نکات مثبت:
+ زمین بازی ابرقهرمانی فوق العاده
+ رهبری کاریزماتیک
+ مبارزه رضایت بخش و حرکت در شهر با تارها
نکات منفی:
- یک تجربه بسیار کوتاه
- فقط یک موضوع ماموریت خطی
من کمی با ارائه بازی Spider-Man: Miles Morales برای PS5 مخالفم. عالی است، باورنکردنی به نظر میرسد و در مدت زمان کوتاه خود، داستان رضایتبخشی را در خود جای میدهد. اما مختصر است، تا جایی که قرار دادن آن در جلو و مرکز خط تولید PS5 کمی نادرست به نظر میرسد. با وجود تمام مناظر بصری و لذت واقعی از دیدن مایلز به عنوان یک شخصیت، نمیتوان از این واقعیت دور شد که احتمالاً قبل از پایان دانلود سایر بازیهای ارائه شده برای PS5 در روز اول انتشار، تیتراژ پایانی بازی پخش میشود. بدیهی است که هیچ ایرادی در آن وجود ندارد - من همه طرفدار بازی های کوتاه هستم - فقط برای دیدن کمپین اصلی در چند شب آماده باشید. بدیهی است که اگر فعالیتهای جانبی بیشتری انجام دهید، زمان بازی کمی طولانیتر میشود، اما با این وجود، در بهترین حالت به اندازه چند روز محتوا در اینجا وجود دارد، نه هفتهها. در حالی که سونی آن را با دیگر نسخههای توسعهدهنده مستقل بازیها، مانند The Last of Us Left Behind و Uncharted's Lost Legacy هم رده میداند، این DLC در مقایسه با آنها حس بسیار بیشتری دارد. افزونه بازی اصلی، به جای یک همراه.
با این حال خوب است، اجازه دهید واضح تر بگویم، این بازی یک نمایش عالی از آنچه PS5 می تواند انجام دهد است. حتی قبل از شروع اکشن، در مقدمه - با مایلز در مترو - هپتیک جدید DualSense را با حس "لعنتی هپتیک ها چقدر شبیه حرکات قطار است" معرفی می کند! در طول بازی، دسته DualSence از نظر فیزیکی ضرباتی را که با تواناییهای Venom الکتریکی مایلز انجام میشود را به بازیکن منتقل می کند و بسیاری از احساسات قابل تشخیص را از طریق نوعی جادوی ارتعاشی بازسازی میکند. زمان بارگذاری یا عدم وجود آن نیز شگفت انگیز است. چه به سرعت در سراسر نقشه سفر کنید یا یک فضای داخلی را ترک کنید تا به بیرون بروید، آنی است و تنها تاخیر قابل توجه بازی دو ثانیه است که برای شروع از منوی PS5 طول می کشد. همچنین خلق نیویورک در یک روز برفی در سطحی تقریباً واقعی، باورنکردنی به نظر می رسد. لحظاتی در نیمه دوم بازی وجود دارد، زمانی که تندبادهای ملایمی شروع به وزیدن میکنند و ساختمانهای دور در این آب و هوا محو میشوند، جایی که تنها چیزی که مشخص میکند این یک بازی است، پسر کوچکی است که در آنجا تاب میخورد.
آن پسر کوچولو، مایلز، شخصیت فوقالعادهای هم هست: او سادهلوح اما مشتاق است، بسیار سخت در تلاش است تا به مقام خود عمل کند، اما دچار تردید و پرسشهایی شده است. او در حال حاضر توانایی های خود را دارد، اما همچنان در حال یادگیری طناب ها است در حالی که راه خود را هم به عنوان یک بزرگسال جوان و هم به عنوان یک ابرقهرمان جدید احساس می کند. مرگ اخیر پدرش به اندازه زندگی عنکبوتی جدیدش زندگیاش را متحول کرده است. در ابتدا یک خلاصه داستان عالی وجود دارد که بازی اصلی 2018 را کاملاً از دیدگاه مایلز بازخوانی می کند - واضح است که تمرکز زیادی روی از دست دادن پدرش دارد. با داستان پیت به عنوان یک داستان جانبی که به چگونگی تبدیل شدن او به یک مرد عنکبوتی جدید منجر می شود.
در سراسر داستان، تمرکز بر بخش انسانی "فوق بشر" است. بازی اصلی به خوبی از روابط پیتر استفاده کرد تا در زمانی که داستان به آن نیاز داشت مقداری جرات و وزن عاطفی به آن اضافه کند. در اینجا همه چیز درباره یک بچه است که با زندگی خود سر و کار دارد، که ابرقهرمانی فقط بخشی از آن است. در افتتاحیه تاکید محکمی بر جامعه و خانواده دارد، مسئولیتها، روابط و امیدهای او خارج از مرد عنکبوتی را روشن میکند، دومی فقط یک چیز دیگر است که او باید با آن دست و پنجه نرم کند. این کار در انتقال فشارهای جوانی بسیار عالی است: بار بیتجربهای ناشی از تجربه همه چیز برای اولین بار و احساس اینکه اکنون باید همه چیز را حل کرد وگرنه یک فاجعه رخ میدهد. جوان بودن در بهترین زمان هضمش سنگین است و این به نوعی آن را به روشی باورپذیر هدایت می کند، حتی اگر در مورد بچه ای از بروکلین باشد که می تواند به دیوارها بچسبد. در اینجا افتخار کامل به بازیگر Nadji Jeter میرسد، که صدا، چهره و ضبط حرکات را ارائه داد، که در نقش مایلز عالی است و شخصیتی پر از اشتیاق و جذابیت را در حالی که امیدها و ترسهای خود را برای آینده دنبال میکند خلق کرد.
زندگی مایلز بهعنوان یک ابرقهرمان به شیوهای مشابه زندگی پیتر پارکر، با شهری برای محافظت و جنایتهایی که باید با آن مبارزه کرد، پیش میرود. باز هم، مانند بازی گذشته، آزادی هیجان انگیزی برای رها شدن با این قدرت ها وجود دارد. شیرجه از یک آسمان خراش برای تاب خوردن در آخرین لحظه ممکن، که صداهای خیابان به سرعت شنیده می شود تا هرگز پیر نشوید. حتی در اینجا نیز شخصیت مایلز با انیمیشنهای دوستداشتنی همراه میشود که گاهی اوقات در هوا میچرخد یا در هنگام فرود تعادلش کمی به هم میخورد و نشان میدهد که او هنوز چقدر در همه چیز جدید است.
مبارزه تنها مکانیکی است که واقعاً بازنگری شده است، با قدرتهای جدید Venom مایلز به او اجازه میدهد تا قدرت خود را با ضربه به زمین که اثر آن شعاعی رو پوشش میدهد آزاد کند، یا فاصلههایی را که میتواند دشمنان را به هوا پرتاب کند، در بر میگیرد. حول شارژ کردن و آزاد کردن توانایی ریتمی وجود دارد تأثیر آن را به حداکثر میرساند. همچنین استفاده از قدرت Venom تاکتیکی است، برخی مخالفان از تجهیزاتی استفاده می کنند که فقط با حملات Venom غیرفعال یا نابود می شوند. توانایی جدید مایز برای نامرئی شدن نیز سرگرم کننده است، اما در یک بازی با تأکید شدید بر مخفی کاری، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. شما بیشتر وقت خود را بدون دیده شدن می گذرانید و بین نقاط مرتفع برای گرفتن دشمنان بدون اینکه دیده شوید، می پرید. بنابراین ایده نامرئی شدن هرگز به طور معناداری به عنوان یک مکانیک استفاده نمی شود.
همانطور که مبارزات لذت بخش و رضایت بخش است، همچنان بر کوتاهی بازی تأکید می کند. درختواره مهارت ها کوچک است و در حالی که تنها چهار ابزار در آن وجود دارد، فاقد هرگونه ارتقای واقعی با تاثیر زیاد در بازی است. همه آنها سرگرم کننده و کاربردی هستند، اما هرگز جادوی بداهه چیزهایی مانند trip mines یا web bombs را که در بازی قبلی وجود داشتند را به تصویر نمی کشند. کوتاه بودن داستان همچنین به این معنی است که گاهی اوقات احساس میکنید که قفل قابلیت های مایلز را سریعتر از تواناییتان در تسلط بر ضربات ترکیبی و سایر گزینه ها باز میکنید. حتی با انجام مراحل جانبی جنایات خیابانی و چالشهای جانبی، فکر نمیکنم تقریباً تا آخر احساس کاملی نسبت به برخی تواناییها و اثر متقابل داشته باشید، زیرا تعداد آنها برای تمرین کافی نیست، مگر اینکه مراحل قابل تکرار را تکرار کنید.
در واقع هیچ موضوع ماموریت جانبی نیز وجود ندارد. یک خط داستانی اصلی، پایگاههای دشمن برای پاک کردن، چیزهایی برای جمعآوری، تکرار جنایات خیابانی و رویدادهای یکباره کمی ساختار یافته مانند کوبیدن یخ از روی جرثقیل برای جلوگیری از سقوط یا پیدا کردن یک ماشین دزدیده شده وجود دارد. چند ماموریت جانبی وجود دارد، اما آنها اکثراً تکهیتهایی هستند که با پیشرفت داستان باز میشوند - نه به این دلیل که به آنچه در حال رخ دادن است مربوط میشوند، بلکه بیشتر به فضاسازی برخی موارد و ماندگاری آنها تا پایان مربوط میشوند.
داستان اصلی حداقل نشان میدهد که چقدر زمان دارد و اینکه حس یک بازی کامل را که مدت زمان آن به سختی دو رقمی میشود را به بازیکن منتقل میکند، واقعا تاثیر گذار است. در بازی چند قطعه موسیقی خوب و حتی لحظات روایت داستان بهتری وجود دارد. یکی از نگرانیهای اولیه من این بود که همه چیز خیلی سریع پیش میرفت و نمیشد واقعاً به شخصیتها اهمیت داد، اما به مرور این حس از بین رفت. وقتی بازی میخواهد واقعاً چیزی را احساس کنید، تمام دکمههای درست را میزند و من واقعاً در سطوح مختلف تحت تأثیر پایان قرار گرفتم. همچنین لحظهای وجود دارد که به وضوح سعی میکند نسخه پلیاستیشن «Leap of faith» از Into the Spider-Verse باشد. دقیقا به خوبی آن نیست، اما محشره "!Hell Yeah" و موجی از هیجان را زمانی که موسیقی و حال و هوا کاملاً با هم ترکیب می شوند، ارائه میدهد. همچنین اوج خود را با کنترل یکپارچه شما به پایان میرساند، و بر فراز شهر که هنوز در حال ساخت و ساز است اوج میگیرد.
به طور کلی بررسی این بازی عجیب بود. من واقعاً از آن لذت بردم، اما به نظر می رسد به صورت اجمالی به شما هشدار می دهد، با توجه به اینکه این بازی به عنوان یکی از عنواین عرضه شده به همراه کنسول است. حتی اگر انتظار یک بازی کوچک «کامل» را داشتید، این کوچکتر است. این بازی نقش یک DLC عالی را بازی می کند، زیرا به وضوح یک DLC است، نه یک توسعه مستقل (stand-alone expansion). چیزهایی مانند Left Behind و Lost Legacy به این دلیل خوب از کار درآمدند که خطی بودند و به توسعهدهنده کنترل دقیقی بر سرعت و ضربات یک داستان واحد که چند ساعت طول میکشید را میدادند. در اینجا شما یک داستان عالی دارید، اما داستانی که در یک دنیای باز بزرگ اتفاق می افتد که چیزهای دیگری برای پر کردن آن بیش از حد معنادار است. داستان، شخصیتها و اکشن همگی لذتبخش هستند، اما اگر جمعه شب PS5 جدید و براق خود را جعبهگشایی کنید و در آخر هفته این بازی را بازی کنید، احتمالاً قبل از دوشنبه به مرحله جمع کردن آیتم های بازی خواهید رسید، زیرا این تمام چیزی است که باقی مانده است.
https://www.gamesradar.com