ویرگول
ورودثبت نام
ashkanp
ashkanp
خواندن ۳ دقیقه·۶ ماه پیش

معرفی کتاب داستان زندگی من کار، خانواده و آینده‌ی ما

ایندرا نویی از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۹ میلادی مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت پپسی بوده است. توانایی وی در تفکر راهبردی، درک او از رفتار مصرف کننده و دانشش درباره مدیریت گروهی نیروی کار بین‌المللی، او را از مشاورانی کرده که تعداد زیادی از کارآفرینان شرکت‌ها و دولت‌ها به دنبالش هستند. همچنین خانم نویی الگویی مورد احترام برای زنان و مهاجران است.

خانم ایندرا نویی در سال ۱۹۵۵ چهارسال پس از ازدواج پدر و مادرش در جنوب هندوستان به دنیا آمد او در خانواده‌ای متوسط زندگی کرد و با محدودیت‌های زیادی مواجه بود. به گفته خودش آب خوردن نبود و برای استحمام باید با یک پارچ آب کار را تمام می‌کردیم! او توانست در سال ۱۹۷۴ وارد دانشگاه شود و در رشته شیمی مدرک مهندسی بگیرد. خانم نویی اعتقاد دارد ختران تحصیل کرده سالم‌ترند و مشارکت بیشتری در اقتصاد پولی کشورها دارند در سنین نوجوانی کمتر بچه‌دار می‌شوند و هدایت جوامع خود را به درستی بر عهده می‌گیرند. اولین کار ایندرا نویی فروش حضوری به صورت مغازه به مغازه بود کاری بسیار طاقت فرسا و سخت به طوری که مجبور بود ساعت‌ها سرپا بایستد و زمانی برای خوردن و آشامیدن نداشت.

پس از مدتی از شهر محل سکونت خود به بمبئی مهاجرت کرد بعد از آن توسط یکی از دانشگاه‌های آمریکا پذیرش گرفت اما هزینه مهاجرت و زندگی در آمریکا را نداشت و به لطف و حمایت پدرش توسط اینکار را عملی کند. او حتی اسم ایالتی که به آن مهاجرت کرده بود را به خوبی نمی‌توانست تلفظ کند و خرید از سوپرمارکت را هم بلد نبود سعی می‌کرد از بقیه یاد بگیرد که چطور خریدهای خود را انجام دهد. اوایل حضورش در آمریکا در مصاحبه‌های کاری همیشه مورد تمسخر بقیه افراد قرار می‌گرفت زیرا لباس‌های او بسیار معمولی و ارزان قیمت بود. اولین کارش مشاوره مدیریت در یک شرکت متوسط بود و کمک می‌کرد تا میزان رشد و سودآوری شرکت افزایش پیدا کند بعد از ازدواج به گفته خودش و و شوهرش دنبال هر آنچه که ارزان بود می‌گشتند از تفریح ارزان گرفته تا غذای ارزان، لباس ارزان، فقط به دنبال پس‌انداز بودند. ایندرا نویی یکی از دلایل اصلی موفقیت خود را شبکه قوی از خانواده خود و شوهرش می‌داند خانواده‌ای که در همه حال آنها را پشتیبانی کرده و در پیشرفت‌شان نقش بسزایی داشتند.

در سال ۱۹۸۶ تصادف سنگینی کرد و دچار ضربه مغزی شد ولی به هیچ عنوان شکست را قبول نکرد و دست از کار نکشید در سال ۱۹۸۸ و در ۳۳ سالگی مدیریت راهبرد و برنامه‌ریزی موتورآلا را پذیرفت. او اعتقاد دارد چهارچوب‌های ساده اطلاعات شسته و رُفته و صحبت‌های صمیمانه سبب موفقیت در کار می‌شود. او اعتقاد دارد در زمانی که در شرکت پپسی شروع به کار کرد فضای کلی آمریکا به شدت نژادپرستانه بود و زنان از جایگاه مناسبی در شرکت‌های بزرگ برخوردار نبودند در خاطرات خود از وضعیت بد شرکت پپسی در مورد زنان می‌گوید و اینکه چطور مورد تمسخر و بی‌عدالتی قرار گرفت اما با تمام محدودیت‌ها به کار خود ادامه داد و توانست ۱۳ سال به عنوان مدیرعامل یکی از شرکت‌های بزرگ آمریکایی باقی بماند و موفقیت بی‌نظیری کسب کند.

"امیدوارم هر دختری، هر شخص رنگین پوستی، هر مهاجری و هر آمریکایی که به نقاشی جان نگاه می‌کند فقط یک پرتره نبیند. امیدوارم همه بتوانند هر چیز ممکنی را در این نقاشی ببینند."

معرفی کتابپپسیزندگینامهزندگی مننشر میلکان
هر دردی شروع درک جدیدی از مفهوم زندگی است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید