ashkan.zare.12
ashkan.zare.12
خواندن ۱۳ دقیقه·۱ سال پیش

جان لاک در محاق!

اشكان زارع

جان لاك از بزرگ‌ترين انديشمندان جهان مدرن است كه بسياري انقلاب 1688 انگلستان (موسوم به «انقلاب با شكوه») و محدود كردن قدرت پادشاهي در اين كشور را به وي نسبت مي‌دهند. نفوذ انديشه‌هاي لاك در نظام‌هاي نوآيين غربي به گونه‌اي است كه بيانيه استقلال امريكا سراسر مملو از انديشه‌هاي او است. نفوذ جان لاك در امريكا به گونه‌اي است كه توماس جفرسون سومين رييس‌جمهور امريكا از وي در كنار بيكن و نيوتون به عنوان بزرگ‌ترين انسان‌هاي تاريخ زيست انسان نام مي‌برد. ولتر، متفكر مشهور فرانسه از او به نام «لاك دانا» نام مي‌برد و رسو از فلاسفه بزرگ اين كشور در قرن هجدهم از سويي و از سوي ديگر فلاسفه بزرگ ديگري نظير ديويد هيوم و كانت نيز از او تاثير پذيرفته‌اند. جان لاك متولد 1632 در انگلستان است و در كالج چرچ آكسفورد همان جا كه تحت‌تاثير اساتيد رياضي خود به انديشه‌هاي دكارتي درگير شد، درس خواند. در اين نوشتار با توجه به زادروز وي قصد واكاوي انديشه‌هاي وي و بررسي نسبت امروز انگلستان با انديشه‌ها و آموزه‌هاي اين بزرگ‌ترين فيلسوف عصر خرد انگلستان را داريم.
 تا به حال گمانه‌زني‌هاي بسياري در رابطه با خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا مطرح شده است. 23 ژوئن جنبش خروج انگلستان از اتحايه اروپا كه اصطلاحا «برگزيت» ناميده مي‌شود، به پيروزي رسيد. از لحاظ اقتصادي اين اتفاق مي‌تواند باعث گسترش بدهي‌ها و ركود اقتصادي بريتانيا شود كه به احتمال زياد نتيجه خروج انبوهي از سرمايه‌هاي خارجي از بريتانيا خواهد بود. چرا كه خروج از اتحاديه اروپا موجي از اضطراب را در جامعه بين‌الملل در رابطه با آينده بريتانيا به وجود آورده است.
«برگزيت» از لحاظ سياسي مساله بزرگي را در عرصه سياست بريتانيا پديد آورده است. اين موضوع باعث ايجاد شكاف جدي در حزب محافظه‌كار و بخش‌هاي گسترده از جريانات سياسي و اقتصادي در بريتانيا شده است كه خود باعث تشديد تنش بين كشورهاي تشكيل‌دهنده اتحاديه بريتانيا شد.

برگزيت نتيجه بحران هويت
وضعيت فعلي كه انگليس در اتحاديه اروپا به آن رسيد و به صورت چالش در وضع سياسي اين كشور درآمده بود را مي‌توان در بحران هويتي خوانش كرد چنانچه هابرماس اخيرا در تحليل خود از مساله برگزيت به صراحت گفت: «برگزيت نشان‌دهنده غلبه دغدغه هويت بر منافع ملي بود.» (متن كامل سخنان هابرماس در اين موضوع در شماره ديروز «اعتماد» و در همين صفحه «سياستنامه» منتشر شد.) موضوع بحث بيشتر طرفداران خروج از اتحاديه اروپا بر مساله تردد اتباع بيگانه و تسخير مشاغل انگلستان توسط بيگانگان تمركز داشت.
 روحيات آنگلوساكسوني و اروپاي منزوي
روحيات خاص آنگلوساكسوني، تاريخ و فرهنگ خاص اين كشور و حكومت و قدرت هژموني انگلستان در قرن نوزدهم و بيستم و همچنين شرايط خاص ژئوپولتيكي و موقعيت جغرافيايي اين سرزمين از دلايل شكل‌گيري اين روحيه خاص است. اين موضوع در شرايط بعد از جنگ جهاني نيز بر انگلستان حاكم است و روزنامه‌هاي انگلستان از اروپا به عنوان اروپاي منزوي ياد مي‌كردند و همچنين چرچيل انگلستان را با اروپا مي‌داند اما جزو آن به حساب نمي‌آورد.

موافقان و مخالفان برگزيت
مخالفان برگزيت مهاجرت را امري مثبت براي پيشرفت اقتصادي با توجه به امكان دسترسي به كارگر ارزان مي‌دانستند و برخلاف موافقان برگزيت وجود كارگر خارجي را با گرفتن ماليات ورود پول و درآمد براي كشور مي‌دانستند نه عامل خروج سرمايه از انگلستان. موافقان برگزيت خواهان سياست‌هاي مهاجرتي همچون استراليا بودند و هجوم مهاجران به انگلستان را در بحران اجتماعي و سياسي تعريف مي‌كردند. در خصوص حكومت ملي هم موافقان خروج اين موضوع را ابراز مي‌كردند كه مادامي كه انگلستان عضو اتحاديه اروپا باشد توانايي دخالت در حاكميت ملي خود را ندارد و با خروج از اتحاديه اروپا مي‌تواند به حاكميت ملي و مستقل دست پيدا كند. آنها معتقد بودند با بازپس‌گيري حاكميت ملي خود توانايي اقتدار ملي و اعمال نفوذ همچون قبل به انگلستان باز خواهد گشت و انگلستان اين گونه مي‌تواند به حقوق اساسي و قوانين خود بازگردد. ديويد كامرون، نخست‌وزير پيشين انگلستان در واكنش به چنين خواسته‌اي بار‌ها موضوع مهاجرت به اين كشور را به اتحاديه اروپا هشدار داده بود. وي خواستار كاهش ورود مهاجران به انگلستان شده بود. در اين شرايط بود كه حزب نوپا و عوامگراي «استقلال انگليس»  توانست با سوار شدن بر موج حساسيت‌هاي موجود درمورد مساله مهاجرت و نيز ضديت‌هاي موجود با اتحاديه اروپا، ضمن به دست آوردن دو كرسي مجلس عوام در انتخابات ميان‌دوره‌اي اخير، وضعيت احزاب سنتي چون محافظه‌كار و كارگر را در انتخابات عمومي انگلستان با مخاطره روبه‌رو كند.

پوپوليسم زير لواي ناسيوناليسم
با توجه به مشكلات درون انگلستان و موضوعات
مطرح شده شرايط براي برپايي پوپوليسم و عوامگرايي زير لواي ناسيوناليسم انگليسي مهيا شد. با اين شرايط بود كه برگزيت توانست موفق شود و انگلستان امسال از اروپاي متحد جدا شد. حال با توجه به بيان وضعيت فعلي انگلستان و نسبت اين شرايط با فضاي حاكم فكري در اين كشور حال به بررسي آراي جان لاك فيلسوف انگليسي مي‌پردازيم كه انگلستان و غرب مدرن وامدار او است. هدف از اين بررسي روشن ساختن نسبت انديشه و وضعيت سياسي انگلستان فعلي با محتواي فكري و انديشه‌هاي جان لاك است.
 انديشه‌هاي جان لاك
جان لاك نظريه‌پرداز سياسي است و نظريه سياسي موضوعي نيست كه از موضوعات مجزا پديد آيند چراكه نظريه سياسي در خلأ شكل نمي‌گيرد. بلكه در يك بستر فرهنگي گسترده شكل مي‌گيرد. يك نظريه‌پرداز سياسي بايد تمام جنبه‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... مسائل بشري را مورد توجه قرار دهد چرا كه تمامي اين مقولات و موضوعات هويت يك شخص را به مثابه انسان شكل مي‌دهد. از اين مساله جنبه‌هاي تاريخي وارد نظريه‌پردازي‌هاي سياسي مي‌شود و جنبه‌هاي انسان‌شناختي نيز با توجه به نتايج منتج شده از نظريه سياسي كه به تصميم‌گيري راجع به جمع‌هاي بشري سر و كار دارند، لازم مي‌شود. جان لاك نظريه‌پردازي است كه مساله محور به مباحث پرداخته است. بنياد‌هاي تاريخي و انسان شناختي درك شده از سوي لاك نشانه‌اي از نظريه سياسي پيچيده است. دو رساله لاك راجع به حكومت درباره سرشت و مفهوم توسعه در جامعه است.

وضعيت طبيعي در نظريه لاك
 در نظريه لاك وضعيت طبيعي در مقام شروعي اساسي براي نظريه تكاملي منشا حقيقي، گستره غايت حكومت مدني توصيف مي‌شود. منظور لاك از قانون طبيعي، فقط قانوني است كه بر رفتار انساني حاكم است و البته اين قانون رفتار موجود افراد بشر را تشريح نمي‌كند بلكه رفتاري را كه بايد داشته باشند، تشريح مي‌كند. به همين دليل منظور لاك از وضع طبيعي، آن گونه كه خود عنوان مي‌كند و به ظاهر كاملا غيرمنطقي به نظر مي‌آيد، چيزي نيست كه در روزگار معيني از تاريخ بشر واقع شده باشد. صرف‌نظر از بيكن و هابز، جان لاك را مي‌توان نخستين تجربه‌گراي انگليسي دانست. لاك معتقد است كه انسان معرفت فطري نداشته و در بدو تولد ذهن بسان لوح نانوشته‌اي است كه به تدريج به آن شكل مي‌دهد. لاك تصورات را علل مادي معرفت به شمار مي‌آورد كه اين تصورات تماما از تجربه حاصل مي‌شود. وي تجربه را بر دو قسم احساس و تامل مي‌داند. احساسات در نظرگاه او اشيا و فرآيندهاي بيرون ذهن را گزارش مي‌كنند، در حالي كه تامل در نحوه كاركرد ذهن را روشن مي‌كند و معتقد است كه ما تصوارت‌مان را يا از طريق احساس يا تامل يا هر دو به دست مي‌آوريم. وي تصورات را يا بسيط مي‌داند يا مركب. دو رساله وي درباره حكومت از جان لاك در دست است كه مقدمه آنها را در سال 1688به تحرير آورده است. بر اين اساس است كه ما مي‌دانيم اين دو اثر در دوران محروميت و احتمالا به قصد تصديق شورش مسلحانه عمومي كه رهبران حزب كشور طراحي كردند و به قصد توضيح و دفاع از اين طرح انقلابي در مقابل چارلز اول و برادرش نوشته شده است. نخستين رساله درباره حكومت، اثري مجادله‌آميز است با هدف رد شرح پدرسالارانه «نظريه حقوق الهي پادشاهان» كه توسط رابرت فيلمر ارايه شد. لاك اين مجادله فيلمر را كه مردان طبيعتا آزاد نيستند به عنوان مساله كليدي انتخاب مي‌كند. رساله دوم لاك درباره حكومت، نظريه اثباتي حكومت است، است. او آشكارا بر اين نظر است كه انسان نبايد دچار اين عقيده خطرناك شود كه كل جهان، صرفا نتيجه زور و خشونت است. ابزار او در بيان اين نظر به نظام دانايي قرن هفدهم در خصوص فلسفه سياسي، حقوق طبيعي و قرارداد اجتماعي برمي‌گردد. حقوق طبيعي آن دسته حقوقي هستند كه ما قبل از اينكه حكومت‌ها به وجود بيايند آن را دارا بوده‌ايم. لاك زماني به ضرورت ايجاد حكومت از سوي انسان‌ها مي‌رسد كه معتقد است افراد فكر مي‌كنند شرايط‌شان در وضع طبيعي، نامطلوب است و از اين رو مايلند كه برخي از حقوق‌شان را به يك حكومت مركزي با حفظ حقوق منتقل كنند و اين نظريه قرارداد اجتماعي است. شرح‌هاي زيادي بر نظريه حقوق طبيعي و قراداد اجتماعي در قرن هفدهم و هجدهم وجود دارد كه دو جهت‌گيري محافظه‌كار يا راديكال را دارند. شرح لاك بر اين قضايا شرحي راديكال است. اين نظريه‌ها در ايدئولوژي موجود در انقلاب‌هاي امريكا و فرانسه تاثير داشت.
وي در دومين رساله حكومت به تعريف قدرت سياسي، پايه‌هاي حكومت، وضع طبيعي، جنگ، بردگي، ماهيت مالكيت، ماهيت قدرت سياسي و حكومت مدني مشروع، جمع‌بندي تمايزات ميان قدرت پدرانه، سياسي و مستبدانه، شرح ماهيت حكومت مدني غيرقانوني كه به سه شكل غلبه ناعادلانه خارجي، غصب داخلي حكومت سياسي، گسترش ظالمانه قدرت به وسيله كساني كه از ابتدا، قانونا در قدرت بودند، مي‌شود و شرايطي كه امكان دارد تحت آن انقلاب مشروع صورت پذيرد، مي‌پردازد.
بر اساس نظريه لاك، خداوند انسان را آفريد و از اين رو انسان دارايي خدا محسوب مي‌شود و هدف اصلي از آفرينش در نظر وي حيات است. لاك انسان را آنقدر آزاد نمي‌داند كه دست به قتل يا خودكشي و نابودي ساير مخلوقات زند چرا كه با انجام اين كار‌ها در نظر وي هدف الهي از سوي انسان نقض شده است. وضع جنگ (state of war) وضعي است كه در آن شخص تصميم مي‌گيرد به حقوق زندگي طرف مقابل تجاوز كند. لاك در اين قضيه خود را از هابز جدا مي‌كند چرا كه هابز وضع جنگ و وضع طبيعي را برابر مي‌داند. اما لاك وضع طبيعي را زماني مي‌داند كه بشر افراد ديگر را دوست دارد و از حقوق طبيعي خود پيروي مي‌كند. لاك در فلسفه سياسي خود از برده‌داري قانوني صحبت مي‌كند كه تحقق آن را در يك فرد مهاجم ستمگر شكست خورده مي‌داند كه مغلوب فاتح عادل است كه اختيار دارد او را بكشد يا به اسارت و بردگي درآورد و اين وضع ادامه وضع جنگ است. بردگي غيرقانوني وضعيتي است كه شخص بدون دليل منصفانه، قدرت مطلق و كامل بر شخص دارد. اين محدوديت‌ها هم براي برده‌داري قانوني و هم غيرقانوني وضع مي‌شود. جان لاك مالكيت خصوصي را با اين مطلب كه خداوند زمين را براي همه انسان‌ها مشترك آفريده است، آغاز مي‌كند. لاك دارايي خصوصي را نشات گرفته از عدم رضايت عمومي مي‌داند. در اين نظريه از سوي لاك مي‌توان تكامل وضع طبيعي را مشاهده كرد. وي از شكار و جمع‌آوري غذا و سپس در مورد جامعه كشاورزي و دارايي زمين صحبت مي‌كند. لاك در ادامه تكامل وضع طبيعي به معرفي پول مي‌پردازد. وي پول را موجب پديد آمدن دارايي خصوصي خارج از مرزهاي جامعه، بدون قرارداد مي‌داند. نظريه قرارداد اجتماعي را لاك به همراه حقوق طبيعي و حقوق قانوني مطرح مي‌كند و تذكر مي‌دهد كه همه حكومت‌ها به زور يا خشونت پديد نيامده‌اند.

حكومت قانوني و رضايت عمومي
 از نظر وي حكومت مدني قانوني با رضايت كساني كه بر آنها حكومت مي‌شود بنا شده است. اينها چنين توافق كرده‌اند كه حق اجراي قانون طبيعي و قضاوت به حكومت مدني واگذار شود. هدف از حكومت مدني قانوني و مشروع، حفظ حيات، آزادي، سلامت و دارايي شهروندان و تا حد ممكن پيگيري و مجازات كساني است كه حقوق ديگران را نقض مي‌كنند.
 تفاوت حكومت مدني با حكومت غيرقانوني
حكومت مدني به دنبال خير عمومي است. حتي اگر در تضاد با افراد باشد، اما حكومت غيرقانوني ادعا دارد كه حق قدرت خودكامه بر افراد را دارد. يك حكومت مدني غيرقانوني به دنبال نقض سيستماتيك حقوق طبيعي افراد است. كتاب مهم لاك «جستاري درباره فهم بشر» است كه سال 1690 به نگارش درآورد؛ درست پس از زمان اندكي كه از انتشار كتاب اصول نيوتن مي‌گذشت. اين كتاب چنان از بيان استوار و كاملي را داراست كه تلاش‌هاي مخالفان عقل‌گرايي را تحت‌الشعاع قرار داد.

پلوراليسم در انديشه جان لاك
جان لاك را مي‌توان فيلسوفي طرفدار كثرت‌گرايي دانست. كثرت‌گرايي كه لاك مدافعش بود به موضوعي فراتر رسيد و آن موضوع مدارا بود. حمايت او از مدارا حتي در تفكر كساني كه تقريبا صد سال بعد قانون اساسي امريكا را تدوين كردند، تاثير داشت. فهم لاك بدون درك نسبي پيشينه فرهنگي و فكري او ممكن نيست. تاكيد بر نقش جامعه مدني در كارهاي جان لاك مشهود است. وضعيت طبيعي براي لاك وجود و برقراري صلح و حاكميت قانون طبيعي بر جامعه است و در آن آزادي افراد براي تامين خواسته‌هاي خود كاملا برقرار است. در نظر لاك قرارداد اجتماعي بر آن است تا دولت برآمده از آن وظايفي را مانند تضمين امنيت افراد از نظر جاني مالي، آموزش و داوري برعهده گيرد و دولت موظف به رعايت آزادي افراد است و حق تعرض ندارد. قرارداد اجتماعي جان لاك دوطرفه است و دولت به ازاي حق حاكميت افراد در مقابل آنها وظايفي را دارد.

برگزيت و جامعه مدني مورد حمايت لاك
با توجه به خواسته‌هاي مردم انگليس در بالا بردن نقش شهروندان انگليسي در حوزه كار و مسائل اجتماعي كه به زبان ناسيونالسيت محور وارد جنبش برگزيت شد و عدم توانايي دولت به اين خواسته‌ها نوعي برهم‌خوردن رابطه ميان افراد جامعه، حكومت و قراردادهاي اجتماعي را شاهد بوديم. اين موضوع را مي‌توان در نحوه درخواست و خوانش موافقان برگزيت به واكنشي به بر هم خوردن چنين نظمي دانست. خواست‌هاي مخالفان ماندن در اتحاديه اروپا و در نسبت برخورد با مهاجران و اتباع غيرانگليسي از مفهوم آزادي و تساهل موردنظر جان لاك عبور كرد و جامعه مدني شهروند محور را به سوي جامعه سياسي در وضع غصب به تعبير خود لاك كشاند. برگزيت و خواسته‌هايش در چارچوپ مفاهيم پوپوليستي حاكميت انگلستان را در چارچوب قراردادهاي اجتماعي شهروند محور و جامعه مدني مورد دفاع جان لاك را به لرزه درآورد.

سياست به مثابه كنشي اخلاقي در انديشه لاك
در نحوه برخورد با مهاجران با توجه به اينكه برگزيت يك جنبش مدني است با اتكا به نظريات جان لاك مي‌توان اين موضوع را ابراز كرد كه جامعه مدني انگلستان خود را به سمت جامعه‌اي غيرقانوني مي‌كشاند. كنش‌هاي دولت‌هاي حاكم بر انگلستان در چند دهه اخير باعث شكاف گسترده ميان افراد و حكومت شد و اين موضوع خود عبور از انديشه‌هاي جان لاك مي‌تواند محسوب شود. خواسته حكومت ملي و بازگشت به دوران قرن 19 و بيستم انگلستان با اتكا به سياست حاكميتي مستقل و بدون توجه به قانون طبيعي و جامعه مدني نيز بي‌توجهي به آموزه‌هاي جان لاك را گسترش مي‌دهد. جان لاك فيلسوفي اخلاق‌محور است كه سياست را كنشي اخلاق‌محور مي‌داند و در چند سال اخير نه در آراي دولت‌ها و حكومت انگلستان در پاسخ به خواسته جامعه مدني خبر از اخلاق مدنظر لاك وجود دارد و نه در ميان افراد جامعه و نهاد‌هاي مدني خبري از خواسته‌هاي اخلاقي جان لاك مي‌توان پيدا كرد.

لاك و قرارداد اجتماعي

دو رساله درباره حكومت از جان لاك در دست است كه مقدمه آنها را در سال 1688به تحرير آورده است. بر اين اساس است كه ما مي‌دانيم اين دو اثر در دوران محروميت و احتمالا به قصد تصديق شورش مسلحانه عمومي كه رهبران حزب كشور طراحي كردند و به قصد توضيح و دفاع از اين طرح انقلابي در مقابل چارلز اول و برادرش نوشته شده است. نخستين رساله درباره حكومت، اثري مجادله‌آميز است با هدف رد شرح پدرسالارانه «نظريه حقوق الهي پادشاهان» كه توسط رابرت فيلمر ارايه شد. لاك اين مجادله فيلمر
كه مردان طبيعتا آزاد نيستند را به عنوان مساله كليدي انتخاب مي‌كند. رساله دوم لاك درباره حكومت، نظريه اثباتي حكومت است است. او آشكارا بر اين نظر است كه انسان نبايد دچار اين عقيده خطرناك شود كه كل جهان، صرفا نتيجه زور و خشونت است. ابزار او در بيان اين نظر به نظام دانايي قرن هفدهم در خصوص فلسفه سياسي، حقوق طبيعي و قرار داد  اجتماعي برمي‌گردد.

جان لاکبرگزیتبریتانیاشاهنامهملی گرایی
اشکان زارع؛ نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار حوزه تاریخ و اندیشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید