خانم جولی ژو در شانگهای چین متولد شده و زمانی که پنج سالهش بود به همراه خانواده به تگزاس مهاجرات کرده در دانشگاه استنفورد در زمینه کامپیوتر درس خونده و در حال حاضر دو بچه داره و در تگزاس زندگی میکنه. کار ایشون مدیریت طراحی محصول فیس بوکه. در حین تحصیل با فیس بوک آشنا میشه و به توصیه یکی از رفقا برای مصاحبه و انجام کارآموزی میره فیس بوک. خودش میگه تصورم از سیلیکنولی این بود که دره ایئه میون دو رشته کوه که ردیف های کوچکی از کارخونه ها تراشه میسازن! بعد از مدتی چون فتوشاپ بلد بوده میره به واحد طراحی محصول و بقیه داستان... این آدم درسن 25 سالگی مدیر شد و کتابی نوشت با نام ساختن مدیر.
این کتاب در سال 2019 در ده فصل و 256 صفحه منتشر شده و خوشبختانه نشر نوین اولین ناشری بود که کتاب رو منتشر کرد. ترجمه کتاب با آقای حمید زعیمی بوده که خیلی خوب کار ترجمه رو انجام داده و از طرفی از معدود کتابهایی بود که من خوندم و کمترین اشتباه تایپی و غلط املایی رو در اون دیدم.
نوشته زیر بریدههایی از کتابه که به نظر من مهم بوده و کاملا حاوی نظرات شخصیئه. این بریده ها رو جمع کردم تا بعدا بتونم بهشون مراجعه کنم. خریدن و خواندن کتاب قطعا بهترین روش برای درک مطلب و استفاده بهینه از این کتاب میتونه باشه.
من با همه خوب کنار میآم ولی تا اونجا که یادمه مدیریت خیلی بیشتر از این حرفآ بود.
در حین تحصیلم عاشق فیس بوک شدم، فیس بوکی که کمک میکرد همه همدیگه رو راحت تر بشناسن.
به توصیه یکی از دوستانم برای مصاحبه به فیس بوک رفتم و در چشم بهم زدنی دوره کارآموزیم در فیس بوک شروع شد. بعد از دو ماه کار کردن چون فتوشاپ بلد بودم به تیم طراحی ملحق شدم.
دشواری های یک مسئولیت جدید : 1.ترس 2. تردید 3. من یه احمقم که چنین حسی رو دارم.
اگه ما کارمونو درست و خوب انجام بدیم مردم سراسر دنیا بیشتر احساس نزدیکی و صمیمیت میکنن پس همین طرز فکر میتونه بهمون انرژی و انگیزه بده.
یه اصل ساده رو در نظر بگیر "رها کن یا تکرار کن"، چه چیزی خوب جواب میده و چه چیزی اشتباهه؟
نگارش افکار مختلف به من کمک میکنه بهتر ازشون سر در بیارم.
دلایل وجود مدیریت چیه؟ چرا باید با کارکنان جلسات یک به یک بزاریم؟ چرا باید افراد رو انتخاب کنیم؟ چرا بعضی از مدیرها اشتباهات مشابه رو تکرار میکنن؟
برای تاثیرگذاری روی دنیا خیلی آماده بودم، با کارهای سنگینی که انجام میدادم خیلی راحت کنار می اومدم. بعد از کسب تجربه متوجه شدم کار مدیر اینه که: تیمی رو درست کنه که همهشون با هم خوب کار میکنن. از افرادش برای رسیدن به اهداف کاری حمایت میکنه، فرآیندهایی رو طراحی کنه که کارها با بازدهی بهتر و راحتی بیشتری انجام میشه.
کلیدی ترین نکته مدیریت اینه که قبول کنیم تیم، موفقتر از فرد عمل میکنه.
شما بعنوان مدیر باید نتیجه بهتری از افراد یه تیم بدست بیاری.
اندی گرو مدیرعامل و موسس شرکت اینتل میگه: موقع ارزیابی به خروجی واحد نگاه کنین نه فعالیت هایی که انجام شدن. ممکنه محبوبترین، سختکوش ترین و باهوشترین مدیر دنیا باشین ولی تا زمانی که تیم تحت حمایت شما نتایج متوسطی کسب میکنه نمیشه شما رو مدیر عالی یا حتی خوب در نظر گرفت.
فوق العاده بودن در یه شغل یعنی برای مدتی طولانی نقش آفرینی کنی و شهرت کاری خوبی بسازی.
تعریف یه تیم واقعی یعنی تیمی با مرزهای مشخص به همراه عضویت پایدار اعضا.
مقصود: نتیجهای که تیم قراره بهش برسه، چرا باید دقت و انرژی زیادی صرف اینکار بکنیم؟
فرآیند: چه کسی باید چه کاری را در چه زمانی انجام بده. بر اساس چه اصولی تصمیم گرفته میشه.
مدیر باید بدونه که تیم در جریان موفقیت قرار بگیره یعنی بدونه موفقیت چیه و رسیدن به اون برای افراد مهمه. مثلا نزدیک کردن افراد تمام دنیا بهم دیگه که شعار فیس بوکه
برای مدیریت درست افراد، باید روابط قابل اطمینانی با اونا داشته باشیم.
وقتی فرآیندی در کار نباشد همه تصمیم ها با شماست پس با میزان سرعت فکر و عمل خودتان محدود میشید.
مقصود: چرا؟
افراد: چه کسی؟
فرآیند:چگونه؟
زیاد دور خودت نچرخ در زندگی اصول موفقیت یکسانه
نقش تو بعنوان مدیر این نیست که خودت بچسبی به یه کار و صفر تا صد کار رو انجام بدی حتی اگه اون کارو مثل آب خوردن بلد باشی این کار باعث میشه از وظیفه اصلیت دور بشی نقش تو بهبود مقصود، افراد و فرآینده تیمی ئه
اگر میخواهید بدونید مدیرعامل میشید یا خیر سه سوال رو از خودتون بپرسید
1. آیا رسیدن به یه نتیجه خاص را از انجام یه مسئولیت خاص انگیزه بخش تر میدونید؟
2. آیا صحبت کردن با دیگران را دوست دارید؟
3. آیا می توانیم در شرایط بحرانی آرامش خودمون رو حفظ کنیم؟