در آثار مدرن و پستمدرن، ارجاعات و تأثیرات زیادی از آثار کلاسیک وجود دارد، هرچند که این تأثیرات اغلب به صورت نقد یا دگرگونی در ساختار و مفاهیم ظاهر میشود.
در مدرنیسم: نویسندگان مدرن مانند جیمز جویس، فاکنر و ای.ام. فورستر به طور مستقیم یا غیرمستقیم از آثار کلاسیک استفاده کردهاند. برای مثال، در رمان "اولیس" جویس، ارجاعاتی به اودیسه هومر دیده میشود. جویس با استفاده از ساختار و تمهای کلاسیک، داستان خود را در قالبی مدرن و پیچیده ارائه میدهد. همچنین، نویسندگان مدرن از روایتهای چندگانه، زمان غیرخطی و تحلیل عمیق ذهنی شخصیتها استفاده کردند که گاهی به نحوی به نوعی تحریف یا تحول در میراث کلاسیک اشاره دارد.
در پستمدرنیسم: نویسندگان پستمدرن، مانند توماس پینچن، دونالد بارتلمی و خورخه لوئیس بورخس، نه تنها از آثار کلاسیک بهرهبرداری میکنند بلکه آنها را به چالش میکشند و گاه به آنها به شکل پارودی یا بازنویسیهای غیرمنتظره میپردازند. در آثار پستمدرن، مرز بین ارجاعات به آثار کلاسیک و بازی با این آثار محو میشود. به عنوان مثال، بارتلمی در "برف سفید" (Snow White) با استفاده از داستانهای کلاسیک، ساختار و هنجارهای روایت را در هم میشکند و به نوعی از دنیای کلاسیک فاصله میگیرد، اما همچنان از آنها به عنوان نقطه شروع استفاده میکند.
در مجموع، در آثار مدرن و پستمدرن، کلاسیکها نه تنها به عنوان منبع الهام، بلکه به عنوان موضوعاتی برای نقد، بازنگری و حتی بازی با مفاهیم مورد استفاده قرار میگیرند. این روند نشاندهنده رابطهای پیچیده و چندلایه میان گذشته و حال در ادبیات است.
فرشته اشتری