تو این مطلب قصد دارم درباره سبک زندگی ای حرف بزنم که از همین فردا می تونید شروعش کنید. این سبک زندگی که به اسم سبک زندگی فعال (Active lifestyle) شناخته می شه، شما رو از هر نظر ارتقا می ده و برای یک سفر بزرگ آماده می کنه.
البته به نظرم بهتره قبل از توضیح این سبک زندگی، مقدمه ای بنویسم که متوجه بشید چی شده که به این نتیجه رسیدم که برای سفر دور دنیا نیاز هست که این سبک زندگی رو داشته باشیم.
شاید جهانگردی برای خیلی ها یک رویا باشه، از جمله خود من. از یه روزی به بعد به این نتیجه رسیدم که نمی خوام جهان گردی برام یک رویا باقی بمونه و واقعا می خوام به یک جهانگرد حرفه ای تبدیل بشم. می دونید، زندگی در سفر واقعا یک تجربه فوق العادست.
اون موقع ها من ایده ای نداشتم که تو دنیای واقعی، چجوری باید جهانگرد بشم. از طرفی، آدم پولداری هم محسوب نمی شدم که بدونم می تونم رو پولم حساب کنم. در نتیجه خودم بودم و فکر و عملم.
اولین چیزی که اون موقع به ذهنم رسید، این بود که باید تجربم رو تو سفر بالا ببرم. نمی خوام تو این مطلب وارد جزئیات تجارب سفرم بشم، فقط دراین حد بگم که سعی می کردم سبک های مختلف سفر رو تجربه کنم و خودم رو تو شرایط مختلف قرار بدم. بعضی جاها واقعا سخت بود، بعضی جاها ترسناک، بعضی جاها شدیدا لذت بخش و...
بگذریم، بعد از این تجارب، یک دید کلی به سفر پیدا کردم و فهمیدم بیش از هر چیزی، برای رسیدن به رویای جهانگردی نیاز هست که خود سازی کنم. البته مسائل دیگه ای هم برای جهانگرد بودن هست که باید براشون برنامه ریزی کرد. مثل این که برای زندگی در سفر، نیاز هست یا پول کافی داشته باشید یا کارتون رو بتونید در سفر انجام بدید، که بعدا درباره این حوزه می نویسم.
در نگاه اول، جهانگردی موضوعی کاملا وابسته به پول به نظر می رسه. البته این نکته تا حد زیادی درسته، ولی نباید از توانایی های فردی ای که یک جهانگرد حرفه ای نیاز داره غافل شد. یک مثال می زنم:
فرض کنید رویای اینو دارید که با یک لامبورگینی، توی یکی از معتبرترین پیست های جهان، مسابقه بدید. خوب اولین چیزی که به نظرتون می رسه اینه که پول خرید یک لامبورگینی رو از کجا بیارم؟ ولی آیا لازم نیست در وحله اول رانندگی بلد باشید؟
یک جهانگرد هم قبل از حرکت کردن، خیلی پیش نیاز ها رو باید پاس کنه.
همونطور که اول مطلب گفتم، می خوام با سبک زندگی فعال (Active lifestyle) آشناتون کنم. این سبک زندگی شما رو از نظر جسمی و روحی قوی می کنه. چیزی که برای یک سفر طولانی حتما بهش نیاز خواهید داشت.
در عین حال نیاز نیست کار و زندگیتون رو ول کنید. تو شهر خودتون، می تونید این سبک زندگی رو داشته باشید. به نظر من، اگر کسی از پس این سبک زندگی بر نیاد، بهتر فکر جهانگرد حرفه ای شدن رو از سرش بیرون کنه.
جهانگردی انواع مختلفی داره، ولی وقتی می گیم جهانگرد حرفه ای، منظور کسی نیست که سفرش کلا خلاصه شده به هتل و سفر هوایی. حالا در آینده بیشتر درباره انواع سبک سفر می نویسم.
این سبک زندگی در واقع در مقابل زندگی کاملا شهری و ماشینی هست، در عین حال باهاش سازگاری داره. یعنی شما می تونید یک سبک زندگی طبیعی-ماشینی تلفیقی داشته باشید.
زندگی ماشینی و کاملا شهری، توش انقدر تکرار و رکود هست که اگر آدم حواسش نباش، تبدیل می شه به یک موجود بی حال و همیشه خسته. یه آدمی که زندگیش خلاصه شده در کار (معمولا کاری که عاشقش نیست)، تلویزیون دیدن، پاساژ گردی، گاهی سینما و سالی یکی دو بار سفر تکراری به شمال.
البته این زندگی شاید برای خیلی ها یه زندگی خوب باشه، ولی نه برای آدم ماجراجویی که رویای جهانگردی داره. ما تلاشمون اینه که تو این سبک زندگی، از این تکرار و رخوت و تنبلی فاصله بگیریم.
خیلی ساده بگم، برای داشتن سبک زندگی فعال، باید به شکل های مختلفی فعالیت جسمی خودمون رو بیشتر کنیم. فعالیت هایی مثل پیاده روی، دوچرخه سواری، کوهنوردی، انواع ورزش های دیگه و... می تونه مارو به این سبک زندگی نزدیک کنه.
من قصد ندارم انقدر ساده این سبک زندگی رو بیان کنم. یه مثال می زنم تا بیشتر متوجه بشید داستان از چه قراره.
تو این مثال، دو نفر رو با شرایط مشابه در نظر می گیریم: سینا و مینا! سینا و مینا دوستای قدیمی هستن. دوتاشون معمار هستن و الان تو شرکتی در میدان ولیعصر کار می کنند. جالب اینجاست که این دوستای قدیمی، بچه محل هستن و جفتشون خونشون طرفای محله نارمک هست. یه روز سینا یه 206 خرید و یه سال بعد هم مینا که دلش ماشین می خواست، یه 207 خرید!
وقتی سینا و مینا 17، 18 سالشون بود، رویای اینو داشتن که جهانگرد بشن. این رویا همین الان که 28 سالشونم شده، ته ذهنشون هست. ولی کار و بار و سبک زندگی شهری، فعلا باعث شده که تو شهر بمونن. تا اینجای ماجرا، زندگی این دوتا رفیق خیلی شبیه هم به نظر می رسه.
ولی یک سال پیش، مینا تصمیم گرفت که بیشتر از این، از رویای جهانگرد شدن دور نشه. مینا داشت از ماتریکس تهران بیدار می شد...
مینا که به خاطر کارش، مجبور بود روزی حدودا 8 ساعت پشت میز بشینه و 3 ساعت رانندگی کنه. یعنی عملا 11 ساعت در طول 24 ساعت روی یه صندلی نشسته بود، حدودا 8 ساعت هم می خوابید. عملا 19 ساعت از روزش رو هیچ فعالیت بدنی ای نمی کرد.
مینا می دید که روز به روز داره توانایی های بدنیش رو بیشتر از دست میده. از طرفی هم روحیهش به همین دلایل داشت خراب می شد، تا این که به یه مطلبی تو اینترنت برخورد کرد. یه مقاله با عنوان "برای سفر دور دنیا آماده شوید: سبک زندگی فعال"! مینا بعد از خوندن این مطلب، زندگیش متحول شد.
مینا بعد از خوندن این مطلب، با یه جنبش به اسم "پارک کن و پدال بزن" (park and pedal) آشنا شد. خیلی براش جالب بود. مینا قبلا به این فکر کرده بود که اگر محل کارش به خونشون نزدیک بود، می تونست با دوچرخه بره سر کار. ولی هیچوقت محل کارش نزدیک خونش نبود و با ماشینش می رفت تا محل کارش.
مینا تاحالا هیچوقت به این فکر نکرده بود که می تونه تا یه جایی رو با ماشین بره، ماشین رو پارک کنه و ادامه مسیر رو با دوچرخه بره!
جنبش پارک کن و پدال بزن برای آدمایی مثل مینا ساخته شده. کافیه دوچرخه رو با باربند مخصوص دوچرخه، ببندین به صندوق عقب ماشینتون. با ماشین تا نزدیکی محل کارتون برین و ماشین رو پارک کنید. دوچرختونو بردارید و تا محل کارتون پدال بزنید. یا تو شهرایی مثل تهران، می تونید از دوچرخه های اشتراکی مثل بیدود استفاده کنید. موقع برگشتن از سر کار هم، دوباره دوچرختون رو برمی دارید و تا ماشینتون پدال می زنید و بعد، با ماشینتون تشریفتونو می برید خونه یا هرجای دیگه.
مینا نه تنها این کار رو کرد، بلکه نکته های دیگه ای که توی مقاله بهش اشاره شده بود رو هم عملی کرد. تو مقاله نوشته بود که نیازی نیست از اول سفر های طولانی برید. کافیه یک روز تعطیل در هفته، کولهتون رو بردارید و برید کوه.
مینا ازون به بعد هر هفته، یک سفر کوتاه به طبیعت اطراف تهران داره. دربند و درکه و دارآباد هیچوقت انقدر زیبا به نظرش نرسیده بود.
یک نکته دیگه توی مقاله، به ورزش های خیلی کوتاه 5 دقیقه ای، بعد از بیدار شدن از خواب اشاره داشت. کافیه بعد از بیدار شدن از خواب، 5 دقیقه ورزش کنید (هر ورزشی که دوست دارید)، دوش بگیرید و صبحانتون رو میل کنید.
مینا واقعا هیجان زده شده بود. اینجوری مینا هم می تونست تو کارش پیشرفت بهتری کنه هم از کرختی و یکنواختی زندگی شهری خلاص می شد. تازه، بدنش رو برای یک سفر ماجراجویانه طولانی هم آماده می کرد. عملا این تغییرات نه چندان بزرگ، مینا رو چند پله به جهانگرد شدن نزدیک تر کرده بود.
حالا وقت اینه که این دو رفیق قدیمی رو با هم مقایسه کنیم.
سینا وقتی از خواب بیدار می شه، خودش رو به سختی می رسونه به دستشویی. یه آبی به سر صورتش می زنه و میاد تو آشپزخونه، یه چایی یا کافی میکس با بیسکوییت می خوره. لباساش رو می پوشه و میره تو ماشینش.
بعد از کلی ترافیک، میرسه به سر کارش. تا شب می شینه پشت میز و دوباره با ماشینش بر می گرده خونه. شام می خوره (حالا هرچی باشه خیلی فرقی نمی کنه)، تلویزیون می بینه، با موبایلش ور می ره و می خوابه. فردا هم به همین شکل.
پنج شنبه جمعه ها هم یا استراحت می کنه، یا با دوستاش می ره سینما و رستوران.
فکر این که هیچوقت قرار نیست به رویای جهانگرد شدن جامه عمل بپوشونه، رو اعصابشه.
از طرفی مینا، بعد از بیدار شدن از خواب، اول از همه یه موسیقی می ذاره و با یه ویدیو از یوتیوب، 5 دقیقه ورزش سبک می کنه. میره دوش می گیره و میاد یه صبحانه سالم می خوره. لباس مناسب دوچرخه سواری می پوشه و میره تو ماشینش. بعد از رسیدن به نزدیکی محل کارش، ماشین رو پارک می کنه و با دوچرخه میره و بعد از پایان کار، با دوچرخه تا ماشین برمیگرده. میاد خونه و یه شام ساده و سالم می پزه و می خوره.
پنج شنبه جمعه ها هم یه روز استراحت می کنه و یه روز می ره کوه و طبیعت. مینا تو خرج کردن پولاش حواسش جمع هست و می خواد تا 5 سال بعد، جهانگردی رو به صورت حرفه ای شروع کنه.
تفاوت سبک زندگی این دو نفر، چه چیزی به ما یاد می ده؟