فرشته اشتری
فرشته اشتری
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

کلاژ صورت هنری قرن بیستم ♻️ دونالد بارتلمی و نو کردن هنر داستان‌نویسی

کلاژ، صورت هنری قرن بیستم
کلاژ، صورت هنری قرن بیستم

دونالد بارتلمي از نويسندگان خلاق، برجسته و تأثيرگذار قرن بيستم امريكاست كه اصول داستان‌نويسي سنتي را كنار مي‌ گذارد و در اين عرصه شيوه‌اي نو و منحصربه فرد را مي‌آزمايد. او به گفته ريچارد گيلمن، «يكي از معدود نويسندگان امريكاست كه به جاي آن كه سعي كنند به اندوخته‌اي ... كه داستان‌نويسي بر روي هم انباشته مي‌كند چيزي بيفزايند، مي‌كوشند هنر داستان‌نويسي را نو كنند و وسعت بخشند»و او در داستان‌هايش دايما حد و مرز صورت‌هاي داستاني را فراتر مي‌برد.
دونالد بارتلمي را نويسنده‌اي پست‌مدرن، سوررئاليست و تجربي توصيف كرده‌اند. او تحت تأثير ساموئل بكت قيد و بندهاي مربوط به طرح، صحنه و شخصيت‌پردازي سنتي را مردود مي‌داند و به جاي آن كه از كلاژهاي كلامي استفاده مي‌كند. تفكرات او در فلسفه پست‌مدرنيسم و اگزيستانسياليسم ريشه دارد.

سبك اين نويسنده زاده قرابت تفكر او با انديشه متفكراتي چون بارت، سارتر، فوكو و دريداست. تأثير اين انديشه‌ها در درون‌مايه‌هاي آثار او مستتر است. وي از ديگر نويسندگان تجربي پيش از خود مثل جيمز جويس و خورخه لوئيس بورخس نيز تأثير عميقي مي‌پذيرد و همگام با نويسندگاني چون جان بارت، رابرت كوور، ناباكوف و كورت ونه‌ گات به بازي با صورت‌هاي داستاني،‌ زبان، بازنمايي‌ها و هنجارهاي تثبيت‌شده ادبي مي‌پردازد و سبك خاص خود را در داستان‌نويسي بنا مي‌نهد. وي در داستان‌هايش متن‌ها و ايماژهاي گوناگون را با هم در مي‌آميزد و نگاه خود را به زندگي با زبان طنز به تصوير مي‌كشد.
طرح در داستان‌هاي بارتلمي هيچ شباهتي با طرح‌‌هاي خطي داستان‌هاي سنتي ندارد. برخلاف داستان‌هاي سنتي نمي‌توان در آثار بارتلمي به دنبال صحنه‌هايي بود كه توالي مشخصي را دنبال مي‌كنند، به نقطه اوج مي‌رسند و سپس در فرود داستان گره‌گشايي مي‌شوند. لوئيس گوردون مي‌گويد: «بارتلمي توالي زماني، طرح، شخصيت، زمان، مكان، دستور زبان، نحو، استعاره و تشبيه سنتي را و همچنين تمايز ديرينه بين واقعيت و داستان را مردود مي‌داند. آنچه در خلق و واقعيت كاربرد دارد ـ مثل زمان، مكان و ساختار زبان ـ در داستان‌هاي او دستخوش آشفتگي مي‌شود و زبان و دشواري‌هاي نهفته در كاربرد آن، به موضوع اصلي هنر وي تبديل مي‌شود». او معتقد است كه آثار بارتلمي هرگز بازتاب منظمي از يك جهان بيروني و پايدار نيستند و هيچ‌‌گاه چنين دنيايي را به تصوير نمي‌كشند. در واقع، بارتلمي در آثارش به ماهيت پراكنده و گسسته زندگي روزمره مي‌پردازد و نشان مي‌دهد كه زندگي امروز بشر تا چه حد به تل بزرگي از زباله شباهت دارد. بسياري از منتقدان، آثار او را بازنمايي زندگي دهه‌‌هاي آخر قرن بيستم مي‌دانند، دوراني مملو از جنگ و تبعيض،‌ و از همين رو به رغم وجود ساختارهاي عجيب و غرابت‌هايي كه در آثارش در برابر ديدگان خواننده قرار مي‌دهد، گاه او را نويسنده‌‌اي رئاليست نيز ناميده‌اند.
از خصوصيات داستان‌هاي بارتلمي استفاده ار كلاژ (تكه‌گذاري) است. در واقع، شايد بتوان آثار او را يكي از بهترين نمونه‌هاي كلاژنويسي در ادبيات امريكا محسوب كرد. بارتلمي خود اذعان دارد كه از «آميختن تكه‌هايي از اين و آن، از حوزه‌هاي مختلف زندگي، براي آفريدن چيزي كه پيش‌تر وجود نداشته است» لذتي مفرط احساس مي‌كند. در يكي از داستان‌هايش (ماه را مي‌بيني؟) نوشته است «تكه‌‌ها تنها صورت‌هايي هستند كه به آن‌ها اعتماد دارم» و خود او كلاژ را صورت هنري قرن بيستم مي‌نامد. كلاژهاي او هم زباني و هم تصويري هستند. بارتلمي، براي نمونه، در داستان «رابرت كندي از غرق شدن نجات يافت» از كلاژنويسي استفاده مي‌كند. صحنه‌هاي اين داستان توالي منظمي را براي رسيدن به نقطة اوج داستان دنبال نمي‌كنند و برعكس به صورت كلاژ چيده شده‌اند. از اين رو، مفهوم هر صحنه تا حدي به اين بستگي دارد كه كدام صحنه‌ها در كنار هم قرار مي‌گيرند.
بارتلمي در آثار خود تكه‌ها و پاره‌ها را با هم درمي‌آميزد، تكه‌هايي كه از آگهي‌هاي تبليغاتي تلويزيوني، سخنراني‌هاي سياسي، تلميح‌هاي ادبي و ديالوگ‌هاي فيلم‌هاي سينمايي برگرفته شده است، و آن‌ها را در جاي جاي نشر بديع خود مي‌گنجاند. به گونه‌اي كه به راحتي نمي‌توان آن‌ها را درك كرد و فهميدن. داستان‌هايش مسلتزم توجه دقيق و نكته‌سنجي خواننده و آشنايي او با سبك متفاوت اين نويسنده است.

کنشگر ادبیات داستانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید