کتاب "ژاپن چگونه ژاپن شد؟" تالیف دکتر امیر باقر مدنی است که انتشارات تمدن علمی آن را منتشر کرده است. نسخهای که مورد مطالعه بنده قرار گرفت چاپ دوم کتاب بود که در 189 صفحه و 5 فصل با قیمت 28500 تومان از طریق سایت 30بوک تهیه گردید.
آقای امیر باقر مدنی با سابقهای طولانی در زمینه استادی در دانشگاههای معتبر کشور از اساتید به نام هستند. ایشان 28 سال در دانشگاه شهید بهشتی و 2 سال در دانشگاه ارومیه سابقه تدریس داشته و به گفته خودشان سالی 2 بار به ژاپن سفر میکردند. همین عوامل سبب شد این کتاب را به عنوان انتخابی مطمئن جهت شناختِ چرایی پیشرفت ژاپن انتخاب کنم.
نکتهای که در این کتاب بسیار مورد توجه قرار میگیرد و خوانندگان آن در سایتهایی مثل گود ریدز به کرات به آن اشاره کردهاند بحث عدم رعایت فاصلهگذاری بین کلمات است که امیدوارم در چاپهای بعدی مورد اصلاح قرار گیرد.
خلاصهای که از کتاب "ژاپن چگونه ژاپن شد؟" تهیه شده حاوی مطالبی از کتاب است که از نظر بنده مهم بوده و به صورت تیتروار جهت سهولت در مراجعههای بعدی خودم به کتاب جمع آوری شده است. پیشنهاد میگردد برای استفاده کامل از مطالب کتاب آنرا خریداری نموده و به صورت کامل مطالعه بفرمایید.
در جنگ جهانی دوم نزدیک به 2 میلیون نفر ژاپنی کشته شدند و 40 درصد شهرها در اثر بمباران ویران گردید. وقتی امپراتور پیام تسلیم ژاپن در جنگ را در رادیو اعلام کرد،بسیاری از مردم از شدت غم و غصه خودکشی کردند. بعد از اتمام جنگ به حقوقدانان آمریکایی اجازه داده شد تا برای ژاپنیها قانون بنویسند. حال این شرایط را با عراق و افغانستان امروزی مقایسه کنید!
در حال حاضر سطح کمی و کیفی مردم ژاپن به درجهای رسیده است که بسیاری از اجناس آمریکایی را بیکیفیت میدانند و خواهان کالاهای آمریکایی نیستند.
تا اواسط قرن 19 خبری از نظام اقتصادی آزاد در ژاپن نبود.
نظریات رشد اقتصادی ژاپن:
1. شرایط اقلیمی: ژاپن دارای آب و هوای متعادل و مناسبی برای رشد اقتصادی است و به دلیل جدا بودن خاک آن از قاره مانع حمله اقوام وحشی به این کشور میشد.
2. ثبات سیاسی: 260 سال انزوای سیاسی ژاپن مانعی بوده که اروپاییان نتوانند به آسانی بر آن نفوذ پیدا کنند.
3. اصلاحات اولیه در بخش کشاورزی: ثبت حق مالکیت زمین، اصلاح نظام مالیاتی، آموزش کشاورزی، صنایع روستایی
4. فرهنگ خلقیات و ارزشها مناسب توسعه: فرهنگ ژاپنیها و نزدیکی آن با اروپاییها سبب شد ژاپن هنگام رویارویی با تمدن غرب آنرا بپذیرد.
در قرن 12 ما شاهد حکومت یزدان سالاری بودیم به طوری که پادشاه مشروعیت الهی داشت و وجودش پرستش میشد. در اواخر همین قرن نظامیان به قدرت رسیدند و خانواده سلطنتی تضعیف شد و تقسیم قدرت بین مرد مقدس (پادشاه) و مرد قدرتمند (نظامیان) صورت گرفت. حال در بازی سیاسی ژاپن دو عنصر قدرت وجود داشت و تعادل قدرت به وجود آمده بود. جدا شدن دین از سیاست قدرت و اعتبار را گرفت و روحانیون مستبد و بانفوذ عملا از بین رفتند. اما درهمان زمان در کشورهایی مثل چین و ایران یک منبع قدرت وجود داشت!!
سلسله توکوگاوا از سال 1603 الی 1867 در ژاپن به قدرت رسید و در این سلسله از فئودالیسم عبور کرده و به نظام سرمایهداری مدرن و صنعتی وارد شدند.
در اواخر قرم 16 اصلاح و توسعه کشاورزی سبب افزایش سطح تولید و تجاری شدن کشاورزی گردید. از طرفی این اصلاحات به مدت دو قرن ادامه پیدا کرد.
1. احیای زمین و استفاده از زمینهای تازه
2. استفاده از ابزارها و فنون تازه
3. کاهش دخالت در امور روستاها
4. تاسیس بازارهای محلی جهت مبادله تولید مازاد بر مصرف
5. اصلاح نظام مالیاتی
6. مالکیت قطعی زمین
7. تقسیم کار و تخصصی شدن تولید
تمام عوامل بالا سبب شد تا کشاورزان ژاپنی قبل از جنگ جهانی دوم بیشترین تولید در هر هکتار را درمیان 51 کشور جهان به خود اختصاص بدهند.
اکثر صاحبان کارگاههای صنعتی و بازرگانان قبلا روستانشین بودند و از روستاها به شهرها مهاجرت کرده بودند به دلیل شرایطی که داشتند انسانهای سخت کوش و عادت به کار زیاد و طولانی داشتند و همین امر سبب موفقیت آنها شده بود به طوری که در قرن 18 و اوایل قرن 19 صنایع نساجی پیشتاز صنایع ژاپن بود. کشت پنبه در کشور سبب رفع نیاز واردات شده بود و کارگاههای پارچهبافی افزایش پیدا کرده بود. بعد از مدتی ژاپن درها را برای واردات کالا باز کرد و همین امر سبب شد صنایع ژاپن با مشکلات زیادی مواجه شوند. بیشترین واردات ژاپن پارچه و لباس نخی بود که کیفیت بهتری نسبت به تولید داخل داشت. ماشینهای نساجی و پارچه بافی و نخریسی وارد کشور شد و جایگزین ماشین آلات قدیمی گردید.
نخ مرغوب وارد میکردند و پارچههای مشابه خارجی با کیفیتی بهتر تولید میکردند و همین تولیدات را جایگزین خارجیها میکردند. هدف ژاپنیها بالا بردن کیفیت محصولات بود به همین دلیل بهترین ماشینهای نساجی جدید را وارد کرده و با مهارت ویژهای که در یادگیری و انتقال دانش داشتند موفق به نمونهبرداری و ساختن ماشینها میشدند. ژاپنیها بدون بستن مرزهای خود و یا تحمیل تعرفههای سنگین واردات در سایه کار و تلاش در مدت کمتر از 10 سال نه تنها بازار داخلی خود را به دست آوردند بلکه به صادرات هم رسیدند. ایجاد ارزشهای نو، فرهنگ تجارت، تاکید بر کار گروهی و وجدان کاری اصول کاری آنها بود.
در سال 1721 پول در جامعه ژاپن متداول شد و این نحو تفکر که پول و ثروت اهمیت دارد جا افتاد. طبقه سرمایه دار در ژاپن متولد شد که خوشگذران و سخت کوش بود و علاقه زیادی به هنر داشت که همین سبب رونق گرفتن تئاتر، موسیقی و نقاشی در ژاپن شد. اقتصاد پولی سبب ظهور بازرگانان شرکت های بزرگ تجاری شد.
در سال 1721 در ژاپن بیشتر شرکتها اساسنامه داشتند و قوانین سختگیرانهای برای استخدام پیاده کرده بودند. تمام موارد مربوط به احترام به مشتری را رعایت میکردند و نیازهای پرسنل را پیشبینی کرده بودند.
در ابتدا پیشرفت بر پایه سابقه بود اما از سال 1735 ترفیعات بر اساس شایستگی شخصی حاصل میشد. در ژاپن سرمایهگذاران هم به عنوان یک سامورائی شناخته میشوند سامورائی که با پذیرش ریسک و به خطر انداختن داراییها ی خود برای کشورش فداکاری میکند. با پیشرفتهایی که ژاپن در صنعت کشتیسازی کسب کرد در حال حاضر به عنوان بزرگترین سازنده کشتی دنیا شناخته میشود. موفقیت یک کشور در صادرات بستگی به توانایی در رقابت در بازرهای جهانی دارد. نباید فراموش کنیم که چین هم بیش از یک دهه است که تعصبات خشک ایدئولوژیکی خود را کنار گذاشته است و سیر صعودی و غیرقابل مهار آن به وضوح قابل مشاهده است.
الگوبرداری از نظام اقتصاد سرمایهداری
دعوت از شرکتهای اروپایی و آمریکایی و ژاپنی برای سرمایهگذاری
تقویت بخش خصوصی