. اقا، عزیز من، برادر من، شما باید با دستورات الهی، وظیفه شماست با دستورات الهی دایره ایمانی را مستحکم­تر کنی؛ چجوری؟ شما وظیفه داری با دستورات الهی دایره ایمانی را وسیع­تر کنی، الکی نگو تو از ما نیستی. این میشه وفاق ملی­یا؛ این میشه اون چیزی که باید دنبالش باشیم ها؛ نه اینکه طرفی که شمشیر زده علیه ولی الهی رو بیاریم بگیم آقا ایشون تو دایره ایمانیه پس وفاق ملی. گفتم چه تهدیدی خدای متعال می­کنه اگه این کار رو انجام بدی.

شما گیر کردی برادر من؟ تصمیم بگیر. چه اتفاقی باید بیفته تصمیم بگیری؟ خوب دقت بکنید این روایت شریف را: ابی­بصیر از امام صادق (علیه­السلام) نقل می­کند: عرض کردم اگر کسی در رابطه ولایی عرضی­اش، یعنی رابطه اخوت ایمانی­اش، رابطه­ای که من و شما باهم داریم، رابطه­ای که همه افرادی که داخل دایره ولایت الهی هستند باید باهم داشته باشند، اگر کسی این کار را انجام ندهد قطعا و حتما و بلا شک در دایره ولایت الهی با ولی الهی به مشکل میخورد. حالا بیا تا صبح برای امام حسین گریه کن. خیلی ماها سر و ساده از اینها می­گذریم. بیخودی تعارف داریم باهم. ببینید روایت شریف رو: [ایٌما رجل من اصحابنا استعان به رجل من اخوانه فی حاجه] هر کدوم از مومنین، هر کدوم از محبین ما، از اصحاب ما، یکی از برادرانش یک حاجتی داشته باشه، حاجتش رو نبرید سر چیزای سختا، حاجت یعنی آقا یه ملیون قرض داری به من بدی من بهت برگردونم؟ همین چیزای عادی که روزانه ما خیلی راحت از کنارش میگذریم. طرف تو رانندگی حاجت داره میگه به من راه بده شما بوق کشش میکنی راه هم بهش نمیدی. همین سر و ساده ها، نبری سر چیزای سخت [فلم یبالغ فیها بکل جهده] هر کسی برادرش ازش یه چیزی بخواد و طرف نهایت تلاشش را برای براورده کردن حاجت برادر مومنش نکند [فقد خان الله و رسوله و المومنین]. به خدا، پیغمبر خدا و مومنین خیانت کرده. معنای این حرف چیه؟ تکرار میکنم: کسی که در دایره ولایت عرضی موفق نباشد، رابطه­ش با ولی الهی هم بریده می­شود؛ ولو اینکه یقه ببنده، ریش بذاره، چفیه بندازه، تسبیح دست بگیره و برای امام حسین (علیه­السلام) خودشو بکشه. آقا طرف با پدرمادرش هنوز بلد نیست درست برخورد کنه پا میشه میاد هیئت امام حسین. خب آقا به چه دردی می­خوره؟ به همین سادگیه رفقا دین، دست کم نگیریم این حرف های دین رو. پدر و مادر که از اخوان ما بالاترن. به همین راحتی حضرت می­فرماید به خدا، رسول و مومنین خیانت کرده. بعد ابوبصیر میگه: [ما تعنی بقولک والمومنین]؟ منظورتون از مومنین کیاست؟ حضرت میفرماید: [من لدن امیرالمومنین الی اخرهم]. از امیرالمومنین (علیه­السلام) بگیر برو تا اخر، اینا میشن مومنین. خیانت کرده یعنی چی؟ خیانت کرده یعنی حلقه اتصالش رو با معصوم (علیه­السلام) بریده. من و شمایی که اینجا نشستیم عین خیالمون نیست چه اتفاقی برای برادرانمان در آن سر دنیا داره میوفته، اگر خیلی به جاییمون بر نمی­خوره، اگه خیلی کار خاصی انجام نمیدیم، اگه برنامه روتینمون تغییری پیدا نمی­کنه، من و شما با عرض معذرت رابطه ولایت طولیمون قطعه. من و شما الکی داریم میگم من امیرالمومنین (علیه­السلام) را دوست دارم. من و شما الکی داریم میگیم من اباعبدالله الحسین (علیه­السلام) را دوست دارم. من و شما الکی داریم میگیم تا خون در رگ ماست هدیه به رهبر ماست. همه اینا دروغه، همه اینا سرکار گذاشتنه، خودمون رو سرکار نذاریم آقا. یه وقتی شما مستقیم با ولی الهی رودرو میشی، خدا نکنه! خدا نکنه ما با ولی الهی رودرو شیم بخوایم شمشیر بکشیم جلوی ولی الهی؛ خدا اون روز رو نیاره. اگه قراره بیاره قبلش جان ما رو بگیره نخوایم رودر رو جلوی ولی الهی وایسیم. این میشه رودر رویی مستقیم. یه بار شما غیر مستقیم روبروی ولی الهی وایسادی، نتیجه یکیه. شمایی که بلد نیستی با بغل دستیت درست رفتار کنی، شمایی که بلد نیستی با خواهر برادرت درست رفتار کنی، شمایی که بلد نیستی با پدرمادرت درست رفتار کنی، شمایی که بلد نیستی با کسی که در حزب الله لبنان است درست رفتار کنی، شمایی که بلد نیستی با اون انسان که رفته در امریکا برای غزه تظاهرات کرده با چه بدبختی و شکنجه ای بلد نیستی با اون درست رفتار کنی، شما یه جای کارت میلنگه عزیز من. حواستو به خودت جمع کن. ببین از کجا شروع میشه، از نزدیک ترین آدم­ها به ما؛ پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، عمو، خاله، دایی، عمه. وارد رابطه ولایی میشیم. هم­کلاسی، هم­درسی، هم­تشکلی، هم­ میهنی، کسی که الان اون ور دنیا داره برای ولی الهی شمشیر میزنه، اینا همه تو دایره ولایت الهی­ان. شما نسبت به همه اینا وظیفه داری. آقا وظیفه داری میدونی یعنی چی؟ یعنی نماز چطوری بر شما واجبه؟ نسبت به اونم یک سری حقوق واجبی داری. روایتش رو نمیرسیم بخونیم؛ اشاره بکنم: معلی بن خٌنیس اومد پیش امام صادق (علیه­السلام): گفت اقا [ما حق المومن علی المومن]؟ مومن به مومن چه حقی داره؟ [قال انی علیک شفیق] ول کن، من تورو دوست دارم، کارتو سخت نکن، ول کن چیکار داری؟ اصرار میکنه، حضرت میگه [انی اخاف ان تعلم ولا تعمل]: میترسم بدونی و عمل نکنی [و تضیع و لا تحفظ] ضایع کنی حق برادرتو، اصرار میکنه، بعد حضرت می­فرمایند:[ للمومن علی المومن سبعه حقوقٍ واجبه]: هفت تا حق داره مومن بر مومن: [و لیس منها حق الا و هو واجب علی اخیه]. حق واجب هم داره، اینجوری نیست که بگی حالا اشکال نداره انجامم نداد، انجام نداد. نه! واجب یعنی چی؟ یعنی همون جوری که نماز واجبه، روزه واجبه، جهاد واجبه، اینا هم واجبه. ادامه روایت: [ان ضیع منها حقا] اگر یه حق از برادر مومنش ضایع بکنه، [خرج من ولایته الله]. اقا صریح تر از این میشه گفت یا نه؟ دیگه حضرت چجوری باید بفرماید؟ اگر کسی یک حق از حقوق برادر مومنش رو ضایع بکند[خرج من ولایته الله] الکی میگه من توحید رو قبول دارم، الکی میگه من مومنم. [ولم یکن فیها نسیب]. هیج نسیبی از ولایت الهی نداره. بعد حضرت حقوق رو میشمارن (حقوق رو نمی­رسیم بخونیم، خواستید روایت رو ان­شاءالله بعد در اختیار رفقا قرار میدم) حقوق رو یکی یکی میشمارن، اخر روایت می­فرماید [فاذا فعلت ذلک] وقتی این حقوق رو به جا آوردی [وصلت ولایتک بولایته] ولایت خودتو به ولایت رفیق مومنت گره زدی [و ولایته بولایتک]. اونوقته که تازه ولایت شما به ولایت معصوم (علیه السلام) وصل می­شود. اگه فردا یه نفر اومد به شما گفت اقا راه وصل ولایت به ولی الهی چیست ؟ بگو همبستگی و پیوستگی شدید در رابطه ایمانی بین مومنین؛ این راهشه. اگر این کار رو کردی [وصلت بولایته الله]. به ولایت الهی وصل میشی؛ ولایت الهی همون ولایت معصومه­ست، همون ولایت نبی­ست، اگه این کارو نکردی عزیز من ول معطلی. حالا ان شاالله در جلسات آینده یک خورده بیش­تر در مورد این صحبت می­کنیم که اقا چجوری ما الان باید این تشکل­ها رو درست کنیم؟ الان من باید چیکار کنم دقیقا؟ ما الان فقط فهمیدیم باید یک کاری بکنیم. ما الان فقط فهمیدیم که کسانی که در اون طرف دنیا هستند و دارند برای ولی الهی شمشیر می­زنند در دایره اخوت ولایی هستند. اصلا این­ها رو باید بریم باهاشون وفاق ملی ایجاد بکنیم. وفاق بین المللی باید بگیم ها؟ اونایی که باید بریم باهاشون وفاق پیدا کنیم همینان و بالعکس. کسی حتی اگر کنار دست من نشسته باشد علیه ولی الهی شمشیر زده باشد حق ندارم، حق ندارم با او وارد رابطه ولایی و اخوتی بشوم.

اهل بیتولایتقرآن کریمایمانوفاق ملی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید