اشکان
اشکان
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

همه کاره هیچ کاره در قرن بیستم!!

اگه دارید یک کتابی درباره فیزیک کوانتوم میخونین و بعد ازون ساز موسیقیتونو برمیدارین و درحالی که شروع به تمرین و نواختن میکنین برای کارهایی که قراره در محل کارتون روی پروژه ای انجام بدید فکر میکنین و برنامه ریزی میکنید، پس تبریک میگم بهتون! شما یک چندپتانسیلی یا چند رشته ای هستین!??

چندین مسیر پیش رو چندین راه حل چندین ویژگی ... باید یکیو انتخاب کنم؟
چندین مسیر پیش رو چندین راه حل چندین ویژگی ... باید یکیو انتخاب کنم؟


احتمال زیاد چیزهای زیادی هست که شما دوست دارین و در انجام اونها خوب هستین ولی بخاطر اینکه ازاین شاخه به اون شاخه میپرید اکثرا شمارو همه کاره ی هیچ کاره میشناسن، یا حتما همکاران سر کار یا دوستان و اشنایان بهتون گفتن برای متخصص شدن و به نتیجه رسیدن باید در یک رشته یا یک شاخه مشخص بمونی و تمرکزت رو روی یک چیز بزاری و برای ایجاد انگیزه و راهنمایی مثالهای متنوعی از افرادی اوردن که با تمرکز بر یک شاخه بسیار موفق بودن و همین مسئله عامل پیشرفت اونها بوده و در طول تاریخ هم همینطور بوده.

در صورتی که این یک داستان سازی و فریب کاری ذهنی (self-deception) است که باعث چشم پوشی حقیقت شده و حتی بعضی آزمایش های عملی(Practical) و تجریبات افراد موفق این رو نشان داده که تمرکز بر روی یک شاخه حتی میتونه باعث از دست دادن فرصت هایی بشه که اگه دید بازتری داشتن و پذیرای اون بودن سریعتر به هدفشون میرسیدن.

خطا کن، شکست بخور و دوباره شروع کن یا اینکه چند پتانسیلی باش؟

ازونجایی که از ترند ها، فضای مجازی و پلتفرمهایی که باهاشون به صورت روزمری کار میکنیم، کاملا میبینیم که در شرایط پیچیده ای داریم زندگی میکنیم، همانطور که در مقاله علوم پیچیدگی که اشاره کردم قرنی که الان هستیم دوره دست و پنجه نرم کردن با پیچیدگیها و چند شاخه ای هاست. جایی که سرعت رخداد اتفاق ها بسیار زیادتر و پیچیده تر شده و حتی نمیفهمیم خودمون داریم تصمیم میگیریم یا داره برامون اتفاق میفته! هر چقدر سعی میکنیم رخداد ها رو درک کنیم که بتونیم پیش بینیشون کنیم، شاهد اتفاق افتادن پدیده های ناگهانی ای هستیم که بسیار جلوتر از توانایی پیش بینی ما بودن. در میان این عدم قطعیتی که حتی برای آینده بسیار نزدیکِ ما وجود داره (منظورم زمان حاله!) میشه نتیجه گرفت که احتمال اینکه فرصت های ارزشمندِ بیشماری روبروی ما قرار بگیرن و بسیار راحت از دستمون در برن خیلی زیاده، ولی از طرفی دیگه اگه بتونیم ازشون استفاده کنیم در کنار پیشرفت، جایزه نظام کاپیتالیسمی (یعنی پول!) نسیبمون میشه. بسیاری از مردم، کسانی که ازین فرصتها استفاده میکنند رو خوش شانس میدونن.

وکیوس سِنِکا « c. ۴ BC Lucius Annaeus Seneca» فیلسوف یونانی تعریف جالبی برای شانس داره میگه شانس = زمانی که آمادگی ها با فرصت ها ملاقات میکنند.

از طرفی در اکثر نظامهای سیستماتیکِ اموزشی، بیشتر سعی بر این میشه که بچه ها کمتر به ویژگی چند پتانسیلی اهمیت بدن و تمرکز رو روی یک چیز بزارن که بتونن متخصص بشن و با همون تخصص نامیده بشن. مشخصه که اکثر نظامهای آموزشی کاملا بر طبق نظر آدام اسمیث (۵ ژوئن ۱۷۲۳ – ۱۷ ژوئیه ۱۷۹۰) پدر علم اقتصاد، روی تخصصی کار کردن انسان‌ها برای افزایش بازدهی و کیفیت کارها تمرکز میکنن.

در مقاله ای که راث بریدج استوک (استاد دانشگاه) در سایت future capable بهش اشاره میکنه، اسمشو گذاشته اشخاصِ T شکل، چونکه بخاطر این سیستم آموزشی شکل T آموزش دیده ان، توضیح میده که این افراد در دیسیپلین (رشته) مشخصی، عمیق فعالیت می‌کنند و همچنین توانایی در همکاری با افراد از زمینه‌های مختلف رو دارند. به نحوی خارج از محدوده مشخصی نمیتونن فعالیت کنن و باید توی رشته(دیسیپلین) خاصی عمیق بشن و همونو ادامه بدن. این ویژگی به دانش، همکاری و کار با افرادی که پس‌زمینه‌های متفاوت دارن کمک می‌کنه.

شخصیت های T شکل - شکل 1
شخصیت های T شکل - شکل 1

وی در ادامه میگه که "تحقیقات من با نوآوران موفق در رشته‌های مختلف نشان داده است که فعالیت در یک دیسیپلین و یک خط تنها به طور تقریبی همیشه کافی نیست. حرفه‌ای‌های بسیار موفق در قرن 21 بجای اینکه تنها در یک حوزه عمیق باشند و دانش و مهارت داشته باشند، مثل "شکل کلید" هستند، آنها چندین حوزه از توانمندی تخصصی را با درجات عمق مختلف دارند. آنها ممکن است در یک حوزه مشخص عمق بسیار بالایی از دانش و مهارت داشته باشند، اما همراه با آن در چندین دیسیپلین دیگر با عمق‌های متفاوت نیز دانش و مهارت دارند! این حوزه‌های تخصصی، به عنوان 'دندانه‌ها'ی کلید می‌شوند."

شخصیت های کلیدی شکل - شکل 2
شخصیت های کلیدی شکل - شکل 2
ایشون Ruth Bridgstock گفته بهترین دلیل برای وجود چندین حوزه تخصصی دوتا حالته :
اولا اینه که میتونین توی کارهاتون بهتر عمل کنید چرا که این بهتون کمک می‌کنه که با افراد از زمینه‌ها و دانش‌های مختلف همکاری کنید و دانشتون رو به راحتی به دیگران منتقل کنید.
دوم اینکه، داشتن دیدگاه‌ها و تخصص‌های متعدد به شما این امکانو می‌ده که به نوآوری و خلاقیت بیشتری تو کارهاتون برسید و مشکلات رو بهتر حل کنید. مثلاً یک دانشجوی زیست مولکولی با تجربه در بازی‌ سازی یا مدلسازی سه بعدی ممکنه راه‌حل‌های خیلی خلاقانه‌تری برای مسائل زیستی پیدا کنه. همچنین، اگر یک معمار به شیمی غیر آلی علاقه‌مند باشه یا یک مهندس عمران / فیزیکدان در طراحی یک تلسکوپ فضایی عمیق شرکت کنه، ایده‌های جالب و نوآورانه‌تری می‌تونه به وجود بیاره.

در رابطه با نوع آوری که با دیسیپلین های ضد و نقیض شکل میگیره، جا داره اشاره کنم به فکت باحالی که از فیلسوف آلمانی هگل مطالعه کردم، یک تعریف جالبی برای به وجود آمدن یک ایده جدید یا به قول خودش سنتز ( Synthesis) داشته . اشاره کرده که همیشه تز + آنتی تز = سنتز . یعنی یک چیز جدید با در هم امیخته شدن یه ایده ای با ضد خودش هست شکل میگیره.

سه تایی تز، آنتی تز، سنتز هگل
سه تایی تز، آنتی تز، سنتز هگل

یه الگوی خیلی ساده و ابتدایی برای به وجود اومدن ایده جدید! با ضد خودش ترکیبش کن :)

حالا تصور کنید یک ادم چندپتانسیلی چند بار در حوزه ای که فعالیت میکنه ممکنه همزمان تز و آنتی تز رو داشته باشه؟ قاعدتا زیاد! و درنتیجه میتونیم سنتز هایی رو ازش انتظار داشته باشیم.

به هرحال ما انسانیم و آدم موجودی پیچیده است. اینکه آدم روی یک چیز بتونه ثابت بمونه براش راحت نیست آدم پویاست و گاها ممکنه تغییر مسیر داشته باشه و این بخاطر محدودیت ها ، سازگاری و بقا است. بخاطر یه هدفی دست به انجام یک تلاش میزنه و بعد تغییر مسیر میده، پس خیلی ناممکنه که این سیستم پیچیده با مدیریت و کنترل مرکزی (باید و نباید و آموزش تخصصی شدن) کنترل بشه، بهتره به صورت خودسامانده باهاش برخورد بشه که بهتر خودش و پتانسیل هاشو نشون بده.

تصویر ساخته شده توسط هوش مصنوعی
تصویر ساخته شده توسط هوش مصنوعی

چندپتانسیلی ها خطاهای کمتری توی تصمیم گیری دارن؟

در مقاله تصمیم گیری کوانتومی که دارم جمع آوری میکنم، به صورت مفصل توضیح میدم که چگونه میشه از ویژگی های ارزشمندی که علم کوانتوم اونهارو ثابت کرده برای تصمیم گیری بهینه و همزمان شکوفایی و رشد فردی با نگرش چندرشته ای استفاده کرد. جالبه که در کوانتوم میتونیم بفهمیم چطوری همزمان آنتی تز و تز با هم میتونن وجود داشته باشن و چقدر اتفاقای جالبی رو رقم بزنن!

توجه داشته باشین که چند پتانسیلی با منتال مالتی تسکینگ یا چندوظیفگی فرق داره، آدم هایی که چندتا کار رو انجام میدن و گاهی نیمه کاره رها میکنند و به نقطه بحرانی نرسیده ولش میکنند، بیشتر ازینکه یک ویژگی باشه یک نقطه ضعفه که بهتره کنترل بشه و با تمرکز و ایجاد عادت های روزمره جلوش رو بگیره.

توی فیلم everything everywhere all at once یا همه چیز، همه جا ، به یک باره، یه جمله جالبی هست که میگه اگه هیچ چیز اهمیت نداشته باشه، تمام دردها و احساس گناهی که تو زندگیت حس‌شون کردی از بین می‌ره.

من هم ادم چندپتانسیلی هستم، اگر همین الان کسی ازم بپرسه چه کاره ای؟ حرفه ات چیه؟ به سختی میتونم بگم دقیقا چیکار میکنم. مطمعنم امروز که از فعالیت توی طراحی و دیزاین محصول خوشم میاد فردا ممکنه یهو تغییر جهت بدم و وارد حوزه جدیدی بشم. منتها چیزی که تا الان از خودم فهمیدم اینه که همیشه وقتی حوزه ای که دارم فعالیت میکنم به نقطه بحران میرسه بازم ادامه میدم و باهاش دست و پنجه نرم میکنم، همیشه هم یه خلاقیتی توی کارم لحظه آخر اتفاق میفته و این خیلی باحاله! ، تلفیقی فکر میکنم و دنبال پیدا کردن روابط مشترک بین دیسیپلین های مختلف بودم ، تا الان هم خیلی نتایج و دست آورد های بزرگی رسیدم بالاخره همیشه یه جایی هست که دیسیپلین های گوناگون مثل نقاشی و نجوم و فیزیک و بیولوژی دارن یک حرف یکسان میزنن و اونجا نقطه جالبیه! مثل زمانی که عدم قطعیت مطرح شد که هم هایزنبرگ توی فیزیک بهش اشاره کرد هم پیکاسو توی سبک کوبیسمش.


ممنون که تا اینجا همراهم بودین و مطالعه کردین. بینهایت خوشحال میشم اگه نظرات و پیشنهادات خودتون رو برام بنویسید.

افراد موفقرشد فردیعلم اقتصادچندپتانسیلیایده
دانشجوی تکنولوژی معماری (طراح محسباتی)، ایده پرداز و محقق. علاقه مند به آینده پژوهی، علوم شناختی، سیستم های پیچیده و موسیقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید